اسلام و ایران در چنگال اسلام سیاسی

سه شنبه, 3ام اسفند, 1395
اندازه قلم متن

سخنان اخیر سید علی خامنه ای در مخالفت با ” آشتی ملی” موجب تحلیل های گوناگون‌در محافل خبری، رسانه های مجازی و در میان سیاستمداران شد. خامنه ای این بار نیز در کنار حامیان رسمی و شناسنامه دارِ‌” گفتمان‌سرکوب و تک صدایی” ایستاد و جناح مقابل خود را مورد طعن و توهین قرار داد. ماجرا از آنجا آغاز شد که سید محمد خاتمی با نادیده گرفتن همه واقعیت های موجود، خواستار آشتی ملی در داخل کشور شد. دعوت خاتمی یقینا اپوزیسیون واقعی جمهوری اسلامی و مخالفان اصلی استبداد حاکم را در بر نمی گرفت. هدف رئیس جمهور اسبق، نشاندن حامیان‌نظام در کنار یکدیگر برای مقابله باتهدیدهابی بود که به گمان او متوجه نظام است. اما رفتار اصلاح طلبان، مدتهاست خامنه ای را قانع کرده که بدترین تحقیرها نیز موجب جدایی اصلاح طلبان از نظام‌نخواهد شد. لذا او اکنون از انگیزه کافی برخوردار است تا بدون نگرانی جدی در داخل، به تحکیم‌ هر چه بیشتر تک صدایی بپردازد و برخی حقارت هایی که سالهاست او را آزار می دهد جبران نماید. با این‌نگاه، چه دلیلی وجود دارد که خامنه ای به عنوان رهبر یک نحله از نحله های طرفدار نظام جمهوری اسلامی، تن به آشتی با گروهی دهد که اولا اکنون هیچ قدرتی در اختیار ندارد و ثانیا فاقد هر نوع برنامه دقیق برای اداره کشور و نیز عاجز از کادر سازی بوده و هست. همانگونه که در بالا نوشتم جناح آشتی طلب، نه مخالفت جدی با استبداد فقیه دارد نه خطری را متوجه قدرت مطلقه فقیه می کند. نوستالژی این گروه نسبت به ” دوران طلایی امام ” امکان مخالفت با ” ولایت مطلقه فقیه ” را از آنان سلب می کند و توسل آنان به بهانه ” خطر خارجی ” و انگیزه آنان برای دفاع از ” موجودیت نظام‌” خیال رهبر را آسوده می سازد که در هیچ‌شرایطی، خطری از جانب ایشان متوجه قدرت مطلقه رهبر نیست. این‌نکته ای است که اغلب فعالان سیاسی در داخل و خارج‌از کشور به آن پی برده اند. پس دلیل تداوم “کینه جویی تریبونی” خامنه ای نسبت به گروه موسوم به اصلاح طلب چیست ؟

به باور نگارنده، دو دلیل برای این رفتار وجود دارد. نخست آنکه برخی اقدامات اصلاح طلبان از سال هفتاد وشش تا نود – پیش از رای مخفی دماوند – مورد پسند خامنه ای نبوده وکینه آنان را در دل رهبر قرار داده است. کسانی که اندک‌آشنایی با علی خامنه ای دارند می دانند اگر او کینه فرد یا گروهی را به دل بگیرد ‌هیچ فرصتی را برای انتقام گیری از دست نخواهد داد. رفتار رهبر جمهوری اسلامی از زمان اعلام مرگ‌هاشمی رفسنجانی تا هنگام‌ادای نماز میت بر پیکر او، جدید ترین ‌دلیل بر این مدعاست. خامنه ای به دنبال رفع هر نوع سوء‌تفاهم و توهم‌ می باشد که گروهی از عوام‌الناس در خصوص اصلاح طلبان به آن دچار شده و این‌نحله از حامیان‌نظام را خطری برای تداوم‌قدرت مطلقه رهبر می دانند. به عبارت ساده تر، خامنه ای به دنبال آنست که ضمن‌تحقیر اصلاح طلبان، هر نوع خوش بینی و امید به اثر گذاری آنان را از بین ببرد.‌ دلیل دوم که حملات تریبونی خامنه ای و سخنگویان چماقدار او به اصلاح طلبان – به ویژه حمله اخیر او به طرح‌آشتی ملی – را توجیه می نماید نوعی رفتار حزبی است که البته با معیارهای استاندارد تحزب، تطابق ندارد اما همانند سایر اظهارات و اقدامات رهبر، در تراز جمهوری اسلامی قابل ارزیابی است. در این شرایط به نظر می رسد برای کسانی که هنوز به براندازی نمی اندیشند بهترین شیوه تعامل با خامنه ای و باند مسلط بر ایران، تلقی آنان به عنوان یک‌حزب و تلاش برای تعریف مواضع حزبی خود در برابر مانیفست نانوشته رهبر جمهوری اسلامی است.

