ریبوار کوهستانی: در فردای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، مسالهای که ایرانیان و ناظران خارجی را شاید به یک اندازه به خود مشغول میکند، پرسش از جهتگیری سیاست خارجی ایران در دور دوم ریاست جمهوری حسن روحانی است.
فارغ از اینکه گفته میشود رهبر جمهوری اسلامی تعیین کننده اصلی سمت و سوی سیاست خارجی ایران است، بسیاری از صاحبنظران معتقدند باورها و برنامههای رییس جمهور منتخب هم در نهایت بر سیاست خارجی ایران و نحوه عملیاتی کردن آن تاثیر میگذارد و نمیتوان رییس جمهور و تیم سیاست خارجی او را در این حوزه به کل بیاختیار تلقی کرد.
آیا تغییر دولت در واشنگتن و همسویی بیشتر دولت جدید امریکا با عربستان و همچنین اسراییل از سویی و تغییر و رفع الزاماتی که ایران را وادار یا مشتاق به توافق هستهای کرد از سوی دیگر میتواند منجر به تغییر سیاست خارجی در دوره دوم ریاست جمهوری حسن روحانی شود؟
با دکتر منصور فرهنگ، سفیر پیشین ایران در سازمان درباره جهت گیری سیاست خارجی دولت حسن روحان در چهار سال پیشرو و توانایی او برای پیش بردن سیاستهایش در این حوزه گفتگو کردهایم.
آقای فرهنگ، با انتخاب دوباره حسن روحانی به عنوان رئیسجمهوری ایران، و با ملاحظه این گزاره که «رهبر ایران تعیین کننده اصلی جهتگیری سیاست خارجی این کشور است» و در نظر گرفتن این واقعیت که تغییر سمت و سو و محتوای سیاست خارجی ایران در دوره اول ریاست جمهوری حسن روحانی بازتاب واکنش فوری نظام سیاسی به بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای فرگیر مرتبط با برنامه هستهای ایران بود، به نظر شما ممکن است متاثر از اراده رهبری ایران و تغییر الزامات سال ۹۲، سیاست خارجی ایران در رابطه با غرب و امریکا در دوره دوم ریاست جمهوری آقای روحانی تغییر خاصی کند؟
پیش از پاسخ به پرسش شما مایلم در پیوند با انتخاب دوباره آقای روحانی یادآور شوم که ما در ایران انتخابات دمکراتیک نداشتیم و نمیشود موفقیت آقای روحانی را واجد ارزشهای دمکراتیک دانست. به این دلیل که همه میدانیم که نظام سیاسی ایران استبدادی است و کاندیداهایی که واجد شرایط مشارکت در انتخابات میشوند به وسیله کسانی تعیین میشوند که خودشان منتخب مردم نیستند. با این حال اهمیت این انتخابات در رقابت نیروهای درون رژیم ایران است و نتایج ان میتواند روی جامعه تاثیرات اقتصادی، سیاسی و امنیتی زیادی داشته باشد. برای همین به شکل بی سابقهای یک انتخابات غیردمکراتیک جناحی در درون رژیم استبدادی میتواند اهمیتی پیدا کند که مردم تشویق بشوند در انتخابات مشارکت کنند. برای همین مشارکت ۷۰ درصد مردم در انتخابات اهمیت تاریخی و سیاسی زیادی دارد.
نکته مهمتر هم این است که سیاست خارجی جمهوری اسلامی در این مسیر ۳۹ ساله به یک دو راهی رسیده است٬ به این شکل که پروژه صدور انقلاب چنان که انقلابیون آن را رسالت خود فرض میکردند به یک بنبست رسیده است.
برای درک اهمیت تاریخی این بنبست باید توجه کنیم که در قرن بیستم چهار انقلاب روسیه، چین، کوبا و ایران در جهان رخ داد که هر چهار انقلاب صدور تجربه انقلابی خود را به بقیه دنیا یک رسالت میدانستند. انقلاب اما کالایی نیست که بتوان صادرش کرد و دنیا خیلی بغرنجتر از آن است که کسی بتواند انقلابش را از جایی به جای دیگر صادر کند. سه انقلاب دیگر به این نتیجه رسیدند که باید دنیا را به شکلی که هست پذیرفت و باید منافع ملی یا دست کم منافع رژیم خود را در ظرف همان واقعیات تعقیب کرد. ایران اکنون به این دو راهی رسیده است٬ به شکلی که در کشوری با بیش از ۸ میلیون بیکار که اکثریتشان جوانانی با انتظارات و امیدهای بسیاری هستند مشکلات بزرگ اقتصادی ایجاد شده است و تمامیت رژیم به این باور رسیده است که باید روابط اقصادی و تجاری خود را با دنیا عادی کند و این تحریمها را پشت سر بگذارد و مسائل و مشکلات امنیتی و یا تبلیغاتی را که مانع سرمایهگذاری بین المللی در ایران و پذیرش روشهای معمول داد و ستد تجاری است رفع کند. این مواردی است که روحانی هم در تبلیغات خود روی آنها مانور میداد. به نظر من خامنهای در مجموع با این موضوع موافق است و مخالفت خاصی با آن ندارد.
