بیش از ربع قرن از رهبری آیتالله خامنهای میگذرد. او در ۲۶ سال گذشته، قدرتمندترین شخص حقیقی و حقوقی ایران بوده است. رأس هرم نظام سیاسی گسترهای از اختیارات ـ قانونی و فراقانونی ـ دارد با فرد دیگری در ایران قابل مقایسه نیست. با وجود این همه، او همچنان نسبت به آنچه در کشور رخ میدهد، مسئولیتناپذیر نشان میدهد.
فهرست طولانی از بحرانها و نابسامانیها و مشکلات و درد و رنج مردم ایران میتوان فهرست کرد؛ فهرست رنگارنگ و مفصلی که محال است بتوان شخص اول نظام جمهوری اسلامی را در وقوع یا تداوم آنها، بینقش دانست.
در حاشیه و متن فهرست اسفبار مورد اشاره، میتوان به گزارش جدید و ناگواری اشاره کرد؛ گزارشی دردناک که چند روز پیش (چهارشنبه ۱۷ آبانماه ۱۳۹۶) در روزنامه ایران منتشر شد.
گزارش تلخ و رنجزای مزبور، از پرتآباد سیستان و بلوچستان یا کهگیلویه و بویراحمد یا از نقاط دورافتاده از پایتخت نبود؛ گزارشی دردآور بود از حاشیه تهران؛ چند کیلومتر آنسوتر از دژی که رهبر جمهوری اسلامی در آن میزیید؛ جایی که او زیر سایه مراقبتهای امنیتی بسیارسنگین، به ملاقات با افراد و سخنرانی و ابلاغ فرمان میپردازد.
گزارش از دردهای دختران حاشیهنشین پایتخت
اینجا، در این یادداشت کوتاه، نگارنده در مقام بازخوانی گزارش تلخ مورد اشاره (درباره ناهنجاریهای اجتماعی جاری در حاشیه تهران) نیست؛ تنها به بخشهایی از این گزارش تکاندهنده اشاره میشود؛ گزارشی که تنها یک شاهد تلخ از وضع اسفبار جاری محسوب میشود، و ناظر است به ستمی که کودکان معصوم و بیپناه حاشیه پایتخت تحمل میکنند. دخترکان ـ و حتی پسرکان ـ مظلومی که تحمل تجاوز در ازای مبلغی ناچیز، برای آنان به امری عادی و روزمره تبدیل شده است.
در بخشی از گزارش آمده است: «فاطمه در ۸ سالگی برای مدتی هر روز به بهانه بستنی و… به کارگاه چوببری کشیده میشد و آنجا مورد تجاوز قرار میگرفت. کار به جایی رسید که او به این وضعیت عادت کرد. ۱۰ سالش بیشتر نبود اما حتی بلالفروش و کلهپز محل نیز به او دستدرازی کرده بودند و با دریافتهای ۲ هزار تومانی و ۵ هزار تومانی، این کار هر روزش شده بود.»
در این گزارش پسربچهای ۷ ساله میگوید: «اینجا پسر بزرگها با ما کاری میکنند که ما همان کارها را با دخترهای کوچکتر میکنیم.»
گزارش مزبور همچنین تصریح میکند که «اینجا، فقر و اوضاع نابسامان اقتصادی، کارهای سخت انجام دادن و تجربه خشونتهای جنسی و جسمی خاطرهای مشترک میان بچههایی است که بعضی افغان هستند، بعضی ایرانی و بعضیها نیز یکی از والدینشان ایرانی و دیگری افغان است.»
این تنها گزارش روزنامه ایران نیست که چنین فاجعهای را بازتاب میدهد؛ چند روز پیشتر، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران با اعلام نتایج پژوهشی درباره ۴۰۰ کودک کار خبر داد که «به ۹۰ درصد کودکان کار تجاوز میشود.»
گزارشهای ناگوار مشابه ـ منتشرشده در در رسانههای رسمی جمهوری اسلامی ـ در ماههای اخیر کم نبودهاند. سوگمندانه باید گفت که حتی دیگر اینگونه گزارشها «عادی و معمولی» میشوند. بهویژه وقتی که برخی (از داخل و خارج نظام) با اشاره به موارد مشابه در غرب، چنین موارد یا رخدادهایی را به توجیه مینشینند.
