موقع آموزش تئاتر، به هنرآموزان مى گویند، مراقب باشید این قدر در نقش خود فرو نروید که فراموش کنید دارید کارِ نمایشى مى کنید!
ظاهرا چند بار به این توصیه توجه نشده و بر روى سن، بازیگران، کار دست خود داده اند. در یک مورد گویا اتللو را جوّ مى گیرد و چنان در نقش خود فرو مى رود که مى زند دزدموناى بیچاره را راس راستى مى کشد!
حالا حکایت نمایش هاى سالانه ى مجاهدین خلق ایران است. آن ها چنان در نقش هاى خود فرو رفته اند که حقیقتا باور مى کنند که بخش بزرگى از مردم ایران به دنبال آن ها هستند و گوشه اى از این عشق و علاقه ى مردمى، در تجمعات فرانسه بازتاب مى یابد!
براى اثبات نمایشى بودن این تجمعات، کار زیادى لازم نیست و کافى ست به صف هاى آخر جمعیت حاضر در سالن نگاهى بیندازیم و در کنار آن ها بنشینیم! مشاهده خواهیم کرد که جوانان خارجى، براى دریافت مبلغى که مى تواند یک شام و ناهار براى آن ها فراهم آوَرَد، مشغول تکان دادن پرچمى که مجاهدین خلق به دست شان داده اند هستند!
البته مجاهدین خلق را با اثبات این گونه مسائل کارى نیست! اگر حکومت اسلامى، و رهبر مالیخولیایى آن، تصور مى کنند که باید از سرنوشت شاه آموخت و خطاهاى او را که باعث سرنگونى اش شد، تکرار نکرد، مجاهدین خلق ایران، مجموعه ى تجربیات دو حکومت سلطنتى و اسلامى را به خیال خود مورد استفاده قرار مى دهند، چون در جامعه ى ایران ظاهرا «جواب» مى دهد!
مهم نیست که سازمانى دروغ بگوید و دیگران هم بدانند که دارد دروغ مى گوید؛ مهم این است که دروغ چنان گفته شود، که دروغگو باور داشته باشد که گفته هایش دروغ نیست! آنگاه شنونده، حتى اگر داراى عقل سلیم باشد، احتمالا به خود خواهد گفت: نکنه این جریانات واقعیه و من دارم اشتباه مى کنم که فکر مى کنم نمایشیه؟!
بسیارى گفته اند و بسیارى نیز بعد از این خواهند گفت که این دروغ ها در جامعه ى ایران اثر ندارد و دست مجاهدین خلق براى مردم فهیم ایران رو شده است. چند اشتباه خطرناک و کشور بر باد ده در این نظر وجود دارد:
۱- مجاهدین به مردم و نظر مردم کارى ندارند. براى آن ها به رغم شعارهاى داغ و آتشین، مردم و «خلق» هرگز مهم نبوده و نیست. مجاهدین، تنها یک هدف دارند. دست یابى به قدرت سیاسى و نابود کردن مخالفان و حتى منتقدان خود.
۲- مجاهدین هرگز نخواهند توانست قدرت را در اختیار بگیرند. این از آن نظرهاى خطرناک است که مى تواند ایران لت و پار شده به دست حکومت اسلامى را، به طور کامل بر باد بدهد. مجاهدین خلق ایران به دنبال کسب قدرت از طریق جلب آراى مردم نیستند. مجاهدین خلق براى خود دنیایى ساخته اند و در این دنیا ایرانى به وجود آورده اند که قدرت آینده ى سیاسى در آن، طبق سنت لایزال، متعلق به آن هاست. مجاهدین هرگز خطاى سال ۵۷ را در واگذارى کامل قدرت به آخوندها تکرار نخواهند کرد و اگر اتفاق دگرگون کننده اى در ایران بیفتد، بدون تعارف و بدون معطلى، به دنبال در اختیار گرفتن تمام قدرت خواهند بود. از چنین دیدگاهى باید ترسید. نمایش هاى مجاهدین و رساندن کشته شده هاى سیاسى به ۱۲۰ هزار نفر و خود را برترین و بزرگ ترین اپوزیسیون ایران خواندن، نه براى جلب نظر و راى من و شما بلکه براى آماده کردن اذهان جهت به دست گرفتن تمام قدرت است. این که مجاهدین خلق، کوچک ترین انتقادى را بر نمى تابند و منتقدان را نه تنها به شدیدترین وجه ممکن، بلکه به طور کامل از خود مى رانند، معنى اش سرکوب تمام دیدگاه هاى مخالف با هر مقدار شدت و ضعف است. اگر روزگارى شرایطى فراهم شود که بتوانیم حکومت را در اختیار بگیریم، جز خودمان هیچ کس در آن راه نخواهد داشت.
