بخشی از سخنان مصطفی تاجزاده در سالروز تولد ضیا نبوی
پیک نت، در سال ۸۱ در مناظره با یکی از پرچمداران “عبور از خاتمی” در دانشگاه امیرکبیر به طرح یک سوال پرداختم؛ «یک کار یا فعالیت نام ببرید که می خواهید انجام دهید اما دولت و مجلس اصلاحات مانع شماست و با عبور از اصلاحات و شکست آن دستتان باز می شود و با آزادی و فراغ بال بیشتری می توانید اهداف خود را محقق کنید؟ در جانب مقابل من می توانم کارهای زیادی برشمرم که شما اکنون قادر به انجام آنها هستید و با خروج یا اخراج اصلاح طلبان از قدرت دیگر توان انجامشان را ندارید.”
من بار دیگر این پرسش را درباره دولت روحانی مطرح می کنم تا نسل جدید آگاهانه تر تصمیم بگیرد.
از منظر آزادی ها من مدعیم که شما هیچ کاری نمی توانید نام ببرید که در زمان احمدی نژاد می توانستید انجام بدهید ولی امروز نمی توانید؛ از ایجاد تشکل در دانشگاه و نیز در جامعه و انتشار روزنامه و مجله تا بهره مندی از فضای مجازی و اعتراض کردن به عملکرد حکومت و ارکانش. پس ما در هر دو زمینه یک گام جلو هستیم اگر چه اوضاع خوب نیست.
راهبرد wait and see را اولین بار جبهه ملی در ایران مطرح کرد. بعد از سرکوب خونین ۱۵ خرداد ۴۲ گفتند صبر میکنیم تا هر زمان شاه به بنبست رسید، راه برای ما باز شود. صبر کردند تا سال ۱۳۵۶ که شاه به بن بست رسید، اما چیزی که متوجه نبودند، این بود که راهبرد “صبر و انتظار” خود آنان را نیز از جامعه و تحولات آن عقب نگه میدارد.
امروز مجموعه سیاسیون کشور به این نتیجه رسیده اند که راهی کم هزینه تر و مطمئن تر از اصلاحات نداریم. معنای سخن من این نیست که اصلاح طلبان ضعف ندارند، یا اشتباه و کوتاهی نکردهاند. بلکه عرف سیاسیون کشور در انتخاب بین راهبردهای مختلف اصلاحات را برگزیده است.
جایگزین اصلی اصلاحات انقلاب است. من در انقلاب ۵۷ شرکت فعال داشتم. اعتراف میکنم بزرگترین انتقادی که امروز در پاسخ دادن به آن دشواری دارم، این است که چرا به اندازه کافی تلاش نکردیم که با شاه به مصالحه برسیم و با اصلاحات کشور را پیش ببریم.
اگر کنار بنشینیم تا ببینیم که چه اتفاقی خواهد افتاد، بدانید که جز پیشرفت ارتجاع و جز بستن همه ی دهانها و شکستن تمام قلمها و جز بازگشت تحریمهای کمرشکن و سایه شوم جنگ به آسمان ایران نتیجه نخواهیم گرفت.
شک ندارم که تداوم مسیر کنونی بن بست است. جمهوری اسلامی باید دست به اصلاحات بنیادین بزند، اگر بخواهد بماند.
من اگر روحانی رای نیاورده و خدای ناکرده رئیسی رییس جمهور شده بود، بازهم تحقق مطالبات ملی را با صدای بلند فریاد می زدم اگرچه امید حلش را کمتر از الان میداشتم.
ما بدلیل نظارت استصوابی و محدودیت های موجود اگر صد بار دیگر نیز انتخابات برگزار شود، در مقابل رئیسی به روحانی رای میدهیم اما نامزد مطلوب ما در شرایط اسفناک اقتصادی کنونی مهندس موسوی است اگرچه برابر دولت پنهان قاطعانه از دکتر روحانی حمایت میکنیم.
ما باید در صحنه بمانیم و حرف خود را بزنیم. آقای روحانی کف مطالبات ما را نمایندگی می کند. سقف مطالباتمان خیلی بالاتر است.
پیک نت، اکبر اعلمی نماینده سابق مجلس از تبریز و نامزد انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ که بارها نشان داده مثل همه آذربایجانی ها حرفش را بی ملاحظه این و آن با صراحت می زند. نوشته زیر تازه ترین اظهار نظر او در باره شورش دیماه ۹۶ است:
افرادی که مانند نگارنده، ۶-۵ دهه از عمرشان سپری شده، خوب بخاطر دارند که هرگاه در کشور اعتراضی نسبت به رژیم سابق صورت می گرفت، محمدرضا شاه بی درنگ مخالفین خود را یک مشت اخلالگر، توطئه گر، مارکسیست اسلامی، عامل استعمار سرخ و سیاه و ….می نامید که هدفشان نابودی کشور است. افرادی از سردلسوزی شاه را نصیحت کردند که برای پیشگیری از وقوع یک انفجار غیرقابل کنترل، از خودکامگی و استبداد دست برداشته و به اصلاحات و گشایش فضای سیاسی تن داده و حق اعتراض مسالمت آمیز را برای مردم به رسمیت بشناسد، اما شاه گوش شنوایی نداشت. بالاخره رسید زمانی که میلیون ها اخلالگر، توطئه گر، مارکسیست اسلامی، عامل استعمار سرخ و سیاه در سراسر کشور با شعارهای ساختارشکن مرگ بر شاه به خیابان ها ریخته و با صدایی رسا خواهان رفتن شاه شدند! شاه وقتی از خواب غفلت برخاست و برای نخستین بار از طریق رادیو و تلویزیون خطاب به ملت گفت “صدای انقلاب شما راشنیدم” که دیگر فرصت های شنیدن از دست رفته بود. این بار این مردم بودند که صدای شاه را نشنیدند و یا اگر شنیدند هم خود را به ناشنیدن زدند. فاصله میان مردم و رژیم چنان عمیق شده بود که صدای شاه حتی از بلندگوهایی که بصورت انحصاری و یکطرفه در اختیار او بودند هم شنیده نشد!
سالها و ماههای اخیر چقدر بوی آن سال ها و ماه هایی را می دهد که شاه ناشنوا بود. اماایکاش قبل از اینکه شکاف ها خیلی عمیق شود، صدای مردم و معترضین شنیده شود.
از: گویا