معمای طبقه متوسط رانتی!

شنبه, 30ام دی, 1391
اندازه قلم متن

alihadjighasemiطبقه متوسط ایران با وجود گسترش و نفوذ اجتماعی چشمگیری که طی نیم قرن اخیر داشته و به بزرگ‌ترین طبقه اجتماعی در کشور تبدیل شده هنوز نتوانسته است جایگاه تثبیت شده‌ای در عرصه مدیریت جامعه برعهده گیرد. در این مطلب، عامل اصلی عدم شکوفایی این طبقه مسلط بودن فرهنگ و مناسبات رانتی در جامعه دانسته می‌شود. نظام رانتی علاوه بر ایجاد بخش رانتی در طبقه متوسط ایران همچنین توانسته است رفتار، ارزش‌ها و ویژگی‌های طیف‌های سنتی و مدرن در این طبقه را نیز تحت تاثیر خود داشته باشد.

گستردگی لایه‌های متفاوت در درون طبقه متوسط در بیشتر جوامع، اعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه، شناخت ویژگی‌ها و پیش بینی رفتار گروهی این طبقه اجتماعی را دشوار کرده است. درک ابعاد این دشواری زمانی احساس می‌شود که در نظر بیاوریم که در جوامع صنعتی و یا حتا در بیشتر جوامع در حال توسعه، نظیر ایران، بیش از نیمی از شهروندان در طبقه متوسط جای می‌گیرند. علاوه براین، تنوع این طبقه بگونه‌ای است که گروه‌های متفاوتی از مردم، اعم از آنهایی که در رده‌های مدیریتی، چه در بخش عمومی و یا در شرکت‌های خصوصی، قرار دارند، طیف بزرگ کسبه و یا حتا کسانی که در سطوح پایینی اداری شاغل هستند در آنجای می‌گیرند. در میان عواملی که تفاوت‌ها را در درون طبقه متوسط برجسته می‌کند می‌توان به اختلاف در سطح درآمد، میزان تحصیلات، موقعیت کاری و برخورداری از امکانات، نفوذ و اقتدار متفاوت در محیط کار و در جامعه اشاره کرد. عامل مهم دیگری که تنوع و تفاوت‌های درون این طبقه گسترده را برجسته می‌کند اختلافات فرهنگی، انتظارات و چشم اندازهای متفاوت میان لایه‌های تشکیل دهنده آن است. نوع اشتغال و بخصوص ارتباط هر یک از این لایه‌ها با مناسبات تولید یکی از مهم‌ترین عوامل این اختلاف فرهنگی دانسته می‌شود. مثلا کارمندان یا پرسنل خدماتی در نهادهای عمومی در مقایسه با کارکنان بخش خصوصی و هر دو این‌ها در مقایسه با کسبه و بازاریان جزء یا گردانندگان مراکز تولیدی کوچک تفاوت‌هایی دارند که این تفاوت‌ها حاصل فرهنگ کاری است که در یک روندی طولانی در هر یک از این حوزه‌ها در بازار کار شکل گرفته است. در جوامع در حال توسعه به این تفاوت‌ها می‌توان تفاوت‌هایی را هم اضافه کرد که ناشی از سطوح مختلف رشد اقتصادی و یا حتا رویکردهای متفاوت گروه‌های مختلف به فرهنگ‌هایی است که با تکنولوژی و ابزار و مناسبات مدرن وارد این جوامع شده‌اند. مثلا در حالیکه برخی از لایه‌های طبقه متوسط، تجددطلب و حتا فرامدرن هستند، برخی دیگر همچنان به رفتار، رسوم و الگوهای بومی و سنتی پایبندند. در حالیکه گروه نخست از گسترش مدرنیسم و پیوند خوردن با فرهنگ‌های فرامرزی استقبال می‌کنند گروه دیگر در برابر نفوذ و انتشار فرهنگ‌ها ی دیگر دست به مقاومت می‌زنند. در حالیکه برخی از لایه‌های طبقه متوسط کاملا مذهبی هستند برخی دیگر بشدت از ارزش‌ها و باورهای مذهبی فاصله گرفته‌اند. این تفاوت‌ها البته در جوامع مختلف متفاوت است.