می دانم فعالیت حزبی در ایران – حتی در سطوح حداقلی – کار آسانی نیست. در عین حال بر این‌گمانم برخی نحله های مذهبی می توانند در این زمینه نقش آفرین باشند. هنوز افراد بسیاری را می شناسم که علاوه بر نگرانی نسبت به سرنوشت کشور و مردم، همچنان “دغدغه آبروی دین و مذهب ” را دارند. روی سخنم با این گروه از افراد است. با توجه به سوءاستفاده های مکرر از اعتقادات مذهبی مردم برای تثبیت حکومت استبدادی و فاسد فعلی، این گروه وظیفه خاصی دارند. آنان علاوه بر مسئولیتی که در برابر مردم‌دارند برای نجات دین‌خویش باید به هر نحو ممکن، حساب دین را از حکومت جدا کنند. این کار ممکن‌نیست جز با تاکید بر این امر بدیهی که ” حکومت یک‌امر زمینی است که سنجش موفقیت یا شکست آن نیز بایستی با معیارهای شناخته شده بشری صورت گیرد “. یکی از مهمترین عوامل قدرت جمهوری اسلامی از ابتدای استقرار، القای یک دروغ بزرگ‌ مبنی بر خورداری نظام از تاییدات الهی بوده است. اگر چه درصد باورمندان‌به این دروغ روز به روز کاهش یافته اما نمی توان انکار کرد هنوز گروهی از متدینان، تحت تاثیر تبلیغات فریب کارانه حکومت، نظام‌ جمهوری اسلامی را ” مقدس ” می پندارند و برای رهبر آن، شان آسمانی قایل هستند. در چنین شرایطی، روحانیون غیر حکومتی تنها گروهی هستند که می توانند خنثی کننده تبلیغات دروغین در خصوص تقدس نظام و رهبر آن باشند. اما چگونه؟ در این یادداشت به دنبال یافتن پاسخ برای این پرسش هستم.

همانگونه که در بالا توضیح دادم روحانیون غیر حکومتی می توانند با تاکید بر زمینی بودن امر حکومت، از هزینه شدن دین برای تقویت نظام‌استبدادی و فاسد ولایت فقیه جلوگیری نمایند.‌یکی از مراجع تقلید که در این زمینه گام های موثری برداشته، مرحوم‌آیت االه سید محمد شیرازی است. او با هوشمندی، دستاوردهای جدید بشری در زمینه حکومت را مورد مطالعه قرار داده و از نگاه یک عالم‌دینی، ” تحزب ” را به عنوان‌یکی از بهترین راههای ” حکمرانی خوب ” مورد تایید قرار داده است. شیرازی بر خلاف بسیاری از روحانیون سنتی، روش زندگی و سیاست ورزی در غرب را یکسره سیاه و شقاوت بار نمی بیند و در ارزیابی از نکات مثبت و منفی زندگی در غرب، جانب انصاف را رعایت می نماید. شیرازی مثال هایی از موفقیت های بشری ارائه می نماید که در میان‌آنها نمونه های زیادی از پدیده هایی که ظاهرا وابسته به جهان غرب هستند به چشم می خورد. عرصه حزب و تحزب یکی از زمینه هایی است که شیرازی در مورد آنها مطالعه کرده است. او تاریخ تشکیل حزب را بسیار قدیمی تر از دهه های اخیر می داند اما در عین حال به مبانی تشکیل حزب بر اساس روش های نوین، عنایت ویژه دارد و معتقد است سیاست ورزی بدون اتکا به فعالیت حزبی به شکست منجر خواهد شد. در جای جای نوشته های سید محمد شیرازی در خصوص حزب، توصیه هایی برای تشکیل احزاب واقعی به جای “تظاهر به تحزب”وجود دارد.

