اگر این تحولات در کشوری دیگری رخ می داد و در آنجا مدیرانی بودند توانسته اند کشور را از خطر نجات دهند، درآمد ملی را افزایش دهند، ضریب سلامت مردم را افزایش دهند و… چه رفتاری با این مدیران می شد؟ جز این است که در هر کشوری از چنین افرادی، تقدیر می شد و حتی مخالفان سیاسی نیز کارهای ملی آنان را می ستودند؟
عصر ایران؛ جعفر محمدی
۱) محمدجواد ظریف و همکارانش در وزارت امور خارجه و تیم مذاکرات، توانستند بعد از سال ها مذاکره بی حاصل که دولتمردان قبل با ۱+۵ داشتند، تحریم های کمرشکن هسته ای را حذف کنند؛ تحریم هایی که صفر شدن درآمدهای ایران را هدف قرار داده بودند و قطعنامه به قطعنامه، تندتر می شدند و راه های تنفس ایران را می بستند.
۲) عباس آخوندی و همکارانش در وزارت راه و شهرسازی، سازمان هواپیمایی کشوری و ایرلاین های داخلی، موفق شدند بعد از ۴۰ سال، هواپیمای نو بخرند و روند نوسازی ناوگان فرسوده هوایی کشور را آغاز کنند تا ضمن تأمین امنیت مسافران ایرانی، از خروج میلیاردها دلار ارز از کشور توسط ایرلاین های خارجی جلوگیری کنند.
۳) حسن قاضی زاده هاشمی و همکارانش در وزارت بهداشت، توانستند طرح تحول سلامت در کشور را به گونه ای رقم بزنند که بیماران بستری شده در بیمارستان های دولتی، کمتر از ۱۰ درصد از هزینه های بستری و جراحی را پرداخت کنند و از کارهایی طاقت فرسایی مانند خرید دارو و تجهیزات از خارج از بیمارستان معاف شوند.
۴) بیژن زنگنه و همکارانش در وزارت نفت توانستند سهم ایران در اوپک را از عربستان سعودی پس بگیرند و درآمدهای نفتی ایران را که ۴ سال پیش روز به روز افولی می شد را بار دیگر احیا کنند. آنها دست دلالان نفتی را نیز بریدند تا نفت ایران توسط دولت ایران فروخته شود و پولش نیز مستقیم به حساب دولت ایران برود. آنها پارس جنوبی را نیز توسعه دادند تا بعد از سال ها، ایران در برداشت گاز، به قطر برسد، همچنین با “توتال” فرانسه نیز قرارداد بستند تا پارس جنوبی توسعه بیشتری یابد،ترس شرکت های معتبر جهان از کار کردن با ایران بریزد و درآمد ملی بالا برود.
۵)…
از این دست کارها و خبرهای خوب، در سال های اخیر، کم نبوده است. اگر این تحولات در کشوری دیگری رخ می داد و در آنجا مدیرانی بودند توانسته اند کشور را از خطر نجات دهند، درآمد ملی را افزایش دهند، سهم کشورشان را از رقبای خارجی پس بگیرند، ضریب سلامت مردم را افزایش دهند، پروژه های عقب مانده را بروز کنند، چه رفتاری با این مدیران می شد؟
جز این است که در هر کشوری از چنین افرادی، تقدیر می شد و حتی مخالفان سیاسی نیز کارهای ملی آنان را می ستودند؟
قطعاً همین گونه است و عقل سلیم نیز جز این را قضاوت نمی کند.
اما در ایران چه؟
در فرودگاه به خودروی ظریف حمله کردند و او را متهم به خیانت کردند. خرید هواپیما را که امری عادی در جهان است، تخطئه کردند و گفتند چرا خودمان نمی سازیم؟ طرح تحول سلامت را زیر سوال بردند و زنگنه را به امضای ترکمانچای متهم کردند. رسانه ها و تریبون ها و برخی خطبه های نماز جمعه را به سنگرهای حمله به مدیران موفق ملی تبدیل کردند و روزی نگذشت که دروغ و تهمت و افترایی را نثار اینان نکنند.
این که به چهره های ملی کشورمان از حسن روحانی گرفته تا ظریف و بیژن زنگنه ظلم می شود، واقعیتی تلخ و گزنده است اما نگران کننده تر، آن است که چنین روندی به این جمع بندی برسد که نباید برای این کشور کار کرد چرا که هر که خدمت می کند، به جای آن که قدر بیند و بر صدر نشیند، مورد انواع آزارها و اذیت ها قرار می گیرد و روزگارش را سیاه می کنند؛ این خطر بزرگی برای کشور است که آینده همه ما را تهدید می کند. با ادامه این روند، مدیران کارآمد، خانه نشین می شوند و مدیران ناکارآمدی که ضعف هایشان را با شعار و تملق جبران می کنند، عهده دار امور می شوند.