برخی جوامع به دلیل برخوردار شدن از دموکراسی سیاسی و حضور گروه‌های مختلف در سیاست گذاری اجتماعی است، توانسته‌اند به تفاهم‌هایی در نحوه مدیریت جامعه و نوعی پلورالیسم فرهنگی برسند اما برخی جوامع دیگر، به دلیل فقدان چنین تفاهمی نتوانسته‌اند تشتت و پراکندگی موجود در میان لایه‌های مختلف اجتماعی را مهار و یا محدود کنند. جامعه ایران یکی از این جوامع است که در طول دوران مدرنیسم، بویژه از دهه شصت میلادی که این روند در آن شدت یافت، همواره با این بحران اجتماعی، بویژه در درون طبقه متوسط شهری، دست و پنجه نرم کرده است.

شناخت گروه‌های اصلی تشکیل دهنده طبقه متوسط ایران و بخصوص ویژگی‌های این گروه‌ها برای درک روندهای جاری در کشور اهمیت زیادی دارد. این موضوع بویژه از این جهت حائز اهمیت است که طی دهه‌های اخیر در میان روشنفکران سیاسی ایران به طبقه متوسط و نقش و ویژگی‌های آن در تحولات اجتماعی توجه کافی مبذول نشده و آنگاه که به این طبقه اجتماعی پرداخته شده است آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته نارسایی‌های این طبقه در هدایت تحولات و تغییرات بنیادین سیاسی بوده است. عدم انسجام این طبقه، ناپایداری آن در پیشبرد یک راهبرد رادیکال و سیال بودن مطالبات و تمایلات سیاسی در آن در زمره نقاط ضعفی دانسته شده که در گفتمان بخش‌هایی از صاحبنظران اجتماعی بازتاب داشته است. همچنین متاثر از ادبیات مارکسیستی موقعیت اقتصادی این طبقه بیش از جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی آن برجسته شده است. این در حالی است که از جنگ جهانی دوم به این سو، نقش و موقعیت طبقه متوسط در توسعه سیاسی و اجتماعی جوامع دموکراتیک چشمگیر و تعیین کننده بوده است.(۱)

طی سال‌های اخیر طبقه متوسط ایران نیز تحولات مهمی را هم در درون خود و هم در ارتباط با دیگر گروه‌های اجتماعی از سر گذرانده است. این طبقه همچنین در روند تحولات اجتماعی و سیاسی حضوری چشمگیر داشته است. با وجود این، در باره ساختار و ویژگی‌های این طبقه اجتماعی در ایران ابهامات و ناروشنی‌های زیادی وجود دارد و به نظر می‌رسد که هنوز اتفاق نظر در این باره حاصل نشده باشد. در ادامه این مطلب تلاش خواهد شد تا در یک تلاش مقدماتی یک تقسیم بنده هویتی از گروه‌های اصلی تشکیل دهنده طبقه متوسط ایران صورت گیرد و نقش و اهمیت هر یک از آن‌ها در روندهای جاری مشخص‌تر شود. در کلی‌ترین تقسیم بندی می‌توان طبقه متوسط ایران را در برگیرنده سه گروه اصلی دانست؛ طبقه متوسط سنتی، طبقه متوسط مدرن و طبقه متوسط رانتی. در ادامه سعی خواهد شد تا ضمن معرفی هر یک از این سه گروه، رابطه آن‌ها را با یکدیگر و نیز نقش آن‌ها را در توسعه سیاسی و اجتماعی ایران مورد بررسی قرار داد.