۳- براى مجاهدین خلق، مثل حکومت اسلامى، هر کارى و هر کژ و مژ شدنى جایز است. یک روز مدح و ثناى خمینى را گفتن، روز دیگر او را دجال زمان نامیدن، یک روز خواهان جنگ با صدام بودن، روز دیگر در آغوش صدام غلتیدن، یک روز امریکایى ها را در تهران کشتن، روز دیگر به لیبرمن و جولیانى جهت چند دقیقه سخنرانى تایید آمیز پول هاى کلان دادن، این ها هیچکدام براى مجاهدین خلق خجالت آور نیست! نام این کار سیاست و سیاست بازى ست و اسلام هم مجوز هر کارى را براى به دست گرفتن قدرت سیاسى مجاز شمرده است. یعنى مجاهدین خلق، دقیقا نظر خمینى را در باره ى حاکمیت اسلام دارند. تنها فرق شان، رهبر نشدن خمینى و خامنه اى، و رهبر شدن مسعود و مریم است.
۴- این که امریکایى ها و اعراب گول نخواهند خورد و متوجه عملیات نمایشى مجاهدین هستند، سخنى بى معنى ست. درست است که نه امریکایى ها و نه اعراب و نه هیچ کشور بزرگ و کوچک جهان گول مجاهدین خلق را نخواهد خورد، ولى عالم سیاست همواره این ماجراى عجیب را به چشم دیده که دولت هاى قدرتمند، براى حفظ منافع خود در یک کشور یا یک منطقه ى جغرافیایى، نقش گول خورده ها را بازى مى کنند، و از این طریق آن چه را که به نفع شان است به دست مى آورند. بنابراین دلخوش بودن به این که چون فلان دولت و کشور گول نخواهد خورْد، بنابراین جایى براى مجاهدین خلق در ایران نخواهد بود، نظرى صد در صد غلط و به شدت خطرناک است. به وقت تغییر، با نمایش هایى که مجاهدین خلق تا کنون اجرا کرده اند و خود را مهم ترین و بزرگ ترین عضو اپوزیسیون نشان داده اند، مى توانند خود را به صدر قدرت برسانند چنان که خمینى در سال ۵۷ این کار را کرد. تمام این نمایش ها و چپ و راست غلتیدن هاى عجیب، براى «تا آن روز» باقى ماندن و دوام آوردن است. کافى ست صبر کرد و منتظر آغاز تحول ماند. کسى که این نمایش ها را سازماندهى مى کند، بلد است که چگونه به طرف سکان کشتى انقلاب خیز بردارد و آن را به عنوان کاپیتانى کارکشته و از جان گذشته در اختیار بگیرد، خاصه آن که سازمان ها و شخصیت هاى اپوزیسیون، یک مشت عناصر متشتت و خیال پرداز هستند که دست در گریبان هم دارند و تصور مى کنند که راه به دست گرفتن قدرت، از وسط مردم و راى راست یا دروغ آن ها مى گذرد.
رجوى در یکى از سخنرانى هایش گفت که مردم را از مجاهدین مى ترسانند! چه چیز ما ترسناک است؟! مگر ما چه کرده ایم؟!
هیچ کس نداند، رجوى، اگر مرده است، مى دانسته، و اگر زنده است مى داند، که مجاهدین چقدر ترسناک و خطرناک هستند. او بهتر از هر کس مى داند که چه چیز مجاهدین ترسناک است. و او بهتر از همه مى داند که مجاهدین خلق، خاصه از سال ۶۰ به بعد چه ها کرده، یا درست تر بگوییم مى داند که چه ها که نکرده است!
از: گویا