مجتبی واحدی – دیدگاه نو
بیایید کمی با همفکر کنیم. در یک دوره نسبتا کوتاه، گروهی به نام داعش پیدا شد که شاید جنایاتش گسترده تر از برخی نظامهای حکومتی نبود اما بهره برداری آن گروه ازجدیدترین فن آوری های تبلیغاتی و انتشار تصاویر جنایت ها، وحشتی عجیب بر دنیا حاکم نمود. این وحشت آفرینی ها، یک بازنده اصلی داشت به نام اسلام و شعآئر اسلامی. هماکنون حتی در جهان اسلام اگر یک نفر در وسط خیابان، فریاد الله اکبر سر دهد همه حاضران در صحنه، وحشت زده پا به فرار می گذارند. همچنین درجای جای جهان، بسیاری از افراد از داعش سنی می گویند و عده ای بیش از گذشته، رفتار داعش گونه ای را یاد آوری می کنند که تنها حکومت شیعی دنیا انجام می دهد و بدین ترتیب دو نحله اصلی اسلامهم اکنون به عنوان ترویج کننده خشونت، شناخته می شوند.
اما ظهور داعش و نقش آفرینی کوتاه مدت آن، یک برنده هم داشت : جمهوری اسلامی که مدتها قبل از ظهور پدیده داعش، در سوریه حضور نظامی داشت و به حاکممستبد آن کشور برای مقابله با مخالفان، کمکمی کرد. وحشی گری های داعش در سراسر جهان و بزرگنمایی عمدی بخشی از رفتار آنگروه در سوریه، بهانه به دست سران جمهوری اسلامی داد تا حضور خود را توجیه کنند. البته این توجیه گری بدون کمک برخی اصلاح طلبان امکان پذیر نبود. در اینماجرا رهبر جمهوری اسلامی، در یکخلاف گویی آشکار اعلام کرد: ” اگر در سوریه با داعش نمی جنگیدیم باید در داخل کشورمان به مقابله با آنها می پرداختیم”. پس از این توجیه فریب کارانه، اصلاح طلبان و یاران ایشان از تسلط خود بر بسیاری از رسانه ها – از تهران تا پاریس و از لندن تا نیویورک – استفاده کردند و حتی در مرتبه ای بالاتر از ادعاهای نظام، به تقدیس حضور جمهوری اسلامی در سوریه پرداختند. در همانفضا بود که ” کاسبانِ سرِ بریده ” هزاران ایرانی را حول محور ” ماتم محسنحججی ” متحد کردند. مشمئز کننده ترین سخن و رفتار که در سایه ” حضور مقدس در سوریه ” مشاهده شد اظهارات وزیرخارجه جمهوری اسلامی بود که گفت : ” هر ایرانی، یکسپاهی است “.