طبقه متوسط سنتی و مدرن
همانطور که در کشورهای توسعه یافته طبقه متوسط در برگیرنده گروه‌های متعدد و متنوعی است که عمدتا در دوره مدرن شکل گرفته‌اند طبقه متوسط ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده است. نخستین گروه‌های تشکیل دهنده طبقه متوسط ایران، اما، به دوره مدرن مربوط نمی‌شوند بلکه در سده‌های دور شکل گرفتند. طبقه متوسط سنتی گروه‌هایی را در برمی‌گرفت که بین دو طبقه اصلی جامعه، اقلیت قدرتمند بالایی‌ها و اکثریت بزرگ عوام و رعیت قرار داشتند. این گروه‌ها که از گذشته‌های دور در شهر‌ها و مناطقی که جمعیتی ازمردم در آنجا سکونت داشتند، در هیئت کسبه، تجار و بازاریان خرده‌پا، صنعتگران و پیشه وران، گروه‌های شغلی میانه را به خود اختصاص می‌دادند. آن‌ها از سویی بمانند رعیت تحت زعامت و سرپرستی اشراف و زمینداران نبودند و از توانمندی لازم برای تامین معاش و گذران زندگی خود برخوردار بودند و از سوی دیگر از مکنت و قدرت کافی برای مسلط شدن بر رعیت برخوردار نبودند. آنچه به این طبقه اجتماعی هویت می‌بخشید، در واقع، نه ویژگی‌های خاص آن بلکه تفاوت‌هایی بود که بین آن با دو گروه اصلی دیگر در جامعه وجود داشت،‌‌ همان ویژگی‌هایی که آن را از طبقات بالایی و پایینی متفاوت می‌کرد. طبقه متوسط سنتی اگرچه در دوره مدرن تاحدودی تضعیف شده و حتا برخی از اصناف تشکیل دهنده آن کم و بیش منحل شده است اما همچنان در جامعه ایران وجود دارد و می‌توان آن را در بین لایه‌های مختلف اصناف سنتی و یا بازاریان دید.

رشد گسترده طبقه متوسط در ایران البته در دوره مدرن صورت گرفت. گسترش شهرنشینی و تحولات چشمگیر در عرصه تولید نیاز فزاینده‌ای را به تخصص‌های جدید‌ برای تامین نیازهای گوناگون جامعه صنعتی بوجود آورد. شکل گیری گروه‌های جدید شغلی در عرصه‌های مختلف به یک ضرورت تبدیل شد. نیاز به گروه‌های تحصیلکرده و آشنا به دانش فنی و مدیریتی برای سازماندهی و هدایت واحدهای صنعتی در کنار نیاز گسترده‌ای که سازمان‌های بخش عمومی در زمینه اداره جامعه و ارائه خدمات گوناگون به نیروی کار تحصیلکرده پیدا کرده بودند زمینه گسترش سریع طبقه متوسط مدرن را فراهم آورد. آنچه این گروه‌های شغلی را از کارگران و دیگر گروهای ضعیف جامعه جدا می‌کرد توانایی‌های تخصصی آن‌ها بود که بواسطه تحصیلات و کسب دانش در حوزه‌های متفاوت بدست آمده بود. گروه‌های بزرگ شغلی مانند کارکنان دوائر بخش عمومی، معلمین در سطوح مختلف آموزشی، مدیران و حسابرسان شرکت‌های خصوصی، کارکنان بانک‌ها و دیگر موسسات مالی، مهندسین و تکنیسین‌ها، کارکنان مراکز مختلف درمانی و بهداشتی، وکلا و تمامی کارکنانی که بواسطه توانایی‌های تخصصی مهارت‌هایی را کسب کرده بودند و دیگر در دائره نیروی کار ساده قرار نمی‌گرفتند در این طبقه قرار داده می‌شدند. طبقه متوسط مدرن ایران طی نیم قرن اخیر به بزرگ‌ترین نیروی اجتماعی در ایران تبدیل شد.

