مریم اکبریمنفرد، زندانی سیاسی، از سال ۸۸ تا کنون محروم از رسیدگی درمانی و مرخصی در بند نسوان اوین نگهداری می شود.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مریم اکبریمنفرد با گذشت نزدیک به ۸ سال از زندانی شدن همسرش، او همچنان از مرخصی محروم است و از هیج یک از حقوقی که قانونا حق او است برخوردار نیست. این زندانی سیاسی نیاز به درمان پزشکی دارد اما مسوولان زندان اوین از اعزام او به بیمارستان جهت مداوا خودداری میکنند.
حسن جعفری، همسر مریم اکبریمنفرد در مصاحبه با کمپین بین المللی وضعیت جسمانی او را نامساعد توصیف کرده و گفت: «هم تیروئید دارد که خیلی او را اذیت میکند و هم یک مشکل زنان دارد که از دکتر زنان هم وقت گرفتیم درخواست کردیم حداقل خودشان بیاورند ولی متاسفانه موافقت نکردند. بهداری زندان اوین چون دکتر متخصص و امکانات درست ندارد نمیتواند کمکی بکند اما او را میبرند بهداری و برمیگردانند بند زنان.»
همسر مریم اکبری منفرد با اشاره به بیماری علیرضا رجایی گفت: «خیلی وضعیت بدی است من خیلی ناراحت شدم از طرفی خیلی نگران وضعیت همسرم شدهام که نه مرخصی میدهند نه اجازه درمان. هر روز نگرانیم، هر روز، دل خوش نداریم که بگوییم روز خوش مان است. یک ملاقات حضوری که میدهند جشن میگیریم انگار که دنیا را به ما دادهاند در حالی که حق و حقوق قانونی ما است. حتی یک روز مرخصی نداده اند ۸ سال است شوخی که نیست. سال ۹۲ وثیقه خواستند. یک میلیارد وثیقه گذاشتیم، یک روز هم مرخصی ندادند. گفتند باید یک سوم حکماش را بکشد تا مرخصی بدهند. اما الان بیش از نیمی از حکماش را کشیده و همچنان از مرخصی خبری نیست در حالی که قانونا باید به او آزادی مشروط بدهند.»
پس از انتشار عکسهای علیرضا رجایی، زندانی سیاسی سابق که به دلیل کوتاهی مسوولان زندان اوین و مسوولان قوهقضاییه در مراقبتهای پزشکی و تشخیص به موقع بیماری، یک چشم و بخشی از صورت اش را از دست داد، نگرانیها درباره وضعیت و سرنوشت آن دسته از زندانیان سیاسی در زندان دچار بیماری شدهاند بالا گرفته است.
لیلا لیاقت، همسر علیرضا رجایی، روز دوازدهم شهریور گفت این روزنامهنگار در زندان اوین دچار بیماری سرطان سینوس شده اما به دلیل ممانعت مسوولان زندان اوین از اعزام این او به بیمارستان، بیماری گسترش یافته و منجر به تخلیه چشم و بخشی از فک او شده است. خانم لیاقت گفت که «در زندان امکان و اجازه هیچ معالجهای ندادهاند و هر بار فقط با یک آمپول یا قرص مسکن در بهداری اوین او را به بند ۳۵۰ برگرداندهاند در حالی که اگر اجازه اعزام به بیمارستان و انجام آزمایش وجود داشت و بیماری او تشخیص و تحت درمان قرار میگرفت امروز او بخشی از صورت و چشم خود را از دست نمیداد.»
آقای جعفری، همسر مریم اکبریمنفرد گفت: «تقریبا همه زندانیها از مرخصی استفاده کردهاند. حتی کسانی که جرم شان مثل خانم من است. مرخصی اما به او نمیدهند و هیچ چیزی به ما نمیگویند. فقط میگویند وزارت اطلاعات یا دادستان موافقت نکرد. سال ۹۲ اتهام محاربه را از پرونده خانم من برداشتند باید آزاد می شد، اما آزاد نکردند. اعاده دادرسی و راههای دیگر قانونی را هم پیگیری کردیم و به نتیجه نرسیدیم. فرستاده بودند شعبه ۳۱ دیوان عالی در قم که آنها پرونده را برگرداندند به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب و آقای صلواتی درخواست ما را رد کرد.»
آقای جعفری گفت که درخواست او و خانواده اش برخورداری همسرش از حقوق قانونی خود همچون مرخصی و امکان درمان پزشکی است. او پیشتر گفته بود که همسرش موقع بازداشت زنی ۴۰ ساله و خانهدار بوده است: «اعضای خانواده خانم من در دهه ۶۰ اعدام شدهاند و خواهر و برادرش عضو مجاهدین هستند آن زمان پایگاه اشرف در عراق بودند و همسر من چند بار تلفنی با آنها صحبت کرده بود. همین شد اتهام او. در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، موقع محاکمه همسرم بودم. بچه کوچکم بغلم بود و قاضی صلواتی به خانمام گفت تو جور خواهر و برادرهایت را میکشی. بعد من ماندم و سه دختر بچه که الان شش سال و نیم است مادرشان در زندان است. این وضعیت ما است والا اگر ما را دوست ندارند در این مملکت، یک کاغذی بدهند ما برویم بیرون از این مملکت زندگی بکنیم الان [نزدیک] ۷سال است همسر مرا بردهاند و من با سه دختر بچه ماندهام یک پایم دادستانی است یک پایم زندان و یک پایم کار و بچه ها.»