آیتالله خامنهای و خبرگان رهبری چگونه میخوابند؟
اما در چنین وضعی، و تنها متکی بر همین گزارش اسفبار جدید، پرسشی بیپاسخ مطرح میشود: رهبر جمهوری اسلامی ـ که علاقمندانش وی را «ولی امر مسلمین جهان» توصیف میکنند ـ چگونه میتواند سر آسوده بر بالین نهد و تا روزی دیگر بخوابد؟
در سطحی دیگر، اعضای مجلس خبرگان رهبری که وظیفه نظارت بر کارنامه رهبر نظام را برعهده دارند، چگونه در مورد وضع اسفبار به ارزیابی و نقد عملکرد وضع اقتصادی ـ اجتماعی جاری ـ مرتبط با عملکرد بیواسطه و باواسطه رهبری ـ دست نمییازند؟
این پرسشها و سؤالهای مشابه وقتی بیشتر مطرح میشود که ادعاهای «دینی» بودن نظام سیاسی مستقر مورد توجه قرار گیرد. حکومتی که خود را «شیعی» میداند و ادامهدهنده راه و روش و منش امام علی، و پیگیر حقوق مظلومان و بیپناهان و دردمندان.
همچون سنتی پذیرفتهشده، رهبر جمهوری اسلامی هیچ مسئولیتی در قبال وضع ناگوار اقتصادی و اجتماعی نمیپذیرد. او روسای جمهور ـ یا کارگزاران نظام ـ را بهمثابه مقصران اصلی پیوسته مورد مواخذه و نقد قرار داده، و خود را در جایگاه یک «پرسشگر»، و نه یک «مسئول» معرفی کرده است.
ریختوپاشهای شخص اول نظام در حوزه تقویت نهادهای دینی و شبهدینی و تبلیغی و ترویجی ایدئولوژی رسمی، یا حمایت وی از هزینهکردهای بیحاصل و نجومی در عرصههای تقویت نهادهای امنیتی و نظامی یا تسلیحات موشکی و دخالت نظامی در کشورهای منطقه، همزمان با بیمسئولیتی وی در این عرصهها (اقتصادی و اجتماعی) بهوقوع میپیوندد.
اگر خبری هست ـ که هست ـ دال بر «مشارکت» چند میلیون تومانی رهبر نظام در «جشن عاطفهها» و «کمک به دانشآموزان محروم» یا به «زندانیان جرایم غیرعمد» است.
نقش اساسی و تأثیر ساختاری مهمترین «بازیگر سیاسی» ایران امروز در گسترش ناهنجاریهای اجتماعی مغفول است. آنجا که ـ تنها بهعنوان یک نمونه ـ وی با گماردن پیرمردی ۹۰ ساله و تنگنظر (آیتالله جنتی) به ریاست شورای نگهبان یا برگزیدن افرادی چون آیتالله یزدی در این نهاد مهم، به بازتولید ناکارآمدی و بیکفایتی کارگزاران نظام با تکیه بر «نظارت استصوابی» میپردازد.
نقش رهبر جمهوری اسلامی در تداوم رژیم اقتدارگرا و سرکوبگر (با انتخاب رئیس قوه قضاییه یا میدان دادن به سازمان اطلاعات سپاه و …) و نیز تأثیر مستقیم و غیرمستقیم وی در به حاشیهراندن صاحبنظران و متخصصان و کاربلدان مستقل، غیرقابل انکار است. نقش و جایگاهی که به تداوم و تکثیر ناهنجاریهای اجتماعی و افزایش فقر و بیکاری و رکود در ایران دامن زده است.
همزمان، باید به نمایشی و فرمایشی شدن مجلس خبرگان رهبری در ارزیابی و نقد کارنامه ولی فقیه اشاره کرد؛ وضعی که امید به اصلاح رویکردهای رأس هرم نظام سیاسی را به یأس مبدل میکند.
در چنین وضعی، نه اعضای مجلس خبرگان، و نه رهبر جمهوری اسلامی، «وجداندرد»ی احساس نمیکنند؛ آنان خود را «مکلف به ادای تکلیف» و «حفظ نظام» بهمثابه «اوجب واجبات» میدانند. اینچنین، ناهنجاریهای اجتماعی گرهخورده با فقر و بیکاری و رکود اقتصاد را به «دشمن» و «شبکههای اجتماعی آنلاین» و «اینترنت» و البته «بیتوجهی و اهمالکاری مسئولان» و دیگر عوامل منتسب میکنند، و خود آسوده سر بر بالین مینهند.
شواهد پرشمار دال بر این است که این خواب چندان «آسوده» نخواهد ماند.
از: رادیو فردا