رشد طبقه متوسط در ایران البته به دو طیف سنتی و مدرن محدود نمی‌شود بلکه آنچه آن را با طبقات متوسط در بیشتر کشور‌ها متفاوت می‌کند وجود طیف دیگری در آن است که در این نوشته از آن به عنوان طبقه متوسط رانتی نام برده می‌شود. استفاده از مفهوم رانتی در مورد گرو‌های طبقه متوسط در واقع دو طیف مختلف را مد نظر دارد. نخست آنهایی که سفر طبقاتی خود از لایه‌های پایینی جامعه به طبقه متوسط و اصولا حضور خود در این طبقه را مدیون مناسبات رانتی هستند. این گروه‌ها بدلیل کارکردی که برای نظام رانتی داشته‌اند در یک روند مستمر به سیستم بوروکراتیک جذب شده‌اند و یا توسط دیگر سازمان‌های اجتماعی تحت نظر نظام‌های رانتی گزینش شده و از مواهب پیوند با نهادهای قدرت برخوردار شده‌اند. در واقع وقتی از مفهوم گروه‌های رانتی در درون طبقه متوسط ایران استفاده می‌شود منظور این گروه‌ها هستند. طیف دیگر، گروه‌هایی هستند که پیشینه اجتماعی وجایگاه طبقاتی آن‌ها مستقل از نظام رانتی شکل گرفته و آن‌ها به اعتبار و پشتوانه خانوادگی، صنفی و توانمندی‌های تخصصی خود در طبقه متوسط سنتی یا مدرن جای گرفته‌اند اما برای حفظ واحد تجاری، صنعتی و خدماتی خود و یا بقاء در نظام بوروکراتیک خود را ناگزیر به تعامل با مناسبات رانتی دیده‌اند. گروه اخیر را شاید نشود طبقه متوسط رانتی نامید چون بنیاد و پیشینه‌اش مستقل از نظام رانتی شکل گرفته اما از آنجاییکه این گروه در روند همکاری با نظام رانتی خود را با معیار‌ها و ارزش‌هایی که مطلوب و پیش شرط نظام رانتی برای تداوم همکاری است انطباق داده، ویژگی رانتی به خود گرفته و به همین دلیل از خاستگاه و هویتی که طبقه متوسط سنتی و یا مدرن با آن شناخته می‌شوند فاصله گرفته است.

البته در یک مفهوم کلی شاید بشود گفت که همه گروه‌های اجتماعی در جامعه‌ای که نظام رانتی در روندی طولانی در آن مستقر بوده تحت تاثیر ارزش‌ها و رفتار رانتی مانند تملق گویی، کرنش و آلودگی به رشوه و فساد مالی قرار گرفته‌اند اما میزان و کم و کیف تاثیرات متفاوت است. در حالیکه برخی با آگاهی به ویژگی‌های نظام رانتی از ادغام شدن در آن امتناع می‌کنند، برخی دیگر آگاهانه رویکردی فعال در جهت بهره‌مند شدن از مناسبات رانتی دارند و مقاومتی در برابر آلوده شدن به مناسبات رانتی از خود نشان نمی‌دهند. در ادامه تلاش خواهد شد ویژگی‌های طبقه متوسط رانتی بیشتر شکافته شود اما پیش از آن شاید بجا باشد تا مفهوم اقتصاد رانتی یا دولت رانتی را که به نوعی آفریننده طبقه متوسط رانتی است روشن‌تر کنیم.