رضا اکبریمنفرد، برادر مریم اکبریمنفرد هم در زندان رجایی شهر زندانی است. او به اتهام اجتماع و تبانی و هواداری از سازمان مجاهدین خلق به ۵ سال و نیم زندان محکوم شده و از دی ماه ۱۳۹۱ در حال سپری کردن محکومیت خود است. حسن جعفری، همسر خواهر او گفت که وضعیت جسمانی این زندانی سیاسی نیز در زندان رجایی شهر مساعد نیست. او گفت: «بیش از دو ماه است که به خانمم اجازه ملاقات با برادرش ندادهاند. به ما هم ملاقات نمیدهند. پسرش دو هفته پیش ملاقات کرده بود و میگفت حالش خوب نیست. میگفت خیلی لاغر شده و جان ندارد. هر هفته چهارشنبهها ملاقات است اما دو هفته است که به پسرش هم ملاقات ندادهاند.»
همسر مریم اکبری منفرد گفت: «۲۲ بهمن حکم برادر همسرم تمام میشود. اما حال او خوب نیست. در اعتصاب غذا بود و نمیدانیم حالا در چه وضعیتی است. اجازه تلفن ندارد و هفتهای یک بار ملاقات دارند که حالا بیش از دو هفته است که ممنوع الملاقات است.»
رضا اکبری منفرد به اتفاق تعدادی از زندانیان سیاسی و عقیدتی زندان رجایی شهر از هشتم مرداد ماه ۹۶ برای دسترسی به امکانات قانونی و رعایت شان انسانیشان دست به اعتصاب غذا زده بودند. این دسته از زندانیان سیاسی و عقیدتی که در اعتراض به نقض حقوق قانونیشان به صورت دسته جمعی اعتصاب غذا کرده بودند، ۲۲ شهریور ماه و پس از چهل روز و بنا به درخواست خانوادهها، همبندیان، فعالان سیاسی و نهادهای بینالمللی، اعتصاب غذای خود را به روزه سیاسی تبدیل کردهاند.
مریم اکبری منفرد، ۲۶ مهرماه ۹۵ در نامه ای سرگشاده از زندان اوین خواستار دادخواهی و تحقیق درباره اعدام اعضای خانوادهاش در دهه ۶۰ شده است. او در این نامه با عنوان «آنچه بر من و خانوادهام در این چند دهه گذشت» نوشت: با توجه به اینکه اعلام شکایت در مراجع بینالمللی تنها پس از آن ممکن است که به مجع داخلی شکایت شده باشد؛ و با عنایت به مستندات و مستدلات یادشده، اینجانب خواستار تحقیق پیرامون موضوع اعدام غیرقانونی خواهر و برادر خود و روشن شدن جزییات آن، از جمله مسوولان واقعه مرگ آنان، دریافت کیفر خواست و سایر مدارک پروندههای آنان و رسیدگی کیفری وفق قوانین موضوعه به خصوص اصل ۳۴ قانون اساسی که دادخواهی را حق مسلم هر فرد میداند میباشم.»
یکی از خواستههای خانم اکبری منفرد در این نامه اعلام محل دفن خواهر و برادر اعدم شدهاش بود. او نوشت: «با توجه به اینکه نشانی محل دفن آنها هیچگاه به خانواده اعلام نشده است، درخواست روشن شدن چگونگی فوت و محل دفن آنها را نیز دارم.»
مریم اکبریمنفرد در این نامه درباره اعضای اعدام شده خانوادهاش توضیح داد و نوشت: «سه برادر و یک خواهرم در دهه ۶۰، در زندان اعدام شدند. برادر کوچکترم، عبدالرضا اکبریمنفرد، در سال ۵۹ و در حالیکه دانش آموز بود و فقط ۱۷ سال داشت، بازداشت شد. جرمش پخش نشریه مجاهد بود. او سه سال تمام در سلولهای انفرادی زندان گوهردشت – رجایی شهر – به سر برد و با وجود این که در دادگاه انقلاب تهران به سه سال حبس محکوم شده بود، تا سال ۶۷ در زندان نگه داشته شد و سرانجام در مرداد همان سال، با جمع کثیری از زندانیان» اعدام شد.
او در معرفی دومین عضو اعدام شده خانواده خود نوشت: «علیرضا اکبریمنفرد، برادر دیگرم، در ۱۷ شهریور سال ۶۰ دستگیر و در ۲۸ شهریور همان سال در زندان اعدام شد. تمام فرایند دستگیری، محاکمه و اجرای حکم او، در ۱۰ روز طی شد.»
سومین عضو خانواده اکبریمنفرد که در زندان اعدام شد در این نامه «رقیه اکبری منفرد» معرفی شده است. مریم اکبری منفرد در نامه دادخواهی خود از زندان درباره چگونگی اعدام خواهرش نوشت: «در مراسم شب هفت علیرضا اکبریمنفرد «ماموران به خانه ما حمله کردند و تعدادی از مهمانان را دستگیر و به زندان اوین و کمیته مشترک منتقل کردند. در میان دستگیر شدگان، مادر و خواهرم، رقیه اکبری منفرد حضور داشتند. مادرم پس از پنج ماه از زندان آزاد شد اما خواهرم، که از سوی دادگاه به هشت سال زندان محکوم شده بود، در مرداد سال ۶۷ و در حالی که در حال گذراندن سالهای پایانی دوران محکومیتش بود، اعدام شد.»
درنامه مریم اکبری منفرد، چهارمین عضو خانواده او که در زندان کشته شد نیز «غلامرضا اکبری منفرد» معرفش شده است. او نوشته است: «غلامرضا اکبریمنفرد، برادر دیگرم، نیز در سال ۶۲ دستگیر شد و در سال ۶۴ و زیر شکنجه» کشته شد.