کودکانی که پاساژها را بیشتر از طبیعت، دیده اند

جمعه, 13ام بهمن, 1396
اندازه قلم متن

کودکان امروز، آن‌قدر در فضای شهر و ساختمان‌ها گم می‌شوند که فرصتی برای حضور در طبیعت ندارند.

نگار فیض آبادی

صحبت‌هایش را این‌طور شروع کرد: «هنوز هوا خیلی روشن نشده بود. مجبور بودم حاضر بشم برم سر کار. دخترم وقتی می‌خواست از بغلم جدا بشه، بدجوری گریه می‌کرد». این چند جمله، بخشی از صحبت‌های یک مادر شاغل است. وقتی پرسیدم در طول هفته، چقدر با بچه‌هایتانبه طبیعت،جای خوش آب‌وهوا یا پارکمی‌روید، گفت: پارک؟ آخرین باری که رفتیم پارک… مکث کرد. بعد هم ادامه داد که مگه ترافیک و دودودم تهران، برای آدم اعصاب می ذاره که بخوایم بریم جای خوش آب‌وهوا؟همکارم گاهی از گشت‌وگذار با دخترانش، آن‌هم در فروشگاه‌های لوکس شهر گفته بود. اما به قول خودش، کم پیش می‌آمد که با هم به طبیعت بروند. می‌گفت:«وقت نمی‌شه».

یک‌سوی ماجرا، کمبود وقت مادران شاغل و پدرانی ست که با دغدغه‌های مختلف، دست‌وپنجه نرم می‌کنندو سوی دیگر هم کودکانی هستند که به دلیل کمبود وقت والدینشان، مجبورند با طبیعت، غریبه بمانند. بچه‌هایی که اگر بخواهند در خانه، بازی کنند با هشدارهای ندو، بشین و دست نزنِپدر و مادرها مواجه می‌شوند و راهی جز یکجا نشستن ندارند. اتفاقاً بعضی از پدر و مادرها، یک‌راه حل ثابت هم پیداکرده‌اند. برای اینکه از سکوت بچه‌ها و یکجانشینی‌شان استقبال کرده باشند، موبایل را می‌دهند دستشان. تفریحی ساده، ارزان و به‌ظاهر بی‌دردسر.

خودمان هم وقتی تبحر کودکان برای استفاده ازگوشی‌های هوشمند را می‌بینیم، بی‌درنگ، آن‌ها را به خاطر هوششان تشویق می‌کنیم که توانسته‌اند سر از پیچیدگی‌های یک تکنولوژی دربیاورند. کودکانی که ممکن است سراغ گِل‌بازی نروند چون امکانش نیست. بعد هم مهم‌ترین تفریحشان می‌شود پاساژ گردی، تماشای تلویزیون و بازی با تبلت. بحث تقبیح این سرگرمی‌ها نیست. پرسش اصلی این است که چقدر با بچه‌ها همراه می‌شویمتا اجزای طبیعت را ببینند و لمس کنند؟

راستش وقتی کودک نخبه ۱۰ ساله را به یک برنامه تلویزیونی دعوت کردند، صرف‌نظر از راست و دروغ ماجرا، نگران خانواده‌هایی شدم که ممکن است آن کودک را الگوی بچه‌هایشان قرار دهند تا به‌جایبازی‌های مرسوم کودکی، زودتر راه نخبه شدن را پیش بگیرند.خطرناک‌تر اینکه اصرار کنند تا بچه‌هایشان بدون بازی کردن و شیطنت و…، زودتر “بزرگ شوند”.

کودکان امروز، آن‌قدر در فضای شهر و ساختمان‌ها گم می‌شوند که فرصتی برای حضور در طبیعت ندارند.


کم‌حوصلگی و تنگیِ وقت والدین هم مزید بر علت می‌شود تا تمام تفریح بچه‌ها به تکنولوژی، خلاصه شود. احتمالاً انتظار داریم در بزرگسالی هم قدر طبیعت را بدانند.کودکان برای تفکر خلاق به محیطی نیاز دارند که خودشان بتوانند آزادانه عمل کنند. برای چند ساعت هم که شده به‌دورازفضای جدی و رسمی مدرسه، بازی کنند.

طبیعت باعث می‌شود تا بچه‌ها در معرض محرک‌های مختلف قرار بگیرند. درنتیجه مغز هم باید اطلاعات بیشتری را پردازش کند و این همان اتفاقی ست که کمک می‌کند حافظه و تمرکزبچه‌ها تقویت شود.

جایی می‌خواندم «وقتی بچه‌ها را بزرگ می‌کنید، در واقع بچه‌های آن‌ها را هم بزرگ می‌کنید. الگوها همیشه ثابت باقی می‌مانند». تصور کنید این گزاره، واقعیت داشته باشد و نسل‌های بعدی هم نسبت به طبیعت، چندان رغبتی نداشته باشند. آن‌وقت ما می‌مانیم و آسمان‌خراش‌هایی که بلد نیستند اکسیژن تولید کنند.

حتماً نقدهای مختلفی به مدیریت شهری وارد است. از ساخت‌وسازهایبی‌رویه گرفته تا فضای سبز شهری که کفافمان را نمی‌دهد.اما از نقش پدر و مادرها نباید غافل شد. مخصوصاً حالا که خودشان هم‌روی ناخوش آلودگی و ترافیک و… را دیده‌اند. اتفاقاً چون از شهر، خسته می‌شویم و محرک‌های آزارنده‌ای مثل سروصدا و انواع آلودگی‌ها ما را دچار «اضافه‌بار حسی» کرده‌اند باید به طبیعت، پناه ببریم. حتی اگر آن طبیعت، جایی مثل پارک‌ها باشد و فقط چند ساعت از آخر هفته‌مان را به خودشان اختصاص دهد. توجیه «وقت ندارم» را می‌شود با «مدیریت زمان» از سر زبان‌ها انداخت و برای بچه‌ها زمان خرید. زمانی که بتوانند آزادانه در طبیعت باشند و به‌دورازکلیشه‌های مرسوم، خودشان کشف کنند، خلاقیت به خرج دهند و لذت ببرند.

از: عصر ایران


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.