اقتصاد و دولت رانتی
اقتصادهایی که بخش مهمی از درآمد ملی آن‌ها از طریق فروش منابع طبیعی مانند نفت و گاز تامین می‌شود و درآمد دولت و بودجه عمومی نیز وابسته به درآمدهای ناشی از صادرات منابع طبیعی است اصطلاحا اقتصاد رانتی و به دولت‌های این کشور‌ها نیز دولت رانتی می‌گویند. در اینجا رانتی در واقع به معنی اجاره‌ای است و در واقع استفاده از این مفهوم به خاطر شباهتی است که بین این نوع اقتصاد دولتی که بودجه خود را از طریق فروش منابع طبیعی خام بدست می‌آورد با فعالیت اقتصادی است که در آن یک فرد از طریق اجاره مستقلات خود بدون آنکه کار تولیدی انجام داده باشد درآمد لازم را برای تامین هزینه‌ها و معاش خود تامین می‌کند.(۲) به بیان دیگر، استفاده از مفهوم رانتی برای دولت‌هایی که از طریق فروش مواد خام به دارایی لازم برای تامین بودجه کشور می‌رسند به این معناست که در این جوامع فعالیت تولیدی معناداری برای تامین بودجه و یا رونق اقتصادی صورت نمی‌گیرد. اگر هم چنین فعالیت‌هایی وجود داشته باشد آنچه در اقتصاد آنجامعه دست بالا را دارد اتکاء بر درآمدی است که از فروش سیستماتیک مواد خام حاصل می‌شود. ویژگی رانتی یا‌‌ همان رانت بری تنها مختص به جامعه ایران نیست بلکه نظام رانتی در کلیه کشورهای نفت خیز در خاورمیانه و شمال افریقا و تقریبا اکثر کشورهای عضو اوپک کم و بیش برقرار است. همچنین نظام رانتی مختص سیستم سیاسی حال حاضر در ایران نیست بلکه پیش از انقلاب هم دولت ایران با فروش نفت بودجه خود را تامین می‌کرد و از این حیث دولتی رانتی محسوب می‌شد.

ویژگی‌های طبقه متوسط رانتی
برقراری اقتصاد رانتی در یک کشور در یک روند زمانی تاثیرات مستقیم و گسترده‌ای بر مناسبات اجتماعی، شکل گیری گروه‌ها و طبقات اجتماعی در آن و نیز ارزش‌های مسلط در آنجامعه می‌گذارد. در ایران بنظر می‌رسد بیشترین تاثیرات مناسبات رانتی بر طبقه متوسط ایران بوده است. نخست اینکه بخش مهمی از طبقه متوسط جدید در ایران به واسطه روابط و مناسبات رانتی، بویژه از اوائل دهه پنجاه خورشیدی که درآمدهای نفتی وارد اقتصاد ایران شد، شکل گرفته‌اند. به بیانی دیگر، دولت‌های رانتی با قرار دادن امکانات رانتی در اختیار گروه‌های وفادار به خود (گروه‌های رانتبر) امکان سفر طبقاتی آن‌ها را به طبقه متوسط فراهم آورده‌اند و دوم اینکه سایر طیف‌های طبقه متوسط که پیش‌تر و مستقل از دولت رانتی شکل گرفته‌اند – گروه‌های سنتی و مدرن – متاثر از مناسبات مسلطی که دولت‌های رانتی در جامعه برقرار کرده‌اند، از رفتار و ارزش‌هایی که در مناسبات بین این گروه‌ها جاری است، تاثیرات جدی پذیرفته‌اند.

