(ضیاء مصباح – دبیر کانون علوم اداری ایران)
اغلب شهروندان در هر کجای ایرانمان برای رفع و رجوع مسایل مختلف با تشکیلات و سازمانهای دولتی تقریبا بطور پیوسته کارها داریم.
این یادداشت مشاهدات اخیرنگارنده در یکی از سازمانهای دولتی تهران و قابل تامل مینماید:
در بدو ورو د با نیروی انتظامی مستقر مواجه میشوید که مجهز به ابزار دفاعی و آماده برخورد با مراجعه کنندگان که بتبع کار اداری قصد هیچگونه تخریب و مزاحمتی ندارند، این حضور احتیاط آمیز رو به تزاید، آثار منفی روحی و روانی همراه دارد.
این مامورین با تصور ایفای نقش امنیتی با توجه به عادات و باورها – ازادبیات کلامی مناسب محروم یا موظف به برخوردهای غیر اصولی با توجه به حوادث این این ایام میباشند- که قیاسی مع الفارغ است.
افراد گرفتار سیستم و نا آگاه به چگونگی ها و دلایل حضورنیرو (که جایگاه معتبر دیگری دارد ) در مراجعات صرفا اداری – متحیر نحوه برخورد این مامورین که بامسیولیت سازمان محل ماموریت آشنا بنظر نمیرسند – میمانند.
مامورین معذور همچون تمامی مسیولین ؟ در ایفای نقش – مکان را با محیط کلانتری یکسان می پندارند – نا خود آگاه از موضع قدرت و بنا براصل رایج که «همه خطا کارند و سوء نیت دارند، مگر خلافش ثابت شود ! » با اقشار مختلف مواجه میشوند.
اغلب کارشناسان بتبع شرح وظایف و تخصص – که در ارتباط با انجام کار مراجعه کنندگان بایستی با برنامه مشخص و اعلام قبلی از اداره خارج شوند، با این بهانه البته به دلایل بسیارمنجمله « کمبود حقوق و عدم تکافوی هزینه زندگی و رسیدن به امور شخصی» همه روز بعد از زدن کارت و اخذ برگه ماموریت از روسای بلافصلشان « که چنانکه افتد ودانی همدردند و داخل گود زندگانی پر رنج و تعب بر آمده از ناتوانی نظام که فاقد حد اقل توان مدیریت به دلیل توجه نداشتن به اصل شرایط احراز، سپردن کار به کاردان، تامین حد اقل های زندگی و… » ساده ترین کارها را به فرداها موکول و چنانچه ایرادی بکارشان گرفته و تذکری داده شود چه بسا پرونده تشکیل شده در دریای مکاتبات مفقود الاثر میشود و باید پرتقال فروش را پیدا کرد.
روسای ادارات نیز با نداشتن انگیزه منبعث از « دغدغه های زندگی که فرصت تفکر اجتماعی را سلب نموده » از سویی عدم همکاری کارمندان که بجزارجاع کار و حامش نویسی به انان کار دیگری ندارند و عملا در اتلاف وقت ارباب رجوع اهمال میورزند، فراموش کرده اند که همان لحظه خود مراجعه کننده ا ی به دیگر تشکیلات دولتی میباشند و همان به روزگارشان می آید که بر دیگران مبذول داشته و میدا رند.
اگر به انان اعتراضی دلسوزانه و با ادبیات ارام نشود – با وفور کارمند که متوسط کار مفید شان در روز بطور متوسط ( یکساعت نفر ) میباشد – به دفتر و دستک سازی و منشی و رئیس بازی روی میاورند و سعی و علاقه وافر در ایجاد و توسعه تشریفات زاید دارند.
در این باب همه چیز در علم اداره تعریف شده و بصورت مکتوب موجود و در دسترس است و در عمل از راس تا ذیل با بهانه هماهنگی و استفاده بهینه از وقت و رسیدگی به امور جاری – مشتری پر و پا قرص تشریفات….