نامه سی و یکم‌نهج‌البلاغه حاوی توصیه های امام‌علی به فرزندش امام حسن‌مجتبی است. در فرازی از این‌نامه آمده است : “” من به اندازه پیشینان عمر نکرده ام اما در کردار آنها نظر افکندم و در اخبار آنها اندیشه کردم ودر آثار باقیمانده از ایشان تحقیق نمودم به طوری که گویی یکی از آنها شده ام. بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بوده ام”

سید محمد شیرازی با تاسی به امام علی (ع) با تحقیق در احوال ملل پیشرفته و کشورهای عقب مانده، به این نتیجه رسیده بود که تشکیل حزب، موفق ترین و سالم ترین روش سیاست ورزی است. به گفته یکی از یاران‌نزدیک شیرازی، او بیش از سی سال قبل در دیداری با هاشمی رفسنجانی، او را تشویق کرد که نه تنها خود و یارانش مبادرت به تشکیل حزب کنند بلکه زمینه را برای تشکیل احزاب توسط سایر افراد و تفکرات، فراهم نمایند تا از تجربیات موفق بشری برای اداره بهینه کشور استفاده شود. ابه نظر می رسد رفسنجانی به خوبی از این واقعیت آگاه بوده اما ظاهرا” علاقه ای به استاندارد سازی نظام سیاسی بر اساس تجربیات دنیای آزاد و نظام های دموکراتیک نداشته است.

در سال های پس از پیروزی انقلاب، شاهد رواج حرف های عوام فریبانه و شعار گونه همچون ” تلاش سیاستمداران برای جلب رضایت خداوند “و ادعای “توجه به انگیزه و نیت به جای دغدغه نسبت به نتیجه فعالیت سیاسی ” سکه رایج در میان سیاستمداران وابسته به جمهوری اسلامی بوده است. اما مرحوم آیت اله شیرازی در این مورد نیز قالب ها و کلیشه های متوقع از روحانیون سنتی را شکسته و فلسفه تشکیل حزب را “رسیدن به قدرت سیاسی “می داند و در عین حال وجود حزب را اجتناب ناپذیر می شمارد.تردید ندارم که او به عنوان یک عالم دینی، همواره جلب رضایت خالق را در صدر دلمشغولی ها ودغدغه های خود داشته است. اما در هنگام بررسی واقعیات اجتماعی، به تجربیات مثبت و منفی توجه نموده و از خود فریبی و دیگر فریبی پرهیز کرده است. او با عنایت به توصیه های مذهبی و تجربیات صد ها ساله در جوامع مختلف، آنچه را که انگیزه اصلی و اولیه و قریب باتفاق از فعالیت سیاسی -از جمله تشکیل حزب – می باشد موشکافی کرده و برای بهره برداری بهینه از این تجربه موفق بشری، توصیه هایی ارائه نموده است

کتاب های سید محمد شیرازی و سخنرانی های او مملو از اظهار نظر در خصوص تشکیلات و حزب است. او به طور کلی فعالیت های انفرادی و متکی به اشخاص در امور اجتماعی را عامل حرکت به سوی استبداد می داند. شیرازی هیچکس را از احتمال لغزش و افتادن در دام استبداد مصون نمی داند و معتقد است هر فرد حقیقی و حقوقی نیازمند نقد و انتقاد می باشد. او برای آنکه فراگیری این خصیصه را اثبات کند قبل از هر چیز به هم صنفان و هم طرازان خویش می پردازد و می گوید :” مراجع تقلید لازم است به انتقادهایی که متوجه آنان یا دستگاه مرجعیت می شود توجه کنند “. سید محمد شیرازی برای مصون ماندن همه افراد صاحب نفوذ از انحراف و خطا، از یکسو بر لزوم توجه به انتقاد تاکید می نماید و از‌ سوی دیگر مشورت پذیری را اجتناب ناپذیر می داند.‌.او در این مورد نیز بیش از هر قشر و صنفی، هم طرازان خویش را مورد توجه قرار می دهد و بر مشورت در امور مهم و اجتماعی پافشاری می نماید. آیت اله شیرازی به حکمت صد و شصت و یک نهج البلاغه اشاره می کند که ” هر کس تنها به رای و دیدگاه خویش تکیه کند نابود می گردد”. ناگفته پیداست که او تنها نهاد مرجعیت را مد نظر نداشته و همه افراد و گروههای موثر را نیازمند مشورت، انتقادپذیری و استفاده از عقل جمعی برای پیشبرد امور مهم می داند. از راههایی که او برای پاسخگو کردن و انتقاد پذیر بودن مراجع دینی و اجتماعی پیشنهاد می کند ارائه گزارش فعالیت هاست تا کار آمدی نهاد اجتماعی آشکار و معایب آن نیز بر ملا گردد. راهکار اصلی آیت اله شیرازی برای تحقق موارد فوق در فعالیت های سیاسی و اجتماعی، ایجاد رقابت سالم از طریق فعالیت حزبی و اقدامات مشابه است. او در بخش سوم از “فقه النظافه ” در ذیل عنوان “النظافه المعنویه ” می گوید :” شاید بر مسلمانان واجب باشد که در زندگی اجتماعی و به خصوص سیاسی خود، تعدد و تکثر را در نظر بگیرند که این تعدد در امور سیاسی، از طریق رقابت حزبی حاصل می شود. ” آزادی احزاب و سندیکاها از اموری است که به صورت مستمر و در مناسبت های گوناگون مورد تاکید آیت اله شیرازی قرار گرفته است. وی لازمه آزادی احزاب و تشکل های سیاسی را آزادی نوشتن، سخن گفتن و سایر فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی می داند و در عین حال برای هیچ کس و هیچ نهادی این حق را قائل نیست که این آزادی ها را محدود سازد.