برجسته‌ترین ویژگی در مناسبات بین دولت رانتی و گروه‌های رانت‌بر، بویژه رانت‌بران طبقه متوسطی، وابستگی نهادینه شده این طبقه اجتماعی به دولت است. این وابستگی سبب می‌شود تا طبقه متوسط رانت‌بر برخلاف طبقه متوسط در جوامع دموکراتیک از امکان تاثیر گذاری بر دولت برخوردار نباشد. در جوامع دموکراتیک نیاز دولت به درآمدهای مالیاتی، که بخش مهمی از آن توسط طبقه متوسطی‌ها تامین می‌شود، این امکان را به این طبقه می‌دهد که بر رفتار و عملکرد دولت نظارت داشته باشد. علاوه بر این، طبقه متوسط ابزار لازم برای مشارکت در تحول اجتماعی مانند دسترسی به اطلاعات، دانش فنی در باره مدیریت جامعه و نیز حد لازمی از استقلال اقتصادی برخوردار است که مجموعه این امکانات توانمندی لازم را به این طبقه اجتماعی در مناسبات خود با گروه‌های سیاسی مسلط می‌دهد. این در حالی است که در جوامع رانتی دولت با دراختیار داشتن درآمدهای ملی و برخورداری از امکان توزیع مزایای گوناگون در جامعه، رفتار گروه‌های مختلف اجتماعی و بخصوص طبقه متوسط رانتی را تحت کنترل خود می‌گیرد. این کنترل نه تنها بر کارکنان دوائر دولتی و یا موسسات اقتصادی وابسته بدولت اعمال می‌شود، حتا شرکت‌های خصوصی نیز به دلیل وابستگی به مناقصه‌ها و مزایده‌های دولتی ناگزیر به پیروی و انطباق رفتار خود با معیارهای تعیین شده توسط دولت رانتی هستند. بنابراین اصلیترین تفاوت طبقه متوسط رانتی با طبقه متوسط کلاسیک (اعم از سنتی یا مدرن) عدم استقلال آن در برابر دولت و دست و پا بسته بودن آن در نقد قدرت است.
ویژگی دوم، که البته بی‌ارتباط باویژگی اول نیست، عدم تمایل طبقه متوسط رانت‌بر به انجام اصلاحات گسترده و عمیق در عرصه اقتصاد و روابط اجتماعی است. چنانچه عنوان شد، یکی از خصلت‌های برجسته گروه‌های تشکیل دهنده طبقه متوسط در آن است که آن‌ها به علت داشتن تحصیلات، هم اطلاعات و دانش نسبی در مورد پدیده‌های اجتماعی دارند و هم اینکه از قابلیت شناخت نارسایی‌های مدیریتی و برنامه‌ای در زمینه اداره امور جامعه برخوردار هستند. به همین دلیل، این گروه‌ها نقش فعالی در تحولات اصلاح‌گرانه برعهده می‌گیرند. تجربه نشان می‌دهد که در نظام‌های رانتی گروه‌های رانت بر طبقه متوسطی که بخش عمده آن‌ها در نهادهای بخش عمومی شاغل هستند، صرفنظر از رنگ ایدئولوژیک آن‌ها، تمایل قابل توجهی به انجام تغییرات و اصلاحات اقتصادی در سیستم موجود از خود نشان نمی‌دهند. بالعکس آنچه بیشتر از جانب این گروه‌ها مشاهده می‌شود ابراز نارضایتی از انجام اصلاحاتی است که برخی موارد حتا دولت رانتی نیز برای مقابله با برخی بحران‌ها ناگزیر به انجام آن می‌شود. مقاومت دستگاه اداری در برابر اقدامات اصلاح گرانه، که عمدتا از جانب کارکنان بخش عمومی صورت می‌پذیرد، در واقع بازتاب نگرانی طبقه متوسط رانتی از مواجه شدن با شرایطی است که در آن دولت به منظور افزایش بازدهی بخش عمومی گام‌هایی در جهت عقلانی‌تر کردن روال جاری در این نهاد‌ها برمی دارد. از آنجاییکه کارکنان بخش عمومی در نظام رانتی به پایین بودن سطح بازدهی کار خود آگاه هستند و ضمنا نیک می‌دانند که در صورت انجام اصلاحات در ادارای و مناسبات اقتصادی، بسیاری از مزایا، امکانات، شرایط کاری و بریز و بپاش‌های سیستم مورد تهدید واقع خواهد شد نه تنها از روند اصلاحی حمایت نمی‌کنند بلکه در برابر آن می‌ایستند. در همین راستا مقاومت‌هایی که در برابر گسترش مبادلات و رقابت با بازار بین المللی صورت می‌گیرد قابل توضیح است.