به هر حال، اینگونه به نظر می رسد که دوره انجام وظیفه داعش در سوریه به پایان رسیده و این دولت مستعجل، ظاهرا به همان سرعت ظهور، در حال غایب شدناست. البته از بین رفتن داعش، مدعیان بسیار دارد. هم امریکا و متحدانش از نقش خود سخن می گویند و هم روسیه و اقمارش از جمله جمهوری اسلامی. در این میان، قاسمسلیمانی یکتنه وارد میدانشده و به عنوان سردار فاتح، این فتح الفتوح را به رهبر جمهوری اسلامی تبریک گفته است. فارغ از رجز خوانی های سیاسی، قطعا نگارنده نیز همچون هر انسان آزادیخواه، خوشحال است کهمیلیونها انسان در سوریه و عراق، شبها با تصور ” تهدید داعش” سر بر بالین نمی گذارند. قضاوت در خصوص از بین رفتن واقعی داعش و سهم هر یک از مدعیان و نیز هزینه های مالی و جانی که به اینبهانه بر ملت ایران تحمیل شده نیز، نه کار آسانی است نه هدف این نوشتار. آنچه در اینمقاله به آن می پردازم تنها یک پرسش ساده است : ” به فرض صحت ادعای قاسم سلیمانی و پیروزی سپاه بر داعش، آیا ملت ایران باید خوشحال باشد ؟” برای پاسخ به اینپرسش، ابتدا باید به پرسش دیگری پاسخ داد : ” آیا تقویت سپاه پاسداران با عملکرد فعلی آن در داخل و خارج، در راستای منافع ملی است و پیامد مثبت برای ملت ایران دارد؟
اگر سپاه پاسداران، تنها یک نیروی نظامی بود که امنیت مرزها و حتی ماموریت بازدارندگی در خارج از مرزها را به عهده داشت یقینا افزایش اقتدار آن یا افزایش وحشت رقبا و دشمنان خارجی، در حوزه منافع ملی قرار می گرفت به شرط آنکه دوستان و دشمنانی که سپاه از آنان حمایت می کند یا با آنان می جنگد همان دوستان و دشمنان ملت ایران باشند. تقویت سپاه، در صورتی موجب اقتدار ملت ایران می شد که دغدغه های آننهاد با نگرانی ها و علاقمندی های اکثریت ملت، تطابق داشته باشد. آیا اینچنین است ؟ اجازه بدهید از سوریه آغاز کنیم. تقریبا هفت سال قبل و هم زمان با بهار عربی، اعتراضات مردمی به حکومت خودکامه، در شهرهای سوریه آغاز شد. در آن روز، نه از داعش خبری بود نه هنوز دولتهای دیکتاتوری سعودی، قطر و برخی همپیمانان ایشان، در سوریه حضور موثر داشتند. از همان روزهای نخست، اخباری از حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه منتشر شد که نمی توانست هدفی جز سرکوب مخالفان اسد داشته باشد. از آغازحضور جمهوری اسلامی تا آشکار شدن نخستین نشانه های داعش در سوریه حداقل دوسال فاصله وجود داشت. در اینوفاصله، کسی برای حضور جنایتکارانه عناصر سپاهی در سوریه و حمایت آنان از دیکتاتور دمشق، دلیل موجه ارائه ننمود. پس از ظهور داعش هم، هدف اصلی حضور نظامی سپاه در سوریه، تحکیم موقعیت بشار اسد در برابر دشمنان خارجی او بود. در واقع همانطور که آغاز حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه، ارتباطی با منافع ملی ایران نداشت تداوم حضور نیز جز تحمیل هزینه های گزاف مالی و حیثیتی، نتیجه ای برای ملت ایران نداشته و نخواهد داشت.