سازمان خفته امور اداری و استخدامی کشور در این مقوله «که در اصلاح قانون مدیریت خدمات کشوری با بیش از ده سال مدت ازمایشی، کماکان در آغاز راه مانده » به دلیل احساس اقتدارو استقلال عملا ساکت و ناظر…. که بماند تا وقت دگر.
معاونین مدیران با تصور دارا بودن نحوه چرخاندن قلم و درج میزان اضافه کاری یا امتیازات سالیانه و گاه ارزش یابی های فاقد اصالت و سلیقه ای حسب رابطه بر خلاف روشهای تعین شده – بعنوان اقتدار اداری، بر مبنای اختیاراتی که دارند و بشدت طالب ان و در حفظ موقعیت و بر خورداری از امتیازات پیدا و پنهان ان کوشا و از تجارب کافی در اینگونه امور برخوردار و در شرف بازنشستگی میباشند – عمومادر وادی دیگری سیر میکنند
اینان با محاسن که امتیازات دیگری با خود می اورد و تخصص را در عرض و طول ریش، رد پیشانی، تسبیح، صف اول بهنگام نماز و….در اوقات اداری به رسم متداول می بینند- برادامه و تشدید این وضعیت اصرار میورزند که «خود کرده را تدبیر نیست »
چنانچه این پیشکسوتان با مراجعه کننده ای کنجکاو و مطلع از چند و چون، بدون هماهنگی که اغلب در پشت درب اطاق نوشته شده – مواجه شوند، عملا در اعتراض به این نافر مانی – عدم همکاری و دست بسر کردن رامیتوان بخوبی دید که « فاعتبرو یا اولی الابصار »
در رده میران کل که دارای خدمه و حشمه فراوان برخوردار از اب باریکه دولتی و بظاهر مطیع محض هستند «هزینه بری فراتر از تعاریف موجود به بودجه » با استقراردفتر و دستک – بایست هفت خوانی را پیمود و ساعت و روزها در انتظار، تا سعادت دیدار انان را در دیداری همگانی یافت و به اتلاف وقت، ترافیک، اصراف در هزینه ها به دلایل ترددهای مضاعف، آلودگی هوا، خروج ارز به مناسبت استهلاک قطعات، ناراحتی های روانی و اشاعه مردم آزاری، نا امیدی به سیستم و تشکیلات و… نهایتا بی تفاوتی و برخوردی این چنین با دیگران که بیش از نیمی از احاد جامعه را در خود جای داده می انجامد…….
خواست خدا، مشیت الهی، تقدیر، قسمت و… در این مقوله بسیار بکار برده میشود و خداوند را با آن اقتدار به سطح نازل خود فرو کشانده اند…
توصیه اینکه : پندار و کردار نیک را همچون پیشینیان بر رفتار و اعمال خود حاکم کرده – پیوسته در بر خورد با احاد ملت – خود را به جای انان در قاموس مراجعه کننده بشما ر اوریم -ان کنیم که انتظار داریم با ما بشود و از منظر معنوی به مبلغ افزاییم.
امید اینکه ایرانیان از بجان هم افتادن و مزاحمت برای یکدیگر بهر شکل و صورت و نا فر مانی در مقابل جامعه و همنوع -به جای اعتراض جدی به حکومت که موضوعی اجتماعی نه سیا سی است و متولی اصلی این بد آموزی ها «نظام حاکم گرفتار جهل مرکب خود میباشد » همه با هم طرحی نو بدون شکافتن زمین در اندازیم…..
به مدارج بالاتر از مدیران کل، در قامت مراجعه کننده چگونگی ها را برسم وظیفه ای ملی در فرصت دیگری منعکس مینماید.
به مصداق « مکن در این چمنم سرزنش به خود رویی / چنانکه پرورشم داده ا ند میرویم » پیشکسوتان سازمانهای اداری و مدیریت بایستی این گونه روشهایی را مشوق نبوده و توسعه ندهند تا « کادر را الگو باشند »