کینزر در نیویورک تایمز قلم میزد و سابقه سالها روزنامهنگاری در آمریکای مرکزی داشت و دخالتهای سازمان سیا و آمریکا در آنجا را دیده بود. کتاب البته توسط تاریخدانی دانشگاهی نوشته نشده بود و ویژگیهایش مطابق با این واقعیت بودند. اما با این همه توانست به سرعت به موفقیت برسد.مجله «اکونومیست» آنرا جزو ده کتاب سال انتخاب کرد و به سرعت کلاسهای دانشگاهی در سراسر آمریکا آنرا در فهرست درسیشان قرار دادند.
«تمام مردان شاه» به سرعت به فارسی هم ترجمه شد و در ایران هم پرفروش بود اما نسخه فارسی چندین جرح و تعدیل داشت. مثلا زیر عکس آیتالله کاشانی نوشته بود که او روز قبل از کودتا از کرمیت روزولت،مامور سازمان سیا، ۱۰ هزار دلار پول گرفته اما این جمله در ترجمه فارسی حذف شد.یادداشتها و کتابشناسی آخر کتاب را حذف کردند و همچنین عبارت«ریشههای تروریسم خاورمیانه»از عنوان کتاب را.
از آن پس تاریخدانان حرفهای و دانشگاهی کتابهای متعدد دیگری درباره کودتا نوشتهاند که احتمالا مهمترین اینها را باید روایت یرواند آبراهامیان دانست که دقیقا ده سال بعد از کتاب کینزر در سال ۲۰۱۳ با عنوان «کودتا: ۱۹۵۳، سازمان سیا و ریشههای روابط معاصر ایران و آمریکا» منتشر شد. اما اثر کینزر جایگاه کلاسیک خودش را حفظ کرده است. در سالگرد کودتا با کینزر که اکنون در دانشگاه براون تدریس میکند تلفنی هم صحبت شدیم.
بگذارید از اسناد جدیدی که وزارت خارجه آمریکا در مورد کودتا منتشر کرده بپرسم. آنها را دیدهاید و چه تاثیری بر روایتتان داشتهاند؟
تمام جزئیاتشان را به دقت مطالعه نکردم اما تصویر کلیام این است که به کل ماجرا غنا میبخشند اما به آنچه میدانیم چیز بنیادینی اضافه نمیکنند.
کلا در پانزده سالی که از چاپ کتابتان میگذرد نظرتان راجع به کودتا و اهمیت و جایگاه تاریخی آن چقدر تغییر کرده؟
اگر چیزی عوض شده این است که دیدگاه اولیه من راجع به اهمیت کودتا خیلی هم قویتر شده است. هر چه قدر زمان میگذرد و ایران تحت حکومت استبدادی میماند یادآور این است که آینده میشد متفاوت باشد.قضیه فقط ایران هم نیست.به کل خاورمیانه فکر کنید.کودتا فقط پایان دورهای از تحولات دموکراتیک بسیار نویدبخش در ایران نبود. در ضمن پیامی به سراسر خاورمیانه فرستاد و آن اینکه آمریکا نمیپذیرد که منفعت کشورتان را پیش از منفعت آمریکا قرار دهید و راه جلب حمایت آمریکا این است که در جنگ سرد کنار آمریکا بایستی و دسترسی این کشور به منافع نفتی را تحت شرایطی که برای آمریکا قابل قبول باشد فراهم کنی.
پیغام کودتا این بود که «دموکراسی را فراموش کنید.» در نتیجه دولتهای استبدادی که به ما نفت بدهند و در جنگ سرد از ما حمایت کنند ترجیحمان بودند. این پیغام در شکل دادن به یک نسل از رهبران در خاورمیانه، و نه فقط ایران، نقش داشت.
این اواخر بعضی تاریخدانان معتقد به تجدیدنظر این بحث را مطرح کردهاند که مصدق هم خیلی دموکرات نبود و اگر او سر کار مانده بود معلوم نیست در ایران دموکراسی پایدار میشد. نظرتان چیست؟
به نظر من دقیقا برعکس است. کوتاهی مصدق در درک از دموکراسی این بود که به آن زیادی اهمیت میداد نه کم. به نظرم سالهایی که در سوئیس زندگی کرده بود باعث شده بود در مورد امکانهای دموکراسی در ایران مبالغه کند. مثلا وقتی علیه دولتش شورش راه انداختند فرضش این بود که احساسات واقعی مردمی است و حاضر نبود حامیانش را بسیج کند و در نزاع برای قدرت بیرون از پارلمان مشارکت کند. این خامخیالیاش و باور بیش از حد به اراده مردمی از جمله دلایل سقوطش بود.
ماجرای ۳۰ تیر را چطور میبینید؟ آنجا که مصدق پایگاه مردمیاش را بسیج کرد.
بله، به نظرم مصدق بر آنچه پایگاه حمایت مردمیاش میدانست اتکا کرد. او میخواست با اتکا بر حمایت تودهها بر شاه فائق آید. از طرف دیگر به نظرم اگر مصدق در آن ماجرا پیروز نشده بود خیلی هم برایش مهم نبود. احتمالا میگفت اصلا ایران به درد من نمیخورد و میرفت. این به «عقده قهرمان مغلوب» که داشت هم میخورد.
اوضاع امروز روابط بین ایران و آمریکا را که میبینید به نظرتان شباهتی با سال ۱۹۵۳ دارد؟
مهمترین شباهت بیاطلاعی مطلق از ایران است. این یک مساله راجع به ایران از سال ۱۹۵۳ تا الان عوض نشده است. در تمام برخوردهای ایران و آمریکا این را میبینیم و امروز هم دوباره همین است. آمریکا هیچوقت متوجه نزدیکی طبیعیاش با ایران نشده؛ بنیان این نزدیکی نه فقط تمدن که منافع استراتژیک است. ما بر اساس احساسات و نه قوه تشخیص عمل کردهایم و امروز هم همین است. انگار نمیخواهیم ایران به عنوان بازیگر مستقلی ظهور کند که مطابق با منافع ایران باشد و میخواهیم اصرار کنیم که دولت این کشور مطابق منافع آمریکا باشد. این بزرگترین نکتهای است که از آن زمان تا کنون عوض نشده است.
از: ایران وایر