داستان افزایش بی سابقه تقاضای کاندیداتوری و ثبت نام عجیب و غریب تعداد زیادی از اقشار مختلف مردم برای ورود به کانون های قدرت در جمهوری اسلامی از مجلس پیشین آغاز شد و چهره کمیکی از” مشارکت سیاسی” در ثبت نام انتخابات شوراهای شهر و روستا شکل گرفت که برای جامعه شناسان و روان شناسان باید محل مطالعه باشد که چرا سطح سیاست ورزی در ایران تا این اندازه پائین آمده است.
چرا هر کسی و از هر قشری و قماشی از سیاستمداران حرفه ای و فعالان حزبی تا ورزشکاران، بازیگران، داوران فوتبال،آقازاده ها و…. به خودشان جرات می دهند بی آنکه دارای کمترین تخصصی در حوزه مدیریت شهری یا مدیریت سیاسی باشند پادر عرصه انتخابات مجلس یا شوراها بگذارند. پاسخ البته خیلی پیچیده نیست .
دریافت هایی که جامعه ما در تمامی سالهای پس از انقلاب به ویژه یک دهه اخیر، از سیاست ورزی و مدیریت کلان پیدا کرده است چیزی جز این نیست که برای سیاست ورزی و مدیریت کلان آخرین چیزی که احتمالا باید در مسئولان کشور جستجو کنند تخصص است و همه آنهایی که پستهای کلان کشور را به اشغال در آورده اند از حیث تخصص و کار آمدی با بدترین کشورهای در حال توسعه نیز قابل قیاس نیستند . از این زاویه حکومت گذشته در ایران به مراتب اوضاعی بهتر از بهترین کشورهای در حال توسعه امروز چون مالزی یا ترکیه یا حتی کشوری توسعه یافته چون کره جنوبی در شرق آسیا ، داشت .
مشکل عدم چرخش نخبگان متخصص در رژیم پهلوی امری مشهود و به راستی و درستی مورد اعتراض بود اما به هر حال کسانی که در مدیریت های کلان و میانی بودند افرادی نبودند که یکسره بی تخصص بوده باشند و صرفا به دلیل نزدیکی به خاندان سلطنت ، پستی را تصاحب کرده باشند .
در ایران پس از انقلاب اما ماجرایی کاملا واژگونه در مدیریت کلان کشور حاکم بوده است و رجحان تعهد بر تخصص جزء کلیدی ترین شعارهایی بود که انقلابیون سر می دادند و از این زاویه واقعا بین اصلاح طلب و اصول گرا تفاوت چشمگیری نبوده است ، برای همین هم شکستن سر و دست برای به دست گرفتن پستها و مناصب و رقابت بین آنها، بر سر اینکه کدام گروه کار آمد تر ، به دانش روز مجهزتر ،زبده تر و آشناتر با جهان امروز هستند ، نبوده است بلکه رقابتها عموما بر سر این بوده که کدامیک از این جریانها بیشتر انقلا بی تر هستند. مسائل انضمامی انقلابی بودن هم روشن است و وجوه بارز آن را، ائمه جمعه، مسئولان گزینش و حراست های سازمانها و ادارات، در مواجهه با مردم و شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات بازتاب می دهند.
جدای از مراتب فوق باید اضافه کرد که تعریف نخبگی و تحصیلات عالیه هم در جمهوری اسلامی تغییر کرده و هر کسی می تواند بادریافت مدرکی اعم از فوق لیسانس یا دکترا از یکی از واحدهای دانشگاه آزاد یا پیام نور در یکی از شهرستانهای کشور، یا گرفتن دوربینی به دست به جای چماق ادعا کند که به سلک نخبگان در آمده است و مطابق معیارهای موجود هم نمی شود این ادعای ناراست را نادرست خواند .
نکته مهم بعدی برای کشف علت این عارضه در ایران کنونی را می توان اینگونه توضیح داد که پس از شکست دولت اصلاحات و تولد دولت پوپولیستی احمدی نژاد از رحم آن، شکست جنبش سبز در فاز سیاسی علی رغم توفیقات متعددی که در عرصه فرهنگی واجتماعی و به ویژه کنار زدن پرده از چهره ظاهرا مذهبی حاکمیت داشت ، وقوع اختلاسهای گسترده در سطوح کلان حکومت و تعمیق شکاف های طبقاتی و علاقه شدید اصلاح طلبان به حضور در قدرت به هر قیمت ، (زیست ریاکارانه) وتقلیل اصلاح طلبی به مشارکت سیاسی در بزنگاه های انتخاباتی، اکثریت مردم و به ویژه نیروهای تحصیل کرده از ایجاد تغیرات جدی و اساسی در روند های خطرناک و نادرست سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نا امید شده اند .