شما تاکید میکنید ایران خواهان بهبود روابط تجاری و اقتصادی خویش با دنیا است، از سوی دیگر وزرات خارجه امریکا به صراحت اعلام کرده که موضوع حقوق بشر دیگر یکی از اولویتهای راهنمای این کشور در سیاست خارجی نیست. فکر میکنید این تغییر در دو سوی این معادله میتواند نتیجهاش در آینده نه چندان دور بهبود روابط ایران و امریکا باشد؟
ین خواست ایران، یعنی عادی سازی روابط تجاری و اقتصادی با جهان غرب مشروط و منوط به جهتگیری سیاست خارجی ایران است. در واقع تا زمانی که ایران روش فعلی خود در سیاست منطقهای را دنبال میکند یعنی اسراییل را سرطان منطقه میداند، صدور انقلاب را از اهداف سیاست خارجی خود اعلام میکند، فرقه گرایی شیعه و سنی را دامن میزند و سفارت عربستان را آتش میزند٬ نمیتواند در داخل کشور آن امنیتی را ایجاد کند که سرمایهگذاری بینالمللی و روابط تجاری عادی منوط به وجود آن است. سیاست خارجی منطقهای در پیوند با اسراییل و عربستان تا زمانی که به همین شکل تقابلی تداوم یابد آمریکا و اسرایل و همراهان امریکا و کشورهای عربی بر ضد ایران مواضعی خواهند گرفت که امکان عادی شدن روابط را از ایران سلب میکند. سفر ترامپ را هم باید در همین راستا ارزیابی کرد.
گفته شده است از جمله اهداف اصلی سفر ترامپ تشدید فشار منطقهای روی ایران برای محدود کردن امکان بازی ایران در منطقه است. فکر میکنید دولت روحانی و به طور کلی حکومت جمهوری اسلامی هیچ امکان و ابزاری برای خنثی کردن نتایج محتمل این سفر در اختیار دارد؟
آقای روحانی ۶۷ درصد رای آورده است و روشن است که اکثریت بزرگ مردم ایران با سیاست کنونی ایران در منطقه مخالف هستند. میلیاردها دلار سرمایه گذاری ایران در سوریه و جنوب لبنان برای حزب الله و حتی در عراق و کمکهای نظامی به این کشورها و مسلح کردن و تربیت بیش از ده هزار چریک افغانستانی، پاکستانی و عراقی خرج دارد و از جیب مردم ایران این خرج تامین میشود. اگر روحانی بتواند به دلیل مخالفت اکثریت مردم ایران با این سیاست – و اینکه نتیجه این سیاست جز هزینه سنگین اقتصادی و تشدید بنبستهای اقتصادی و سیاسی برای ایران نیست- روی این مساله مانور بدهد و از حمایت افکار عمومی استفاده کند٬ میتواند تندروهایی را که خواهان تداوم این سیاستها هستند در موضع دفاعی بگذرد.
وقتی ما به تبریک آقای خامنهای برای این انتخابات نگاه می کنیم، در آن هیچ صحبتی از مرگ بر آمریکا و اقتصاد مقاومتی نمیبینیم. به نظر من همین موضع آقای خامنهای که در پیام تبریکش بازتاب یافته است آشکار میکند او هم تحت تاثیر افکار عمومی است و توجه را روی امور اقتصادی و مبارزه با فقر و فساد گذاشته است و اینکه باید در رابطه با جهان مصلحت اندیشی داشت. یعنی اینکه کسانی که در موضع قدرت قرار دارند برای ثبات و بقای خودشان با واقعیاتی روبرو میشوند که متوجهشان میکند ادامه روش گذشته به زیان خودشان است. روحانی میتواند از این حمایت وسیع مردمی استفاده کند تا موضع خامنهای و شرکایش را در این باره متاثر کند.
