زیتون ـ محمدرضا سرداری: روز جمعه سیام آذر ماه ۹۷ یعنی ۹ روز پس از آزادی اسماعیل بخشی، فعال کارگری، گفتوگویی صوتی منتشر شد که در آن یکی از بستگان او که صدایش تغییر داده شده بود؛ اظهار داشت بخشی بهصورت مشروط آزاد شده و از وی تعهد گرفته شده تا ارتباطی با شبکه های اجتماعی برقرار نکند.
این در حالی بود که بخشی نماینده سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه پس از ۲۵ روز بازداشت آزاد شد. مدتی بعد از ازادی وی این سندیکا در بیانیهای اعلام کرد آقای بخشی در طول بازداشت به اتفاق سپیده قلیان فعال مدنی از سوی بازجویان شکنجه شدهاند.
فرد مصاحبهشونده در گفتوگو با شاهد علوی، روزنامهنگار، تاکید کرده بود که اسماعیل بخشی مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته و بازجویان با زدن ضربات کابل به نقاط حساس بدن او را تا سر حد مرگ شکنجه کردند.
در این گفت و گوی صوتی همچنین عنوان شد بخشی، گهگاه بیهوش میشد و بازجویان او را به هوش میآوردند و دوباره شروع به شکنجه میکردند. در این مصاحبه آمده است که به آقای بخشی داروهای اعصاب به اسم مسکن خورانده شده به طوری که وی را دچار توهم ساخته است.
بر این اساس این عضو نماینده کارگران، نه میتواند بنشیند و نه میتواند راه برود. دندههای او شکسته است و مرتب دچار تب و لرز میشود. همچنین او را از کارخانه نیشکر اخراج کردند و تمامی حساب بانکی او مسدود شده است خانواده او را هم مورد تهدید قرار دادند که نباید هیچ عکس و فیلمی از او را در شبکههای اجتماعی منتشر کنند.
مصاحبه شونده همچنین گفته است اسماعیل بخشی که با وثیقه ای چهارصد میلیون تومانی از زندان آزاد شده است تهدید شده که حق تماس و صحبت با شبکههای اجتماعی را ندارد.
پیام اسماعیل بخشی پس از آزادی
بعد از انتشار این فایل صوتی، اسماعیل بخشی در صفحه اینستاگرام دو عکس از خود منتشر کرد. عکس نخست در منزل در کنار دخترش و عکس دوم در محل کارخانه نیشکر در کنار همکارانش.
عکس منتشر شده در اینستاگرام بخشی بعد از آزادی
وی همچنین در پیامی به دوستان و کسانی که در مدت بازداشت از او حمایت کردند نوشت: «اسماعیل چگونه میتواند محبت سرشارتان را فراموش کند چگونه میتواند در یادتان نباشد هنگامیکه شما در سختترین لحظات زندگیام به یادم بودید و مهرتان را بر من و خانوادهام بارید، در روزهای گذشته در شرایطی بودم که نه قلم یاری میکرد و نه ذهن و جانم، حتی واژهها هم با من بیگانه شده بودند اما دیگر تاب این بار سنگین را ندارم، پس میکوشم با روح پریشانم، لکنت زبانم و قلم لرزانم، در ثنای قطرهای از مهرتان چیزی بنگارم. ابتدا یاد میکنم از کارگران رنجدیده و باوفای هفتتپه و خانوادهی بزرگوارشان که تا روز آخر در کنار خانوادهام بودند و امروز که پس از گذشت ۴۰ روز در محل کارم حاضر شدهام با اینکه دیگر معنای آزادی را دیگر نه میفهمم نه درک میکنم اندکی احساس آزادی کردم، ای آزاد دلان…»
متن این پیام حکایت از وضعیت وخیم این فعال کارگری در حین بازداشت دارد.
شکنجه اسماعیل بخشی و تکذیب نظام
گزارش شکنجه فعالان کارگری هفتتپه بهویژه بخشی، با تکذیب دولت و قوه قضاییه و سکوت نمایندگان مجلس روبرو شد. ۹ آذر دادگستری استان خوزستان با انتشار بیانیهای اعلام کرده بود که مأموران هنگام بازداشت اسماعیل بخشی او را کتک نزدهاند و او با سر و صورت مجروح به بیمارستان منتقل نشده است.
پرداختن به موضوع شکنجه در ایران در مسیر نادرستی قرار گرفته است.
هولناکی، تلخی و سختیِ غیراخلاقیِ شکنجههای موجود در زیر چند عبارت نادرست و غلط مدفون شده است.