شیرازی در توصیف علل به وجود آمدن دیکتاتوری ها و افزایش خود کامگی ها، فقدان احزاب و گروهها با دیدگاههای متفاوت را موجب عدم اشاعه فرهنگ تحمل پذیری می داند که نتیجه حتمی آن، میل حاکمان و قدرتمندان به دیکتاتوری خواهد بود. وی در این خصوص می گوید : ” یکی دیگر از عوامل پیدایش خود کامگان، نبود فرهنگ تحمل دیگران در قالب گروهها و احزاب، شیوع پدیده خود محوری در شئون مختلف اداره جامعه و انحصار طلبی می باشد. البته این ویژگی ها در هر انسانی می تواند جلوه کند که حضرت احدیت فرموده است: 《کلا ان الانسان لیطغی ان راه استغنی 》. حقا که انسان سرکشی می کند همین که خود را بی نیاز پندارد. [ سوره علق آیات ۶ و ۷ ].

آیت اله شیرازی معتقد است : ” تکثر احزاب سیاسی نیز هر چند نه به طور کامل اما تا حدود زیادی حاکمان را از خودکامگی باز می دارد واین چیزی است که غالب کشورهای اسلامی فاقد آن هستند.” مقایسه این اظهار نظر با سخن سال پنجاه و هشت آیت اله خمینی بسیار عبرت آموز است. او در ماههای منتهی به پیروزی انقلاب، حتی از آزادی کمونیست ها برای اظهار نظر سخن می گفت اما کمتر از یکسال پس از پیروزی از انقلاب، در یک سخنرانی مملو از عصبانیت، چنین گفت : ” اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای اعمالشان رسانده بودیم و چوبه های دار را در میدان های بزرگ بر پا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم این زحمت ها پیش نمی آمد. ” آیت اله خمینی در این سخنرانی ظاهرا در خصوص احزاب فاسد سخن گفته است اما نتیجه گیری او از همه تهدید ها وابراز پشیمانی ها نشان می دهد که هدف او از این اظهارات شدید اللحن چه بوده است :” اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم. یک حزب و آن، حزب اله. حزب مستضعفین. ومن توبه می کنم از این اشتباهی,که کردیم. ” نکته جالب اینکه چند سال بعد از این اظهار نظر، تنها حزب فعال که وابسته به روسای سه قوه اصلی کشور در آن زمان -خامنه ای، رفسنجانی و اردبیلی – بود نیز به دستور آیت اله خمینی منحل شد که تنها دلیل آن اظهار نظر دبیر کل حزب -خامنه ای – بر خلاف نظر آیت اله خمینی در مورد ادامه نخست وزیری میرحسین موسوی بود. در مقابل، آیت اله شیرازی، وجود احزاب واقعی و دارای تنوع حقیقی در استراتژی و تاکتیک را مانع گسترش خودکامگی حاکمان می دانست و به درستی اظهار می داشت که “اغلب کشورهای اسلامی فاقد این مزیت هستند. ” به نظر می رسد او با بیان این جمله به دنبال اثبات این نکته بوده که علت گسترش دیکتاتوری در کشورهای اسلامی، فقدان احزاب متکثر و عدم تحمل نظارت ناشی از تعدد احزاب می باشد.

