بحث قبلى را به پروتوپیا رساندیم. جامعه اى که به دنبالِ رسیدن به مقصد نیست و با جهش و معجزه نمى توان به انتهاى راه رسید. جهانى که همواره در حال «تبدیل شدن» و دگرگونى ست و به جاى تغییرات بزرگ ناگهانى، تغییرات نامحسوس اما سرنوشت ساز در آن رخ مى دهد.
این تغییرات اگر چه حس نمى شود، ولى در یک مقطع زمانى کوتاه، مثلا ۳۰ ساله، چهره ى جهان را چنان تغییر مى دهد، که ۳۰ سال پیش به نظر دوران ماقبل تاریخ مى آید.
ما ایرانیان در چنین جهانى زندگى مى کنیم، و به رغم موانع و سدهاى ایجاد شده توسط حکومت اسلامى، مى توانیم با همین تغییر دادن هاى کوچک، در سرنوشت خودمان و جهان موثر باشیم.
اتوپیا هرگز وجود نخواهد داشت و رفتن به دنبال خوبى مطلق، هرگز ما را به آن نخواهد رساند. ما در شرایط بد، باید تلاش کنیم، ایران و جهان را یک درجه بهتر کنیم.
خوب مطلق نه تنها به دست آوردنى نیست، بلکه نابود کننده ى تمام انگیزه هاى زندگى بشرى ست. تجربه ى شوروى، بهترین نمونه در اثبات این موضوع ست. شوروى ها خوب مطلق به دست نیاوردند، بلکه سعى کردند با همتراز کردن انسان ها (به غیر از طبقه ى صاحب امتیاز -نومانکلاتورا Nomenklatura- البته) بدى هاى وجود طبقات را از میان بردارند.
وضعیت جامعه ى ایران، و شیوه ى حکومتدارى اش، شباهتى به شوروى ندارد، اما اصرار عجیبى بر ترمز زدن و جلوگیرى از حرکت آزادانه ى آن وجود دارد. وضعیتى شبیه به ترمز زدن به چرخى با سرعت زیاد و شتاب گیرنده. چرخى که، جامعه ى پویا و جوینده ى ایران است، و ترمزى که حکومت اسلامى ست و قدرت متوقف کردن این چرخ را ندارد، و لنت این ترمز، با فشار بسیار زیاد چرخ، در حال سوختن و دود کردن است، تا کى لنت به طور کامل بسوزد و کل سیستم ترمز را از میان ببرد.
آن گاه ما شاهد یک رویداد ناخوشایند دیگر خواهیم بود. فقدان ترمز، هر گونه کنترلى را از روى چرخ بر خواهد داشت و چرخ به صورت عنان گسیخته، و هدایت نشده، به حرکت پر شتاب خود ادامه خواهد داد.
اتفاقى که در روسیه ى بعد از شوروى افتاد، و براى مدتى همه چیز در هم ریخت. آزادى، و فقدان ترمزهاى از اجتماع برخاسته و عقلى -مثل داشتن آزادى تا جایى که به دیگران آسیب نرساند- منجر به بوجود آمدن باندهاى مخوف مافیایى و سقوط هاى اجتماعى در روسیه شد.
اما ایرانیان، بخصوص نخبگان ایرانى، وقتى از آزادى سخن مى گویند، از چه سخن مى گویند؟
شکایت عمده در ایران، فقدان آزادى ست. نبودن آزادى ست. اگر از فعالان سیاسى معترض، از نویسندگان سیاسى معترض، سوال شود که براى چه مبارزه مى کنید و جان خود را به خطر مى اندازید، یکى از خواسته هاى عمده شان و شاید اولین خواسته شان، آزادى ست.
ولى درست که بنگریم، ما امروز، به رغم مشکلات عدیده و سدهاى کوچک و بزرگ، از آزادى و حتى آزادى مطلق بهره مندیم!