گفته شده است که سیاست خارجی ایران برخلاف سیاست خارجی کشورهای دیگر حتی کشورهایی با حکومتهای سنتی و یا غیردمکراتیک مثل عربستان، متاثر از باورهای ایدئولوژیک است. سوال این است که اصولا روحانی و یا تیم سیاست خارجی او ارادهای برای سیاستگذاری در حوزه روابط خارجی بر مبنای تشخیصی از منافع ملی را دارند یا نه؟ یعنی بر فرض موثر بودن پشت بستن روحانی به رای مردم و تلاش برای سیاستگذاری مستقل از اراده صرف رهبری نظام، اساسا در این تیم سیاست خارجی و مدیریت این دولت شما ارادهای برای سیاست گذاری غیرایدئولوژیک میبینید؟ مثلا اگر این دولت بتواند سپاه و خامنهای را در مساله سوریه به عقب براند، شما در این دولت اراده و باوری برای در پیش گرفتن یک سیاست واقع گرایانه و مبتنی بر منافع ملی ایران در سوریه میبینید؟
بله من چنین ظرفیتی در آنان میبینم. البته در چارچوب ثبات و بقای رژیم در پیش گرفتن چنین سیاستی اصولا اجتناب ناپذیر است. یعنی سیاست خارجی فعلی جز هزینه سنگین اقتصادی و نارضایتی مردمی و مشکلات امنیتی هیچ دستاوردی برای ایران نخواهد داشت. دیر یا زود با روحانی یا بدون او، رژیم ایران به این نتیجه میرسد که سیاستاش در کمکهای نظامی وسیع به حزبالله و سوریه نمیتواند دوام داشته باشد. هفته گذشته ظریف در تهران در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و تفسیر واقع بینانهای از سیاست جهان ارائه داد و از جمله در این سخنرانی تاکید کرد که حمله به سفارت عربستان خیانت به ایران بود و اگر این حمله صورت نگرفته بود روابط امروز ایران و عربستان بسیار خوب بود. این خصوصا در چارچوب کلی که از واقعیت امروز ارائه داد اهمیت دارد. این را هم فراموش نکنیم که یک گروه سرمایهدار بزرگ از دل این رژیم بیرون آمدهاند که برای حفظ منافع خودشان مایل به روابط بهتری با جهان هستند.
نکته دیگر مهم در رابطه با سفر ترامپ به عربستان، تدوام تبلیغات بینتیجه ایران علیه برخی کشورهای منطقه است. شعار علیه اسرائیل و یا عربستان هیچ دستاوردی برای ایران ندارد و البته پیامد عملی هم ندارد. تبلیغات علیه موجودیت و نه رفتار اسرائیل و عربستان و طلب نابودی این رژیمها که هیچ فایدهای برای ایران ندارد به دست راستیهای اسراییل و مرتجعین عربستان و دیگر کشورهای خلیج فارس بهانه لازم را برای بزرگنمایی خطر ایران میدهد. آنها با همین بهانه، مسائل داخلی خود را توجیه کرده و بیاهمیت جلوه بدهند و دست راستیهای آمریکایی هم برای فروش سلاح به این ناامنی نیاز دارند. بهانه این کشورها برای موجه کردن نیازشان به خریدن اسلحه در این حجم بزرگ، که هرگز امکان و توان استفاده از آن را هم ندارند، توسل به خطر ایران یا به بیان دقیقتر، خطر تبلیغات دائمی ایران به زبان عربی در منطقه است. روحانی و ظریف این واقعیات را میفهمند و با پشت بستن به حمایت مردمی وسیع با دست بازتری میتوانند روی موضع خامنهای و شرکا در این رابطه تاثیر بگذارند.
اگر ظریف و روحانی به این باور رسیده و این ظرفیت را درک کرده باشند و با این اعتقاد که این مسیر در نهایت تامین کننده منافع کلیت نظام است بخواهند در این مسیر گام بردارند، نیروهای تندرو داخلی و از جمله سپاه چقدر میتوانند در این دیپلماسی عمومی مصالحه جو و گشایشی اخلال ایجاد کنند و روحانی چه ابزاری برای خنثی کردن رفتار تخریبی آنها در اختیار دارد؟
اگر نارضایتی مردم فقط سیاسی و امنیتی بود، سپاه و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رژیم میتوانستند در سرکوب و یا ایجاد اخلال در آن موفق باشند. اما واقعیت این است که نارضایتی مردم بیش از آن که سیاسی یا امنیتی باشد، اقتصادی و مربوط به بیکاری و یا شکاف عظیم طبقاتی در ایران است. سپاه پاسدارن و شرکا اینجا نمیتوانند راجع به بیکاری و فقر در جامعه ایران٬ دشمن را بزرگ کنند و بگویند این فقر را باید بپذیریم یا چنانچه خامنهای میگوید اقتصاد مقاومتی که هیچ کسی تعریفی از آن ندارد. مشکلات اقتصادی میتواند نارضایتی وسیعی در جامعه درست کند و با توجه به تاکید روحانی روی مسائل اقتصادی در مبارزات انتخاباتی٬ من فکر میکنم امکان جلوگیری سپاه و خامنهای از تغییر و تحول در سیاست خارجی ایران در منطقه خاورمیانه تقلیل مییابد. حداقل این امید منطقی وجود دارد و همین امید بود که موجب شد جبهه ملی و نهضت آزادی و بسیاری از مردم تصمیم بگیرند به روحانی رای دهند چون امیدوار بودند ایشان بتواند تغییری در وضعیت کنونی ایجاد کند
از: زیتوان