یک رشته توییت درباره بخشی از تجربههای شخصیام از شکنجه/۱— Majid Tavakoli (@MajidTavakolii) December 23, 2018
استاندار خوزستان و صادق آملی لاریجانی رئیس قوه قضاییه نیز مدعی شدند اسماعیل بخشی شکنجه نشده و «تندرست و سالم» است. به گفته آقای لاریجانی شکنجه ادعای یک خبرنگار بوده و قوه قضاییه این ادعا را پیگیری کرده و به چنین چیزی نرسیده است. «اگر چنین ادعایی درست باشد باید با آن مأمور و مسئول مافوقش بهشدت برخورد شود اما برحسب گزارشها این موضوع کذب بوده و کسانی که چنین ادعایی دارند باید ادله ارائه کنند زیرا نمیتوان بهراحتی چنین سخنی گفت و خوراک برای دشمنان فراهم کرد. ما بر ضرورت رسیدگیها و رفتارهای عادلانه و قانونی همواره تاکید داریم اما قابل پذیرش نیست که هر کسی از راه میرسد اتهامی را علیه دستگاه قضایی مطرح کند.»
تاکید فعالان حقوق بشر بر شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی
علیرغم تکذیب شکنجه فعالان کارگری، اظهارات برخی فعالان حقوق بشر که خود در زندانهای جمهوری اسلامی زیر شکنجه قرار داشتند، شاهدی بر اعمال شکنجه در زندانها است. هر چند شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی ایران پدیده جدیدی نیست و داستان درازدامنی است که تا دهه اول انقلاب کشیده شده است. با این وجود همواره این امید در میان فعالان حقوق بشر وجود داشت که با گسترش فشارهای جهانی بر جمهوری اسلامی و افزایش امکان نشر اخبارِ این اعمال غیرقانونی در شبکههای اجتماعی، از میران و شدت آن کاسته شده و یا به صفر برسد.
مجید توکلی فعال دانشجویی سابق که بعد از ناآرمیهای انتخابات ۸۸ بازداشت شده و سالها در زندان به سر برد در واکنش به گزارش شکنجه فعالان کارگری بر این باور است پرداختن به موضوع شکنجه در ایران در مسیر نادرستی قرار گرفته است و هولناکی، تلخی و سختیِ غیراخلاقیِ شکنجههای موجود در زیر چند عبارت نادرست و غلط مدفون شده است.
وی در یک رشته توییت به انواع شکنجه در زندانهای ایران پرداخته و نوشته است:«شکنجه آن است که از ساعت ۸ صبح تا ساعت ۱۰ شب یکبند ضربات متعدد دست و پای چند نفر رو تحمل کنی و هنوز امکان ادامه آن باشد. البته در ۱۰ سال گذشته بازجویی شبانه محدود (و استثنا) شده، وگرنه این مدت در سال ۸۶ بیشتر هم بود. ضربات معمولاً به پیشانی، فرق سر و پشت وارد میشود که آثاری نداشته باشد. البته وقتی بازجو کم میآورد که به همهجا ضربه میزند. این ضربات بسیار دردآور و سخت است. درد اصلی پس از آن در شب و بعدش تا روزها نیز پابرجاست.»
توکلی در سلسله نوشتههای خویش به جزئیات پرداخته و افزوده است:«مثلاً ضربات فرقِ سر به حدی سنگین است که موجب آسیب جدی در فک پایین میشود. به شکلی که امکان باز کردن دهان پس از بازگشت به سلول نیست. نمیتوان یک قند در دهان گذاشت چه برسد به غذا خوردن. شاید بهسختی بشود دهانی با آب تر کرد در اتاقهایِ با دیوارهای آکوستیک ۲۰۹، کوبیدن سر به آن دیوارهای دارای حفاظ بسیار معمول است. .. تا زمانی که شکنجه جسمی برقرار است، شکنجههای روحی، تهدید، فحاشی، توهین، تحقیر و … اهمیتی ندارد. اما مشاهده شکنجهی دیگران و افزایش شمار بازداشتیها و صدای شکنجهی آنها درهمشکننده آدمیست. بهویژه خود فرد عامل شکنجه و تهدید دوستان و خانوادهاش معرفی میشود. شکنجههای دستهجمعی از بدترین شکنجههاست. گذاشتن کف کفش روی صورت وقتی که آدمی روی زمین افتاده و بعدش با لگد بلند کردن و بدتر از همه بلند کردن با گرفتن موی سر و زدن ضربات متعدد مشت به سر و بدن در همان هنگام که از مو به سمت بالا میکشد.»
در روایتی دیگر از شکنجه در بازداشتگاههای ایران که پیش از این توسط فائزه عبدیپور، فعال مدنی درباره شکنجه دراویش گنابادی در توئیتر وی منتشر شد، او به آسیبهایی که سال گذشته به این دراویش در هنگام بازداشت و در حین بازجوییها وارد شد اشاره کرده و نوشت :« دست محمد [همسر فائزه] توی گلستان هفتم با قمه بشدت پاره شده بود، چشمش هم آسیب دیده بود منتقلشون که میکنن بازداشتگاه به خاطر اون ویدیویی که تو اتوبوس از انتقالشون خبر میده، صداش میزنن و همون جا با وجود خونریزی دستش و شکستگی دنده هاش در حالی که دست بسته بوده شروع میکنن به زدنش.»