نگاهی به نوشته های به جا مانده از آیت اله شیراری نشان می دهد او وجود حزب را نه یک تفنن و سرگرمی بلکه یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای ایجاد رقابت و نظارت می دانسته و بالاتر ازآن، به طور کلی وجود تشکیلات هدفمند وفعالیت تشکیلاتی به خصوص در قالب احزاب شناسنامه دار را امری ضروری می پنداشته است. در یک کلام، تاکید او بر ضرورت تحزب ناشی ازاعتقاد عمیق به گسترش ” تشکیلات هدفدار وبرنامه محور ” بوده است. او در همین زمینه می گوید : ” می توان با حضور چهار انسان صالح و با ارائه اندیشه سالم، سازمانی را تشکیل دادو هر یک از آنان پس از آگاهی یافتن از اندیشه و اساسنامه تشکل، چهار نفر دیگر را جذب کنند و….” به عقیده سید محمد شیرازی، تشکیلات اعم از حزب، سندیکا و انواع سازمان های سیاسی،فرهنگی، اقتصادی و……در صورتی به اهداف خود خواهد رسید که همه امور آن مبتنی بر مشورت و عقل جمعی باشد. او می گوید : “هر جا که مشورت وجود داشته باشد موجب پیشرفت و شکوفایی می گردد و در مقابل، هر جا استبداد و خودکامگی چهره نماید باعث عقب ماندگی و نابودی می شود.”

بار دیگر به بخش ابتدایی این مقاله باز می گردم.آیت اله شیرازی عقل جمعی حاصل از مشورت را بهترین راهکار برای پیشبرد امور و جلوگیری از استبداد رای می داند و معتقد است تشکیل احزاب متعدد و متنوع ورقابت آنها یکی از بهترین روشها برای بهره گیری از عقل جمعی و مشورت همگانی است. تاکید جدی آیت اله شیرازی بر لزوم جمع شدن افراد صالح و خردمند در قالب تشکل ها و تلاش برای جذب تدریجی افراد به تشکل های خود، روشی است که همه احزاب موفق در کشورهای پیشرفته به کار گرفته اند و دستاورد آن را نیز مشاهده کرده اند. این توصیه، مبتنی بر تعریف دقیق از تشکیل حزب با برنامه مشخص است که قاعدتا می تواند با افزایش اعضا و طرفداران، بر سهم خود از قدرت و حکومت بیفزاید. سید محمد شیرازی در عین حال، نسبت به احتمال اعمال “دیکتاتوری درون حزبی ” نیز هشدار می دهد و برای ممانعت ازآن، بر انتخابی بودن مناصب درون حزبی تاکید می کند. انتخاب رهبری هر حزب با رای آزادانه و آگاهانه اکثریت اعضا، راهکار پیشنهادی شیرازی برای دور نگه داشتن حزب از,دیکتاتوری و خود کامگی است. او در این باره می گوید :” اگر رهبری حزب با انتخابی آزادانه از سوی بدنه انتخاب نشود رابطه بین راس و بدنه رلبطه ای مبنی بر پذیرش و از ژرفای دل نخواهد بودو تشکیلات به دیکتاتوری تبدیل می شود و دیکتاتوری دیر یا زود ازبین می رود”. آیت اله شیرازی در کتاب “السیاسه ” برخی فواید تشکیل حزب را “انضباط فکری، رقابت سالم و راهبری جامعه به سوی جلو و پیشرفت، بر می شمارد اما از نگاه او، مهم ترین فایده ای که از وجود احزاب حاصل می شود، وجود تشکیلات مسئولیت پذیر در قبال ناکامی ها، فسادها و ناهنجاری هاست. نکته ای که بیش از بیست سال قبل در خصوص لزوم وجود تشکیلاتی برای پاسخگویی و مسئولیت پذیری، مورد توجه شیرازی قرار گرفته، امروزه به خوبی در حوادث و وقایع ایران قابل لمس و درک است. متاسفانه علیرغم هزاران مفسده اخلاقی، سیاسی و اقتصادی در سطوح بالا، میانی و پایین مدیریتی در جمهوری اسلامی، هیچ تشکیلاتی برای پذیرش مسئولیت و پاسخگویی وجود ندارد. در حالی که در یک دولت حزبی، سران و اعضای حزب حاکم یا اعضای ائتلاف حاکم ناچارند مسئولیت کارهای خویش را بپذیرند. مردم نیز با توجه به میزان کار آمدی و پاسخگویی هر حزب، برای نگه داشتن یک حزب در قدرت یا خلع آن تصمیم می گیرند. آیت اله شیرازی در کناب “السیاسه ” می گوید : ” هدف حزب، رسیدن به حکومت است. البته در حکومت های دیکتاتوری که ناشی از حکومت های تک حزبی است تلاش می شود حزب واحد به صورت همیشگی قدرت را در اختیارداشته باشد اما در حکومت های دموکراتیک، احزاب اگر لازم باشد با همکاری وائتلاف دولت تشکیل می دهند”. او بدون افتادن در دام شعارزدگی وتقدس نمایی، می گوید : ” حزبی که هدف معین سیاسی نداشته باشد اصولا حزب نیست.” بر اساس همین تعریف است که آیت اله شیرازی، وجود حزب را موجب پاسخگویی و مسئولیت پذیری می داند ؛همان اکسیری که در کشورهای اسلامی از جمله ایران، اثری از آن یافت نمی شود.

