تغییر در روش تدریس معلمان کلید تغییر در ایران

یکشنبه, 10ام اردیبهشت, 1396
اندازه قلم متن

دکتر سید محمد حسن حسینی

در جوامع دموکراتیک، متمدن و پویا، سیستم آموزشی طوری طراحی می شود که شهروندان متفکر، منتقد، فهیم و آگاه به مسائل اجتماعی سیاسی و حقوق شهروندی خود بار آیند. آموزش‌وپرورش در چنین جوامعی در خدمت خلق ارزش‌های مدنی و پرورش شهروندانی بصیر و متمدن است. دلیل این امر هم این است که زندگی در چنین جوامعی نیازمند داشتن آگاهی و قوه تحلیل انتقادی نسبت به هنجارها، فرهنگ و ساختار حکومتی و قوانین و مقررات اجتماعی سیاسی است. تفکر انتقادی و آگاهی های اجتماعی سیاسی باعث می‌شوند شهروندان این جوامع در خصوص امور اجتماعی، سیاسی و حکومتی قوه تشخیص و بینش داشته باشند و فریب نیرنگ‌ها و عوام‌فریبی سیاست‌مداران را نخورند و به تقلید کورکورانه از آن‌ها نپردازند.

 برخلاف نظام‌های دموکراتیک که آموزش‌وپرورش در آن‌ها عنصری رهایی‌بخش است تا ضامن سعادت و بالندگی مردمان باشد، در نظام‌های استبدادی و غیر متمدن، رژیم تعلیم و تربیت به‌گونه‌ای طراحی می‌شود که خروجی آن‌ها شهروندانی جاهل و فاقد قوه تفکر انتقادی باشند که تنها برای شنیدن و پذیرش بی‌چون‌وچرای سخنان و اوامر حاکمان تربیت می‌شوند. درواقع آموزش‌وپرورش در چنین نظام‌هایی ابزاری برای استحمار، استعمار و استثمار مردم ناتوان (ازنظر فکری) عمل می‌کند. انسان‌های جاهل و فاقد اندیشه انتقادی در این جوامع با حضور غیر نقادانه خود در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی – در عمل – کمک شایانی به بروز و ماندگاری حکومت‌های استبدادی و اردوگاه تمامیت خواهان می‌کنند. نمونه سوء استفاده از جهل مردم در این نوع رژیم ها را می توان این روزها در تبلیغات پوپولیستی و عوام فریبانه کاندیداهای ریاست جمهوری ایران به خوبی مشاهده کرد.

همانطور که بطور ضمنی اشاره شد ریشه تمام بدبختی های ما در ایران به سیستم آموزشی ما برمی گردد که حداقل کاری که می کند این است که قدرت تفکر و بویژه تفکر انتقادی شهروندان را از آنها سلب می کند و کمکی به ارتقای آگاهی های اجتماعی- سیاسی آنها هم نمی کند. این رژیم آموزشی به ما یاد می دهد که دنیا را همان طور ببینیم که حاکمان ما می بینند؛ همان کاری را بکنیم که به ما دیکته می کنند و همانگونه زندگی کنیم و بمیریم که از ما می خواهند. برای شفاف تر شدن این ادعا باید یاد آوری نمایم که کودکان ایرانی قبل از ورود به مدرسه بسیار کنجکاو، اهل سوال پرسیدن، تفکر انتقادی، ریسک کردن و درنوردیدن خطوط قرمز و نیز خلاق هستند اما بعد از اینکه از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند غالبا این ویژگی ها را از دست می دهند و عملا تبدیل به موجوداتی رام و آرام می شوند که یاد گرفته اند طوطی‌وار حفظ و تکرار کنند، میمون وار تقلید کنند، گوسفندوار زندگی کنند و عین گاو بی خیال تمام ظلم هایی که در حق آنها می شود باشند. و این دقیقا همان چیزی است که طراحان رژیم آموزشی ما از آن انتظار داشته اند. واقعیت این است که اگر شهروندان متفکرین منتقد و آگاه به مسایل اجتماعی سیاسی بار آیند هرگز اجازه نمی دهند که اقلیتی تمامیت خواه به استحمار و غارت و استثمار آنها بپردازند. همین یک دلیل کافی است تا سیاست گذاران ما در اهداف آموزشی، منابع انسانی، مواد آموزشی، روشهای تدریس و روشهای ارزیابی از پرداختن به ارتقای تفکر انتقادی و آگاهی های اجتماعی سیاسی شهروندان پرهیز کنند.

