“آب ایران شاه پرور است، برای بهبود حال ایرانیان بایست با دستگاه دموکراسی واقعی، این آب آلوده، تصفیه شود”
شهاب الدین حائری شیرازی
از مهمترین عناصر برای یک حکمرانی مطلوب، داشتن یک شخصیت حتی الامکان عاری از عقده های روانی است.
دو نفر را فرض کنید یکی شخصیتی تحقیر نشده دارد و دیگری تحقیر شده.
یک میزان توانایی و امکانات و اطلاعات به این دونفر بدهید.
اولی از این توانایی برای بهبود اوضاع خودش و دیگران بهره می برد اما دومی برای تحقیر دیگران و اثبات خود و تفاخر.
در بین دوستانمان کسانی را می بینیم که به راحتی عذرخواهی می کنند و کسانی دیگر، که آسمان را به زمین می دوزند تا اعترافی به خطا نکنند.
باز کسانی را می بینیم که از شنیدن عیوب خود از زبان دیگری کینه به دل می گیرند و تاب شنیدن عیب خود را ندارند.
اینها نمونه های دم دستی از عقده های فرد است.شخصیت در کودکی ساخته می شود و در نوجوانی می بالد و در بزرگسالی چون سنگ می شود تغییر ناپذیر.
ضرب المثلی عربی است که می گوید العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر و العلم فی الکِبَر کالنقش علی الماء.
اثر گذاری بر کودک و اثرپذیری وی مانند نقش بر سنگ است، ماندگار و اثر گذاری بر بزرگسال چون حکاکی و نقش انداختن بر آب است، ناپایدار.
در حکومتهای شاهنشاهی و غیر دموکراتیک مردم نقش تعیین کننده در انتخاب حکام ندارند لذا اگر شاهی عقده ای نصیبشان شد، چندان کاری از مردم ساخته نیست و از آنجا که شاهزاده ها عموما در زمینه فرهنگی رکوع و سجود خلق در مقابل خود بزرگ می شوند، بر همین فرهنگ خودبزرگ بینی و تحقیر خلق، مشی می کنند و اینگونه جامعه ای عقده ای و حقیر شده و خواهان اثبات خود و تفاخر پدید می آید.
بشر در طی هزاران سال زندگی جمعی به محصولی دست یافت به نام قانون و دموکراسی برای کنترل حکومت و اصحاب قدرت.
قانون یعنی خواست جمعی مردم که توسط نمایندگان واقعی شان تعیین می گردد، محصول دموکراسی یعنی قدرت یافتن مردم در قبال فرد حاکم است.
اگر قدرت به عامه مردم منتقل شود و دموکراسی واقعی شکل گیرد، تأثیر یک فرد عقده ای که به قدرت دست یافته، بر زندگی عامه مردم، قابل کنترل می شود چون در دموکراسی واقعی، حاکم و صاحب قدرت، قابل کنترل و عزل است.
مردم در کشورهای صاحب دموکراسی واقعی کمتر از ناحیه حکومت، دچار انواع تحقیر و عقده و اختلال روانی می شوند.
البته خانواده و…همچنان در عقده ای شدن فرد موثرند اما دیگر یک حکومت قاهر، یک جمعیت عظیم را با یک تصمیم به تحقیر نمی کشاند.
دیگر یک فرد برای آرامش خاطر مریضش، جماعتی کثیر را به صُلابِه نمی کشد.
دموکراسی دست مردم است در دفاع از خود.
مردم بدون دموکراسی واقعی، قانون واقعی ندارند و دستی در دفاع از خود ندارند.
اینکه ما با بازگشت به سلطنت ولو مشروطه مخالفیم.
اینکه می گوییم نباید به عقب بازگشت از این روست که فرهنگ ایران مناسب سلطنت مشروطه نیست و خیلی زود سلطنت مطلقه شکل می گیرد.
اینجا مردم زود احساس حقارت می کنند در مقابل قدرت مطلقه و از یک چوب، شاه می سازند.
شاهان شرقی از قدیم الایام مانند شاهان روم و غرب نبودند.
در تاریخ است که اسکندر مقدونی پس از فتح ایران با پدیده سجده کردن کسانی که بر شاه وارد می شدند روبرو شد و دستور داد این رسم برای وی نیز به جا اورده شود.
همچنین تا قبل از فتح ایران برای تصمیمهایش بایست با هفت نفر مشورت می کرد اما پس رؤیت کیفیت قدرت مطلقه شاهان ایران، آن رسم الزام به مشورت را فرو گذارد.
از: گویا