سخن در اینمورد، بسیار است. اما اجازه می خواهم فعلا بحث در مورد هفت سال حضور پرهزینه جمهوری اسلامی در سوریه را متوقف و به جدیدترین پرده ازنمایش بپردازیم ؛ نمایشی که تعزیه خوانان آن، ملغمه ای عجیب است از اصلاح طلب و اصولگرا، عمامه به سر و کراواتی، زنان چادری و بانوانی که سالهاست مورد اهانت همان زنان چادری قرار می گیرند، متحجر و روشنفکر نما……این پرده، ادعای پایان نمایش داعش است که اوجتبلیغاتی آن، نامه نگاری قاسم سلیمانی با علی خامنه ای بود. سلیمانی با نادیده گرفتن عمدی نقش پررنگروسیه در تحولات سوریه، از فضای پر فریب مربوط به داستانسرایی ها پیرامون خطر داعش برای ایرانیان، سوء استفاده کرده و به تبلیغ برای خود و مقام مافوق خویش پرداخته است. اما به فرض که سلیمانی در ادعای خویش، صادق باشد آیا اینپیروزی، موجب خوشحالی برای مردمایران است و آنطور که برخی اصلاح طلبان و اعتدالیونِ فریب کار می گویند موجب غروز ملی است؟
به عنوانیکایرانی، با صدای بلند و بدون هر گونه واهمه از هوچیگری ها می گویم : خطر گروه مسلط بر سپاه، برای ایران و ایرانیان را دهها بار بیش از گروه مشکوک داعش می دانم که هم خلق الساعه بود و هم دفع الساعه. شبکه های مافیایی سپاه پاسداران سالهاست بر اقتصاد ایران چنگانداخته اند و علاوه بر چپاول اموال ملی، هر روز بیش از دیروز، اقتصاد ملی را با انواع فساد و انحراف به طرف نابودی می برند. احداث اسکله های غیر مجاز، دست داشتن در قاچاق های کلان، ارعاب فعالان اقتصادی و حذف امکان رقابت سالم ونهایتا تضییع حقوق مالیاتی دولت، از اقداماتی است که اکنون کمتر کسی در آغشته بودن فعالیت های اقتصادی سپاه به آنها تردیددارد. البته گام نهادندرمسیر نابودی اقتصاد ملی و ایجاد انحصار های رانتی، تنها مصیبتی نبست که سپاه پاسداران بر سر ملت ایران آورده است. اظهارات و اقدامات تحریک آمیز دررعرصه های بین المللی و آمریت در سرکوب، دستگیری، شکنجه و اعمال نفوذ در صدور احکام قضایی در داخل، از دیگر مفسده انگیری های سپاه پاسداران است که روز بهروز بر ابعاد آنافزوده می شود. نکته تاثر انگیز آنکه، کوتاه آمدنهای داخلی در برابر سپاه و اعلامحمایت فراگیر جناحهای داخلی از اقدامات خارجی سپاه، نه تنها موجب تجدید نظر فرماندهانسپاه در رفتار های خشن، پرمفسده، اقتصاد سوز و مخرب نشده، بلکه بر جسارت توام با وقاحت آنان افزوده و آنان را در توسعه زیاده خواهی ها و شهوترانی های سیاسی، مصمم تر نموده است.نقش آفرینی رسمی سپاه در رسیدگی غیر حقوقی بهبرخی پرونده های اقتصادی و افزایش رجز خوانی های هزینه ساز، نشان می دهد که افزایش اقتدار در خارج از مرزها تنها موجب قلدری بیشتر فرماندهان سپاه در داخل شده و می شود. پس چرا باید خوشحال بود از پیروزی پر هزینه کسانی که نه تنها خود را در برابر ملت ایران، پاسخگو نمی دانند بلکه هر روز بر ابعاد مفسده انگیزی های اقتصادی، سیاسی و قضایی خود می افزایند؟
اجازه بدهید سخن را با دعوت مخاطبانبه تامل در سخنان فرمانده کل سپاه پاسداران به پایان ببرمکه اخیرا گفت :” نابودی سریع داعش، به مصلحت نبود”. شخصا به خود حق می دهم بیش از خودفریبی و و سرگرمی به احساسات کاذب ملی گرایانه، قدری به سوابق حضور سپاه در سوریه، فاصله زمانی آغاز اعزامنیروهای سپاه به سوریه با ظهور مشکوک و پایان سوال برانگیز داعش، رقمهای کلان که به بهانه مقابله با داعش در سوریه هزینه شده است و از اینها بالاتر، به دهها بلکه صدها میلیارد دلار خسارت مستقیم و غیر مستقیم اقتصادی بیندیشم که ثمره اقدامات تحریک آمیز سپاه – غیر مرتبط با منافع ملی ایران -بوده یا از دخالت مستقیم سپاه در اقتصاد، ناشی شده است. اندیشیدن به اینموضوعات مرا قانع می کند که هر پیروزی سپاه در خارجمرزها، باید موجب اعلامعزای عمومی شود نه اتحاد نامقدسِ اصلاح طلب و اصولگرا برای ابرازشادمانی.