بارها شده که برای مرغی که کرچ شده است تخم اردک گذاشته اند. مرغ بی نوا پس از سردر آوردن جوجه هایش چه بسا از کناره استخر و یا جویبار حیرت زده آنها را می بیند که به حکم غریزه تن به آب و برکه زده و جیک جیک کنان تولدی دیگر را برای خود جشن می گیرند. از آن سو نیز مادر تنها شده در فضایی از تردید و نا توان از شنا در کناره ها به انتظار می نشیند که شاید جوجه ها از خر شیطان پیاده شده و به قدقدهای پند گونه اش تمکین کنند. مادری که به جای ژن و همخونی تنها گرمایی به آنها داده است و اکنون نیز انتظار بیهوده ای دارد که بهشت را زیر پای خود ببیند.
انتخابات ریاست جمهوری دور دوازدهم و بازتاب های اپوزیسیونی که در آن سوی مرزها به نقد و اعتراض و گاه استهزا جامعه ایران نشسته اند بی شباهت به رفتار آن مرغان نیستند که از بد حادثه بر روی تخم اردک ها نشسته بودند. اما این اپوزیسیون بر خلاف رفتار طبیعی مرغان که سرانجام تسلیم شده و خرج ار جوجه ها جدا می کنند کماکان در کناره رودخانه خروشان مردم نشسته و به جریان تند آب امر به برگشت می نمایند.
یادداشت اخیر آقای اسماعیل نوریعلا در سایت گویا نیوز تحت عنوان “مهندسی رفتارها” به باور این راقم از زمره بازتاب آن گروه از مرغان می باشد که در درماندگی به جای تن به آب زدن، به جوجه امر به بازگشت و پیوستن به آن ۱۶ میلیون نفر بزعم خود بایکوت کننده می نماید . البته مشخص نیست آقای نوریعلا بر اساس چه مبانی تمامی آن ۱۶ میلیون که در انتخابات شرکت نکردند را جمعی بهم پیوسته می پندارد که تصمیم به بایکوت اننخابات گرفته بودند؟ توضیح ایشان برای تفاوت واژه ها و مفاهیم تحریم و بایکوت و نقد از روش “تحریم” و ارج نهادن بر “بایکوت” هرگز در قامت فرهیخته ای مانند ایشان نیست که دیرینه ۶۰ سال فعالیت در عرصه شعر ، ادبیات و سیاست را با خود حمل می کند.
آقای نوریعلا از نسل روشنفکران کافه نادری قبل از انقلاب است که در آن زمان هم در پیله بسته ای، خود را تافته ای جدا از بافته از جامعه می دانستند. آنها که هنوز در رفتاری نوستالژیک، آه و سوز آن گذشته ها را با حیرت از جوجه اردک ها حال حاضر در آمیخته اند.
تحلیل انتخاباتی آقای نوریعلا بیشباهت به یک جزوه درسی خشک و بی روح نیست. این جزوه به مواردی اشاره می کند که بیش از روشنگری برای خواننده، احاطه نویسنده از مفاد ارائه شده را به رخ خواننده می کشد. وی در این نوشتار تفاوت “تحریم” و “بایکوت” را به ما می آموزاند و تا که می تواند حاکمیت در ایران را بلامنازع و مطلق العنان به تصویر می کشد. حاکمیتی که گاه به وسوسه کلید “کامجویی” و گاه به تازیانه “ترس” هر کار که خواست با مردم انجام می دهد. مردم در این نگاه و دیگر تحلیلگران مشابه ایشان “مات شده” در این کنش اجتماعی تنها مانند خمیر نرم مجسمه ای در دست حاکمیت اند که در هر زمانی و به هر شکل که خواستند آنها را در می آورند.
آقای نوریعلا بعد از شش دهه از دود دم کافه نادری آن زمان و تا انزوای اکنونش از این رفتار رباتیک مردم برآشفته و برخلاف جمعه گردیهای گذشته در این یکشنبه سراسیمه بیرون زده است. اما ایشان در پی این جزوه آموزشی اش سرانجام نمی گوید که توصیه اش به مردم چیست؟ توصیه ای که البته سهم مشارکت خود را هم در آن نشان دهد.
امثال آقای نوریعلا بیهوده در انتظارند که بیآنکه تن به آب بزنند جوجه اردکهای دیروز (که حالا دیگر بزرگ هم شده اند) گوش به فرمان آنها شوند. شگفتا که ایشان و همفکرانشان هنوز مردم را یک نرمافزار کامپیوتری تلقی می کنند که حاکمیت همچون یک کاربر مسلط روزی دکمه “کامجویی” و روزی دکمه “ترس” آنها را می زند.
به نظر می آید مشکل اصلی امثال آقای نوریعلا سکونت در فضای گذشته و عدم درک عینی از نسل جدیدی در ایران است که بیحضور امثال ایشان به دنیا آمده، رشد کرده و اکنون اصلیترین کنشگران جامعه بهشمار می آیند. نسلی که نه فرصت داشته و نه دلیلی می بینند که به انتظار نسخههای از راه دور بنشینند.
از: گویا