فرزندان مان در مقایسه با همسن های خودشان در جهان ناکارآمدتر بار می آیند و آینده را به آنان خواهند باخت.
عصر ایران؛ جعفر محمدی – بزرگ ترین معضل آموزش و پرورش ایران چیست؟ کمبود بودجه؟ حجیم بودن کتاب های درسی؟ نامناسب بودن محتواهای آموزشی؟ طولانی بودن ساعات کلاسی؟ آزمون محوری؟ بدنه بزرگ و کم تحرک وزارت آموزش و پرورش؟ یا …؟
همه این ها به علاوه دهها مشکل دیگر، مصائب امروز آموزش و پرورش ایران هستند اما به نظر می رسد بزرگ ترین مشکل وزارت آموزش و پرورش این است که اساساً هیچ مطالبه جدی برای تحول در آن وجود ندارد.
قریب به اتفاق مردم، به وضعیت فشل کنونی آموزش و پرورش خو کرده اند و حداکثر کاری که برای فرزندان شان می کنند این است که آنها را در مدارس بهتری ثبت نام کنند و لذا اساساً درخواستی برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش و تحول در آن ندارند.
تقریباً همه رسانه ها نیز درگیر امور روزمره و دعواهای جناحی و حوادث جاری هستند و از فاجعه ای به نام درجا زدن نظام آموزشی کشور غافل اند. آنها سالی چند بار سراغ آموزش و پرورش می روند: زمان بازگشایی مدارس، مقاطعی که حقوق معلمان عقب می افتد و اعتراضاتی شکل می گیرد و روزهایی که به دلیل بارش برف یا آلودگی هوا مدرسه ها تعطیل می شوند.
آموزش و پرورش
به جز این چند مورد، تقریباً آموزش و پرورش، غایب بزرگ رسانه های ایران است! چه برسد به این که موج رسانه ای شکل گیرد و مطالبه اصلاحات در نظام آموزشی بر آن سوار شود.
روشنفکران و اندیشمندان جامعه هم یا تغافل می کنند یا واقعاً غافل اند که گام اول و اصلی اصلاح کشور، اصلاح نظام آموزشی است. آنها بدان اندازه که درباب هگل و نیچه و دموکراسی و آزادی و مدرنیسم و … بحث های روشنفکرانه و اغلب تکراری و از سر تفاخر کرده اند هرگز درباره مدرسه و اسباب توسعه آن حرف نزده اند!
حتی در هیأت دولت هم نه رئیس جمهور و نه هیچ کدام از وزرا، از وزیر آموزش و پرورش انتظار تحول در نظام آموزش کشور ندارند و همواره وزرای آموزش و پرورش، کنج نشین کابینه بوده اند. مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم کار چندانی با آموزش و پرورش ندارند.
وقتی مطالبه ای در کار نباشد، اصلاحی هم شکل نمی گیرد و اگر دست بر قضا، وزیری بخواهد تحولی را در آموزش و پرورش رقم بزند، در وهله اول با بی توجهی و بی میلی عمومی مواجه می شود و سپس مجموعه جامعه و نهادهای آن که به وضع موجود عادت کرده اند، مقاومت در برابر اصلاحات را آغاز می کنند چرا که نیازی به اصلاح نمی بینند! نمونه اش، برخی مقاومت ها و کارشکنی ها در زمستان گذشته بود که در برابر اولین گام اصلاحات در آموزش و پرورش شکل گرفتند تا اجازه ندهند تغییری در وضعیت آزمون محوری و مدارس موسوم به تیزهوشان ایجاد شود.
آموزش و پرورش
زمانی دولت،درگیر دفاع از کشور بود، بعد ها وجهه همت خود را بازسازی خرابی های جنگ قرار داد، روزگاری توسعه سیاسی در دستور کار دولت قرار گرفت، زمانی دولت تصمیم گرفت به همه مردم یارانه بدهد، در دولتی دیگر دغدغه رئیس جمهور، ارتقاء سطح سلامت عمومی بود و توافق هسته ای و … ؛ تجربه ثابت کرده است که هر گاه دولت ها هدف بزرگی تعریف کرده و بر آن متمرکز شده اند، توانسته اند آن را تا حد قابل ملاحظه ای پیش ببرند.
برغم اهمیت بسیار مهم آموزش و پرورش در آینده کشور، تا کنون دولت ها، حتی ۵ درصد از تمرکز خود را متوجه آن نکردهاند و ای بسا به آموزش و پرورش به عنوان دستگاهی پرخرج و پردردسر می نگرند.
وقتی هیچ کدام از کاندیداهای ریاست جمهوری یا مجلس، هیچگاه درباره اصلاحات بنیادین در آموزش و پرورش حتی وعده توخالی هم نمی دهند، معنایش این است که در این کشور، تربیت فرزندان ایرانیان برای زیست در دنیای آینده، اساساً اهمیت و اولویتی ندارد.
آگاه باشیم و در عین این که دغدغه های مهمی چون معیشت داریم، اصلاحات در آموزش و پرورش را به یکی از سه مطالبه اول زندگی مان تبدیل کنیم چرا که آینده فرزندان مان از آموزش و پرورش می گذرد و هر تحولی در آن، مستقیماً آینده آنها و کشورمان را تحت تأثیر قرار می دهد. اجازه ندهیم دولتمردان، مجلسیان، رسانه ها، روشنفکران و سایرین نسبت به این موضوع و در واقع نسبت به آینده فرزندان مان بی اعتنا باشند. مطالبه گری را آغاز کنیم؛ بچه هایمان در خطرند؛ آنها در مقایسه با همسن های خودشان در جهان ناکارآمدتر بار می آیند و آینده را به آنان خواهند باخت.