بنابراین نهایتاً این جامعه است که درنتیجه به‌کارگیری چنین رژیم آموزشی ای قربانی می‌شود چراکه این سیستم آموزشی قادر نیست مهارت‌های علمی و از همه مهم‌تر مهارت‌های تفکر و آگاهی‌های اجتماعی – سیاسی شهروندان را ارتقاء دهد. این‌که بیشتر مسئولین در حرفه خود تخصص ندارند و شایسته پست‌هایی که اشغال کرده‌اند  نیستند  در جامعه ما یک اصل رایج است! توانائی‌ها و پتانسیل و ذات و شخصیت و نیات این دسته از مسئولین وقتی بر همگان آشکار می‌شود  که چند مدتی از آغاز به کارشان بگذرد. این افراد بی‌لیاقت معمولاً برای این‌که مسند قدرت خود و اربابانشان را حفظ کنند به بعضی از استراتژی‌های خود مثل چاپلوسی و تملق و ریا و نیرنگ و بوقلمون‌صفتی روی می‌آورند. در پوشش این رفتارهای شیطانی دست به هر کاری می‌زنند تا مانع رشد و موفقیت افراد شایسته که ازنظر و دیدگاه آن‌ها «خطر» هستند بشوند چراکه به‌خوبی دریافته‌اند که با مطرح‌شدن این افراد در سطح جامعه آن‌ها جایگاه و پایگاه خود را از دست خواهند داد. بنابراین به‌محض این‌که این افراد شما را فردی متفکر و صاحب اندیشه که جسارت ایستادن در برابر ظالم و حمایت از ستمدیدگان را دارد و یا کسی که جسارت آشکار کردن فساد در سطوح بالای مدیریتی و آگاه ساختن جامعه و تشویق آن‌ها به مبارزه با استبداد را دارد ببینند،  بر روی شما تمرکز کرده و شما را وارد لیست سیاهشان می‌کنند تا به طرق ذیل از هستی و نیستی ساقط نمایند:

  1. آن‌ها شما را هدف می‌گیرند.
  2. آن‌ها به تحقیق و تجسس در زندگی شخصی و گذشته شما می‌پردازند و نقاط ضعف شما را شناسایی کرده و در مواردی که شما احتمال لغزش دارید سرمایه‌گذاری و توطئه می‌کنند. — آن‌ها به شما خیانت می‌کنند.
  3. آن‌ها شما را گیر می‌اندازند و رسوا می‌کنند.
  4. آن‌ها شما را مسخره و تحقیر می‌کنند.
  5. آن‌ها شما را تبعید و مطرود و منزوی می‌کنند و نهایتاً شما و حتی عزیزان شما را درنهایت بربریت و توحش قربانی می‌کنند — تا شاید بدین سیاق قدرت، موقعیت، منافع مادی و از همه مهم‌تر مردم و یا همان مالمیک خود – که دنیای رؤیایی قبیله خود را بر گرده آن‌ها ساخته‌اند – برای همیشه حفظ کنند!

آری،  تا زمانی که قدرت مطلقه و بدون حصر و حد وجود داشته باشد بی‌عدالتی و تبعیض نژادی و ظلم و ستم و فساد و ریا و غارت و استبداد و ترور (شخصیت) و تخریب  نیز وجود دارد. تمام آنچه را که می‌خواهم بگویم این است که «آن‌ها» کنترل کردن و استحمار و استعمار و استثمار ملت را دوست دارند و بنابراین درنتیجه چنین دوست‌داشتنی آن‌ها زندگی را می‌کشند. آن‌ها افراد متفکر و دگراندیش را مطرود و منزوی می‌کنند و حتی (به‌طور نامحسوس) می‌کشند تا جامعه را کور و برده نگه‌دارند. لازم به توضیح  نیست که این خود نوعی نسل‌کشی کسانی هست که می‌توانند در خدمت صلح و ثبات و تعالی جامعه و اسلام راستین که در تضاد با منافع غارت گران است باشند.

در چنین شرایطی است که علاوه بر فاجعه علمی، رژیم آموزشی کنونی به افزایش برخی فاجعه‌های اجتماعی نیز انجامیده است. به‌عنوان نمونه – در ایران حداقل ۳۰% دانش‌آموزان و دانشجویان قبل از این‌که مدارک خود را بگیرند ترک تحصیل می‌کنند. افزایش جرم‌ها و بزه‌کاری‌های پیچیده، سرقت‌ها و حیف‌ومیل و چپاول‌های میلیاردی،  طلاق، خودکشی و از همه مهم‌تر ظهور ایدئولوژی‌ها و ادیان جدید و نیز طلاق اسلام و فرار مغزها، قسمتی از تأثیرات مخرب این رژیم آموزشی ناکارآمد است که نهایتاً به جوامع چلاق،  دیکتاتور شیب و نهایتاً هرج‌ومرج می‌انجامد. آری، همان‌طور که پائولو فره (۱۹۹۸) باور دارد «هرچند تمامیت‌خواهی و استبداد منجر  به بی رخوتی، انکار خود، مطیع محض بودن، چاپلوسی و ریاکار شدن و عدم مقاومت در برابر حکومت‌های خودکامه و ترس از آزادی می‌شود»  اما واقعیت این است که تمامیت‌خواهی و استبداد مطلقه نهایتاً باعث می‌شود که مردم در نقش اپوزیسیون ظاهر شوند که در آن صورت هرگونه  محدودیت، خودکامگی و تمامیت‌خواهی را بر نخواهند تافت. این امر همان‌طور که گفته شد به هرج‌ومرج سیاسی،  اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی می‌انجامد. بنابراین نمی‌توان رابطه‌ای بین کسانی که رژیم آموزشی فعلی را طراحی کرده اند و بکار می‌گیرند و جوامع سرزنده و پویا و سالم و خلاق و متمدن متصور شد.