پیش از اعتراض به این سخن اجازه بدهید موضوع را کمى باز کنیم:
آزادى براى عامه مردم، معنى اش این است که، در زندگى شخصى و اجتماعى مان آزاد باشیم براى انتخاب پوشش، خوردن، نوشیدن، کار کردن، آزادى کسانى که در جامعه به اشتباه اقلیت نامیده مى شوند براى انتخاب شغل، تحصیل و امثال این ها. براى اشخاصى هم «اقلیت» خوانده مى شوند، آزادى از قید زنجیرهایى که حکومت اسلامى به خاطر «اقلیت» بودن بر دست و پاى آن ها مى زند، آزاد بودن در تحصیل و کار و انجام شعائر مذهبى و تبلیغ و امثال این ها. عامه ى مردم خواهان استفاده از امکانات ارتباطى، مثل اینترنت و دسترسى آزاد به داده ها و اطلاعاتى هستند که در اینترنت موجود است.
اما آزادى براى نخبگان ما به چه معناست و آن ها به دنبال کدام آزادی ها هستند. براى نخبگان، آزادى عبارت است از همان آزادى هایى که عامه ى مردم مى خواهند، به اضافه ى آزادى براى انتخاب حکومتى که آزادانه توسط مردم انتخاب مى شود و آزادى از قید قوانینى که متناسب با زمانه نیست و مانع و رشد و پیشرفت جامعه مى شود.
آزادى براى گفتن، نوشتن، اظهار نظر کردن در باره ى قید و بند هاى اجتماعى و حکومتى.
داشتن نظرى سواى نظر حکومت، و آزادى ابراز این نظر.
خواست نخبگان ما، بیشتر فکرى ست تا عملى. به عبارتى نخبگان نه در صدد بر انداختن یک حکومت و بر سر کار آوردن حکومتى دیگر هستند و نه خواهان به جاى حاکمان فعلى نشستن اند. آن ها مى خواهند نظرشان را ابراز کنند و جامعه را براى عملى کردن نظرشان به تحرک در آورند. به عبارت دیگر نخبگان، به شکل «نظرى» خواهان آزادى اند و نه این که خود عمل کننده و پیاده کننده ى نظرشان در سطوح مختلف اجتماعى و سیستم حکومتى باشند.
حال به جامعه ى خود نگاه کنیم:
عامه ى مردم، با فشارهایى که در طول ۴۰ سال گذشته بر حکومت وارد آورده اند، تقریبا تمام خواسته هاى خود را -به رغم مقاومت حکومت- به دست آورده اند! قدرتِ حکومت، مثلا در مورد زنان، تنها به این اندازه است که آن ها یک تکه پارچه ى کوچک بر سر نگه دارند. در باقى موارد، ما مشاهده مى کنیم که جامعه کار خود را مى کند و رسما و علنا قوانین و مجازات هاى حکومتى را نادیده مى گیرد و اگر مواردى از گرفتار شدن و مجازات وجود دارد، در سایر موارد، همه گونه آزادى، و زیر پا گذاشتن قوانین تحمیلى، به چشم مى خورَد. انواع پوشش، خوردنى و آشامیدنى، موسیقى، پارتى هایى که حتى در خارج مشابهش دیده نمى شود، گفت و گوى آزادانه و علنى در هر زمینه اى، از فحاشى به حکومت و حاکمان گرفته، تا گفت و گو در مواردى که خلاف قوانین اسلامى به شمار مى رود.
اینترنت هم، به رغم تمام فشارها و هزینه هاى میلیاردى حکومت براى فیلتر کردن و ایجاد مانع براى دسترسى آزاد به اطلاعات، با ترفند ها و برنامه هاى رایانه اى و دور زدن هاى غیر قانونى، به شکل آزاد و بلکه فوق آزاد در اختیار همگان است. وقتى مى گوییم فوق آزاد یعنى در حدى که ایرانیان، دسترسى به سایت هایى دارند که در غرب پیشرفته هم دسترسى به آن ها ممنوع است.
پس عامه ى مردم معترض، به دنبال چه هستند؟ در این باره بعدا سخن خواهیم گفت.
براى ما در حال حاضر این سوال مطرح است که نخبگان معترض ما به دنبال چه هستند و آزادى را در چه مى بینند، و چرا آزادى را براى رشد و پیشرفت جامعه مهم مى شمارند…
[ادامه دارد…]
از: گویا