طبقه متوسط رانتی، نه تنها کارکنان بخش عمومی بلکه حتا صاحبان شرکت‌هایی را در برمی گیرد که در همکاری و داد و ستد تنگاتنگ با دستگاه‌های بخش عمومی در نظام رانتی فعالیت دارند. از آنجاییکه این شرکت‌ها به ناتوانی و ضعف خود در رقابت با شرکت‌های خارجی آگاه هستند همچنین با اقدامات اصلاحی که در پی هم سطح کردن استاندارد تولیدات ملی با استانداردهای بین المللی هستند مخالفت می‌ورزند و وارد شدن در چنین رقابتی را مانعی برای رشد تولیدات داخلی می‌دانند. این در حالی است که در همه کشورهای توسعه یافته یکی از عوامل اصلی موفقیت، استقبال از رقابت بین المللی به منظور بالا بردن قابلیت‌های تکنولوژیک و افزایش سطح بازدهی در عرصه تولیدی بوده است.

سومین ویژگی طبقه متوسط رانتی، بویژه در ایران، رابطه دوگانه آن با مدرنیسم و استفاده دلبخواهی آن از اجزایی است که مفهوم مدرنیسم با خود بهمراه دارد. آنچه در تجربه مدرنیسم در عرصه جهانی تجربه شده است مجموعه‌ای از اجزاء بهم پیوسته و مرتبط با هم است مانند توسعه تکنولوژیک، پایبندی به تفکر علمی، احترام به بازار آزاد، مشارکت در زندگی اجتماعی، پذیرش برابری حقوقی انسان‌ها، ایجاد امکان برابر برای مشارکت شهروندان در مدیریت امکانات بخش عمومی برای ارائه خدمات عمومی به جامعه و سرانجام استقرار مناسبات دموکراتیک از جمله شاخصه‌های روند مدرنیسم است. همه اجزاء نامبرده دستاوردهایی هستند که طبقه متوسط مدرن طی یک قرن اخیر در تجربه توسعه اجتماعی با تلاش‌های طولانی در جهت احقاق آن‌ها گام برداشته است. به همین دلیل این اهداف در مفهوم مدرنیسم گنجانده شده است. آنجاییکه که گروه‌های از طبقه متوسط تنها به بخش یا بخش‌هایی از موارد نامبرده توجه نشان می‌دهند، مثلا توسعه تکنولوژیک و استفاده از ابزار و دستاوردهای فنی را در عرصه علم بکار می‌گیرند و نسبت به سایر موارد کم توجه یا بی‌تفاوت هستند آنگاه چنین طبقه متوسطی از استانداردهای جهانی عدول کرده و به استفاده دلبخواهی از دستاوردهای مدرن روی آورده است. در مورد طبقه متوسط رانتی البته بی‌اعتنایی آن به بخش عمده‌ای از اجزاء حیاتی در مفهوم مدرنیسم ارتباط مستقیم دارد با محدود بودن دائره اختیارات آن در وارد شدن به حوزه‌هایی که از سوی نظام رانتی حریم غیرمجاز دانسته می‌شود. اینکه در جوامع دموکراتیک طبقه متوسط امکان مانور در حوزه‌های گوناگون و پیشبرد برنامه توسعه، نه تنها در حوزه تکنیک و صنعت، بلکه حوزه‌های مدنی، اجتماعی و سیاسی را دارد، به استقلال آن در برابر قدرت مربوط می‌شود و همین استقلال است که به آن امکان مذاکره با نهادهای قدرت در نظام دموکراتیک را می‌دهد.