بنابراین در حال حاضر تغییر بنیادین در رژیم آموزشی ایران نیاز مبرم زمان می باشد که به هیچ عنوان نه تنها هیچ کمکی به تربیت شهروندان متمدن و آگاه و عدالت جو و ظلم ستیز نکرده است بلکه از نظر ارتقای سطح علمی شهروندان هم مثمر ثمر نبوده است. اما حقیقت این است که مسیولان فعلی ما به هیچ عنوان با تغییر و رفورم بویژه در عرصه نظام آموزشی ما موافق نبوده و نیستند چرا که در آن صورت حکومت و سلطنت خود را که بر مبنای جهل مردم بنا شده است در خطر می بینند. در چنین شرایطی است که اینجانب به عنوان یک معلم محقق به ابداع و معرفی اسلحه آموزشی خودم پرداخته ام. از آنجا که بر این باور هستم که سرنوشت حاکمان به روش های تدریس معلمان بستگی دارد، روش تدریس خودم را جهت براندازی نرم حکومت های دیکتاتوری و گذار مسالمت آمیز به دموکراسی به معلمان ایران پیشنهاد می دهم. ویدیوی ۱۷ دقیقه ای معرفی این روش تدریس را در لینک زیر ببینید: https://youtu.be/cPtOUaIkJlk

در طول پروسه خلق این روش تدریس همواره بر این باور بوده ام که تحقق آرمانه‌ای یک نظام دموکراتیک در سایه تربیت انسان‌هایی آگاه، بصیر، متفکر، کنجکاو، جستجوگر، منتقد، علت و معلول یاب، استدلال گرا، تحلیل­گر، روشمند، مشارکت­جو، فعال و قانونمند میسر می شود و نه در سایه تربیت انسان‌هایی کوچک،  غیرمتخصص و بی‌کفایت،  سبک‌مغز و تنگ‌نظر،  ریاکار و بله‌قربان‌گو، متملق و چاپلوس و شیفته جاه و مقام و ریاست که توانایی تمییز حق از باطل را ندارند و نسبت به ظلم‌ها و ستم‌ها و تبعیض‌ها و اختلاس‌ها و غارت‌های پیرامون خود توسط ریاکاران دین‌فروش خنثی و بی‌تفاوت هستند.

ختم کلام اینکه معلمان و اساتید در عصر و شرایط حاضر  باید از حالت بی رخوتی و پسیو بودن فعلی درآمده و نقش ایجنت های هوشمند را برای بیدارسازی، تغییر در نگاه و نگرش و باورها و رفتارها و حتی ایجاد بی‌نظمی اجتماعی بر عهده بگیرند. ایفای چنین نقشی برای براندازی سرچشمه‌های تبعیض (آپارتاید)، بی‌عدالتی، ظلم،  ستم،  فساد، و غارت و ریا و استبداد جهت ارتقای منزلت و کرامت و معیشت و آزادی مردمان لازم و ضروری می‌باشد. بنابراین این‌جانب بر این باور هستم که “آموزش” در برهه کنونی باید بازتعریف شود: “آموزش و تدریس” چیزی بیشتر از “علم” است. “آموزش” در شرایط کنونی یک “هنر” است که شامل یک پروسه پیچیده تعلیمی، تربیتی و اجتماعی “سیاسی” می‌باشد که می‌تواند به‌عنوان “قلب دموکراسی و تمدن” در نظر گرفته شود. این بدان معنا است که در طول پروسه تدریس، علاوه بر مهارت‌های علمی شهروندان، باید مهارت‌های تفکر و به‌ویژه آگاهی‌های اجتماعی-سیاسی آنان را نیز ارتقا دهیم. و این نوع آموزش “تفکر آزادانه” در سطح بین‌المللی و عملکرد دیپلماتیک در سطح کلاس را می‌طلبد.

منابع

چرا باید انتخابات را تحریم کنیم؟

http://melliun.org/iran/121304

ترعیب، بازداشت و شکنجه دکتر سید محمد حسن حسینی توسط سپاه پاسداران

http://melliun.org/iran/101896

سایر مقالاتم را در وبلاگم ببینید:

http://beyondelt.blogfa.com


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.