در شرایطی که مبارزه با وضعیت موجود هزینه هایی بالا و چشم اندازی مبهم دارد بخش هایی از مردم نا امید از تغیر شرایط کلی کشور، تصور می کنند که برای بهبود وضع شخصی خود و اطرافیانشان بهترین مسیر، کسب کرسی در شوراهای شهر و روستا و یا مجلس شورای اسلامی است . به عبارت دیگر ، در شرایطی که مردم افقی برای تغیر شرایط کلی کشور پیش روی خود احساس نمی کنند می کوشند تا از طریق حضور در مراکز فرعی قدرت، حداقل سرو سامانی به اوضاع شخصی خود ، خانواده و اطرافیان خویش بدهند. به عبارت دیگر باید گفت که سلبریتی ها و دیگر اقشار جامعه که نا امید از مبارزه با رانت خواری وفساد سیستماتیک هستند تغیر جهت داده و مشارکت در رانت خواری را به مبارزه با آن ترجیح داد ه اند .
جامعه در طول سالهای گذشته به درستی مشاهده کرده است که نمایندگان شوراها ،مجلس و مدیران دولتی به واسطه پستها یشان و نزدیکی به مراکز قدرت و رانت ، به راحتی به اموال عمومی دستبرد زده و جدای از آن حقوق هایی نجومی و مزایایی نجومی تر دریافت کرده اند. از این جهت جامعه باور نمی کند که عطش خدمت رسانی به مردم و دغدغه عقب ماندگی و توسعه نیافتگی عامل حرکت سیل وار ، سیاستمداران حرفه ای و فعالان حزبی ، ورزشکاران، بازیگران، داوران فوتبال،آقازاده ها و… برای کسب نمایندگی شوراها یا مجلس باشد.
اگر اتصال به منابع رانت و رانت جویی صرف در میان نباشد طبعا کسی که برای ریاست جمهوری نامزد شده یا سالها وزیر و استاندار بوده باید شان خود را اجل از نامزدی برای شورا ها بداند اما واقعیت آن است که چون همه این مناصب و پستها بی مبنا و کیلویی به افراد اعطا شده اند و صاحب منصبان سابق، خود از نگارنده نیز به این فقره آگاه ترند برایشان اتصال به منابع رانت مهم هست حالا چه شورا باشد،چه مجلس و چه ریاست جهوری…. در واقع صحبت از شان و جایگاه و در اصطلاح” پرنسیب سیاسی “در خصوص این افراد محلی از اعراب ندارد.
چقدر این جمله منتسب به مارک تواین، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی، دقیق است که گفته است: سیاستمداران و پوشک بچه ها باید زود به زود عوض شوند؛ هر دو به یک دلیل. به دلیل عدم توجه به این مهم است که وضعیت سیاسی کشور ما اکنون به این روز سیاه درآمده است. بیش از ۹۰ درصد کسانی که پستهای کلیدی کشور را در اختیار دارند در طول ۳۸ سال گذشته تکراری هستند. نمی شود با هیچ منطقی پذیرفت که فردی در زمینه ها و علوم مختلف در این زمانه که همه کارها به شدت تخصصی شده است ،متخصص باشد . بیچاره فقط ملت است که با “تکرار می کنم ها”… واز سر استیصال عده ای را از سر سفره انقلاب کوتاه مدتی مرخص می کند تاعده ای دیگر را بر سر سفره انقلاب بنشاند، هر چندعده ای میهمانان دائمی سفره انقلاب هستند و برای ترخیص آنان از سر سفره تنها باید ازارئیل اقدام کند.
در این شرایط است که اصلاح طلبان به حیات خود ادامه می دهند اما از این انتخابات تا انتخابات بعدی با افت کیفی شدیدی در نیروهایشان به دلیل رد صلاحیت شورای نگهبان مواجه می شوند.توفیق حاکمیت سیاسی در انداختن اصلاح طلبان در دامان استراتژیهای سلبی و استقبال آنان از اینکه تحت هر شرایطی نیرویی در قدرت داشته باشند با توجیه خطر راست افراطی، به رانت جویی ها مشروعیت بخشیده است و عده ای کاسب هم به این رانت جویی ها، حماسه لقب می دهند و در خفا به ریش مردم بی نوا می خندند.
از: گویا