تاثیرات فرهنگ رانتی بر دیگر لایه‌های طبقه متوسط
با اینکه ویژگی‌های نامبرده بطور سیستماتیک و فعال در میان گروهایی از طبقه متوسط که یا توسط نظام‌های رانتی با هدف تبدیل شدن آن به پایگاه اجتماعی نظام بوجود آمده‌اند و یا اینکه توسط سیستم تقویت و تامین شده‌اند اما به دلیل نفوذ گسترده مالی و اقتدار نظام رانتی سایر گروه‌های اجتماعی و حتا لایه‌های سنتی و مدرن طبقه متوسط از تاثیرات این فرهنگ در امان نیستند. در هر حال منابع عظیم قدرت اقتصادی به کارگزاران نظام رانتی این امکان را می‌دهد تا اقتدار خود را در دائره‌های خارج از گروه‌های سازماندهی شده رانت‌بر یا‌‌ همان خودی‌ها هم اعمال کنند. هر چند در حوزه فعالیت‌های پرسود اقتصادی، مثلا در عرصه صادرات و واردات و یا در حوزه‌های عمرانی بخش اصلی مجوز‌ها و موافقت نامه‌ها و یا مناقصه‌ها و مزایده‌های در اختیار افراد و یا شرکت‌های رانت‌بر خودی گذاشته می‌شوند اما علاوه بر این‌ها شرکت‌های کوچک زیادی نیز در جامعه وجود دارند که برای بقای خود روزانه ناگزیر هستند که با نظام رانتی در داد و ستد باشند. طبقه متوسطی‌های مستقل از سیستم رانتی، اعم از سنتی‌هایی که از قدیم یا به عنوان مغازه دار و یا صاحبان کارگاه‌های کوچک امورات خود را می‌گذراندند و یا در بازار فعال بوده‌اند و یا آنهایی که عمدتا به واسطه تخصص و توانایی‌های علمی و فنی خود در شرکت‌های مدرن و در حوزه‌های مختلف کاری، اعم از شرکت‌های مهندسی، مشاوره‌ای، آموزشی، درمانی، حقوقی و غیره فعال هستند همه این‌ها ناگزیرند تا با نظام رانتی نوعی از تعامل را داشته باشند. وجود چنین مراوداتی بدون شک تاثیرات محسوسی بر مناسبات و فرهنگ کاری این نهادهای اقتصادی و بالطبع ارزش‌ها و رفتار اجتماعی آن‌ها داشته است. بنابراین، طبیعی است که فرهنگ رانتی از دائره طبقه متوسط رانتی فرا‌تر رفته و کم و بیش سایر گروه‌های طبقه متوسط و حتا کل جامعه را نیز تحت تاثیر خود قرار داده باشد. در ادامه این مطلب به برخی ویژگی‌های فراگیر در درون بخش‌هایی از طبقه متوسط سنتی و مدرن می‌پردازیم. گروه‌هایی که هر چند خارج از نظام رانتی شکل گرفته‌اند اما به دلیل همکاری تنگاتنگ با آن، برخی ویژگی‌های رانتی به آن‌ها نیز سرایت کرده است. مهم‌ترین پیامد این تاثیرات آن است که این گروه‌ها بتدریج دچار سترونی شده ویژگی برجسته طبقه متوسطی بودن که داشتن نوعی استقلال در برابر صاحبان قدرت و نقد مناسبات سنتی در جامعه است، در آن‌ها کمرنگ و کمرنگ‌تر شده است.

۱-Grugel, J. (2002), Democratization: An Critical Introduction. Palgrave Macmillan.
۲- پارادیم دولت رانتی برای نخستین بار توسط حسین مهدوی ارائه شد و سپس نویسندگانی چون هاضم ببلاوی و جیاکومو لوچیانی و براینن و دیگران هم آن را پرورش دادند.
Mahdavy, H. (1970), ’The patterns and problems of economic development in rentier states: the case of Iran’ in Michael Cook (ed.), Studies in the Economic History of the Middle East. London: Oxford University Press.
Beblawi, H. and Luciani, G. (eds.), (1987), The Rentier State. Lomdon: Croom Helm.
Btynen, R. (1992), ‘Economic crisis and post-rentier democratization in the Arab world: the case of Jordan’. Canadian Journal oc Political Science, 25(1), 69-97.

از: ایران امروز


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.