عبدی پور در توییت دیگری این طور ادامه میدهد:«حیاط بازداشتگاه با چند درویش دیگه مینشوندنشون، آب سرد باز میکردن روشون تو هوای زمستون (اسفند پارسال) شوکر میزدند. که حتی تشنج کردند دو نفر. بعد به سلولهایی منتقلشون کردند که خودش میگفت عجیب غریب بود، صدای نفسم نمیومد، دستشویی ایرانی داشت، انفرادی هایی خیلی خفه و تاریک… درویشی را سه سحر تا پای چوبه ی دار بردند، طناب دار را بر گردنش گذاشتند، و اعدامش نکردند. بعد یک هفته در سرما نگهش داشتند. انقدر یک درویش را زدند که و شوکر زدند که ایست قلبی میکند و مجبور میشوند احیایش کنند.»
بر اساس توضیحات این فعال مدنی که همسر محمد شریفی مقدم یکی از دراویش زندانی نیز هست، زندانبانان از هیچ شکنجه روحی و جسمی برای اعترافگیری از دراویش دریغ نکردند.
شیما بابایی فعال مدنی دیگری است که در جریان فعالیتهای خود در مبارزه با حجاب اجباری بازداشت شد و در رشته توئیتی به توصیف بازداشتگاه امنیتی زنان پرداخت. «سلول های متفاوتی در بند ۲۰۹ زندان اوین وجود دارد که از لحاظ اندازه و امکانات با یکدیگر متفاوت هستند… سلولی که میتوان بعنوان سلول تابوتی از آن یاد کرد، به پهنای تقریبا دومتر و عمق کمتر از یک متر. سلولی بزرگتر که تقریبا دو برابر سلول تابوتی است و درهردو مورد یک روشویی و یک توالت فرنگی هم وجود دارد… زنان را در بدو ورود به سلول کاملا برهنه کرده و از انها میخواهند در مقابل چشمشان در همان حالت چند بار بنشینند و بلند شوند که اگر مقاومت کنند، ماموران خانوم خود اقدام به برهنه کردن شخص میکنند.»
این توضیحات شرح بخشی از شکنجههایی اشت که در زندانهای تهران و در همین سالهای اخیر بر زندانیان اعمال شده است. زندانهایی که تمرکز نهادهای حقوق بشری بر آنان زیاد است و افراد شکنجهشده هم به اندازه کافی در فضاهای سیاسی و مدنی ایران شناخته شده هستند. این در حالی است که بودن در زندانهای شناخته شده، مشهور بودن افراد و در مرکز اخبار بودن عواملی که به گفته فعالان حقوق بشر از موانع جدی حکومت در برخورد غیرقانونی با بازداشت شدگان به شمار میرود. از این رو میتوان حدس زد در زندانهای شهرستانها که به دور از مرکز اخبار و نظارت حداقلی است وضع به مراتب بدتر از این است.
منع شکنجه در قوانین جمهوری اسلامی
اعمال شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی در حالی به امری رایج تبدیل شده که طبق اصل ۳۸ قانون اساسی شکنجه ممنوع است. اصل ۳۸ تصریح دارد:«هرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است، اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.»
ماده ۵۷۸ قانون مجازات اسلامی نیز میگوید: «هر یک از مستخدمین و مأمورین قضایی یا غیر قضایی دولتی برای اینکه متهمی را مجبور به اقرار کند او را اذیت و آزار بدنی نماید علاوه بر قصاص یا پرداخت دیه حسب مورد به حبس از ۶ ماه تا ۳ سال محکوم میگردد و چنانچه کسی در این خصوص دستور داده باشد فقط دستوردهنده به مجازات حبس مذکور محکوم خواهد شد و اگر متهم بهواسطه اذیت و آزار فوت کند مباشر مجازات قتل و آمر مجازات قتل را خواهد داشت.»
با وجود گزارشهای متعددی از شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی و فوت قربانیانی چون ستار بهشتی زیر شکنجه منتشر شده است اما هیچگاه گزارشی درباره مجازات متخلفین و مسئولین منتشر نشده است. هنگامیکه زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی-کانادایی زیر شکنجه در زندان اوین درگذشت، نمایندگان مجلس ششم طرح الحاق ایران به کنوانسیون منع شکنجه را تصویب کردند اما این طرح از سوی شورای نگهبان مغایر قانون اساسی شناخته شد. مخالفت شورای نگهبان و عدم تصویب این طرح در مجمع تشخیص مصلحت نظام خود یکی از عوامل شیوع شکنجه در زندانهای جمهوری اسلامی است. شکنجههایی که مرگ فعالانی چون ستار بهشتی وبلاگ نویس و محمد راجی درویش گنابادی را در پی داشته است.
عدم الحاق جمهوری اسلامی به کنوانسیون منع شکنجه خود یکی از دلایل رضایت مقامات آن از اعمال شکنجه در زندانها است زیرا جمهوری اسلامی همواره از دادن تعهد به جامعه بینالمللی در زمینههای حقوق بشری گریزان بوده است. جمهوری اسلامی همچون دیگر حکومتهای خودکامه همواره از شکنجه برای شکستن مخالفان خویش استفاده کرده است.