معتقدم‌ خامنه ای در کنار تمامی اقدامات خودخواهانه و مفسده بر انگیز، در زمینه تشکیل غیر رسمی یک‌حزب، موفقیت هایی داشته و از تمام‌قدرت خویش برای مسلط ساختن‌حزب خود ساخته، بهره گرفته است. سایر روحانیون سنتی و غیر حکومتی نیز لازم‌است باتاکید بر تشکیل احزاب شناسنامه دار، ” زمینی بودن حکومت” را به مردم‌یادآوری نمایند. با قاطعیت می گویم‌یکی از خطرات بزرگ‌که نوع انسان و حیثیت اسلام را تهدید می کند ” تشیع سیاسی ” است که در قالب سلطنت فقیه و با نام‌” ولایت فقیه ” به تخریب دین و دنیای ‌ایرانیان مشغول است. اغلب روحانیون در سال های پیش از انقلاب حتی الامکان در کنار مردم قرار میگرفتند. اما با پیروزی انقلاب، وجود منافع مشترک‌با حکومت، روز به روز بر فاصله گروهی از آنان با مردم‌افزود. اما هنوز هستند کسانی که خداترسی و مردم دوستی در اظهارات و اقدامات آنان، قابل مشاهده است. این گروه از روحانیون اگر قادر یا مایل نیستند که با صراحت بر لزوم خلاصی از فاجعه ” اسلام‌سیاسی و تشیع سیاسی ” تاکید کنند می توانند با تاکید بر فعالیت حزبی، به صورت غیر مستقیم، لزوم‌تطبیق مبانی حکومتی با دستاوردهای انسانی را به پیروان و علاقمندان خود یاد آوری نمایند.

نمی دانم هنوز چند درصد ایرانیان، حاضر به الگوگیری از روحانیون‌هستند اما تردید ندارم‌که هنوز میلیونها ایرانی تحت تاثیر تبلیغات فریب کارانه حکومتی، نظام‌جمهوری اسلامی را “حکومت الهی” و رهبر آن را جانشین‌پیامبر می پندارند و همین، مهم‌ترین‌مبنای اقتدار نظام‌است. تنها راه خنثی سازی این تبلیغات دروغین حکومت، ورود روحانیون آزاده به این عرصه است. آنچه یک روحانی بلند مرتبه غیر حکومتی در تایید مظاهر و دستاوردهای نوین حکومتی می گوید می تواند در مرحله اول، تردیدهایی در خصوص صحت ادعاهای دروغین آخوندهای درباری جمهوری اسلامی ایجاد نماید. عملکرد پرفساد نظام‌جمهوری اسلامی، چشمان بسیاری از‌ایرانیان را بر واقعیات باز کرده و حتی اغلب متدینان را مطمئن‌ساخته که ” مذهب ” تنها وسیله ای در دستان رهبر و سخنگویان‌او برای فریب اقشاری است که پایبندی های مذهبی دارند. اما فراموش نکنیم که آثار و نتایج سی و هشت سال بمباران تبلیغاتی جمهوری اسلامی به یکباره خنثی نخواهد شد. ایستادگی روحانیون‌ غیر حکومتی بر مواضع خویش می تواند تردید های اقشار دین مدار ایرانی برای خلاصی از “اسلام و تشیع سیاسی ” را بر طرف نماید. افرادی مانند سید محمد شیرازی، برای عرفی سازی حکومت و خلاصی همه ایرانیان از جمله مسلمانان ایرانی از ” اسلام سیاسی – حکومتی” تاکید بر تحزب و استفاده از تجربیات جهان‌پیشرفته را برگزیدند. سایر روحانیون غیر حکومتی نیز اگر به دنبال خوشنامی خویش و نجات اسلام مورد قبول خویش ازچنگال متولیان اسلام سیاسی هستند می توانند برای رسیدن به مقصود، راههای مناسب و موثر را شناسایی کنند.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.