طی هفته گذشته شاهد اظهارات تند امریکا و جمهوری اسلامی نسبت به یکدیگر بودهایم. از سوی دیگر، آقای ترامپ اظهار کرد که حاضر است با ایران مذاکره کند و خوشحال خواهد شد که به او زنگ بزنند و ادامه داد که تنها مشکل امریکا بمب هستهای است که ایران نباید داشته باشد. آقای روحانی نیز در اظهاراتی گفت، که طبق تصمیم شورای عالی امنیت ایران، به دو کار ادامه خواهد داد: یکی تولید و ذخیره آب سنگین بیش از آنچه در برجام اجازه داده شده است و دیگر تولید و ذخیره اورانیوم غنی شده ۳ و ۶۷ درصدی که این نیز خلاف تعهدات برجام است. اما اینکه به چه اندازه و میزانی اینکار صورت خواهد گرفت، چیزی نگفت. اما این کار را به ۶ ماه دیگر در صورتی که اروپا راه حلی برای فروش نفت ایران پیدا نکند ارجاع کرد. البته این اظهارات را آقای روحانی بعد از آن روز داد که حکومت آقای ترامپ اعلام کرد که از این به بعد اجازه نمیدهد ایران آب سنگین خود را در کشور عمان ذخیره کند و یا به کشورهای دیگر بفروشد. با اظهارات تند سپاه پاسداران و لشکر کشی امریکا با بردن نیروهای جدید به منطقه،های و هوی زیادی صورت گرفت.
۵ سال پیش زمانیکه بسیاری برای توافق هستهای دست میزدند، در مقالهای در باره توافق برجام و در مخالفت با آن نوشتم:
“از دید نگارنده، سیاست هستهای ایران، جنایت علیه ملت ایران بوده است و نباید عامل اصلی این جنایت، یعنی رهبر جمهوری اسلامی را از یاد برد. همانطور که بارها نوشتهام، راه حل بحران اتمی نه حمله نظامی، نه تحریمهایی که مردم را نشانه میگیرند و نه بستن چنین توافقهائی است. توافقی که بدست کسانی صورت گرفته است که سالیان سال با شعار “حق مسلم ماست” اجازه کوچکترین انتقادی را به کسی نمیدادند. کسانی که این توافق را امری مثبت میدانند و گاهی توهًم برخی از آنان، تا جائی پیش میرود که یاد مصدق هم میافتند (آنهم در کشوری که یک کوچه هم بنام مصدق وجود ندارد) و حداقل چند خطای فاحش را مرتکب میشوند. در بهترین صورت آنها مدعیاند که هر جا جلوی ضرر را بگیریم خوب است و باید این توافق را مبارک دانست. با این روش:
۱ـ به جامعه القا میکنند که راه حل دیگری وجود نداشت.
۲ـ بدنبال مسئولان این فاجعه نخواهند بود. رژیمی که عامل این ضررهاست، اگر برای او دست بزنیم او ادامه خواهد داد و این بار در عرصه دیگری.
۳ـ جلوی هزینهها گرفته نشده است. ادامه کار ۵۰۰۰ سانتریفوژ برای چیست؟ آیا اینها برای ایران هزینه بیهوده ندارد؟. ایا تضمینی هست که بحرانها بخوابند و ایران با غرب رابطه عادی برقرار کند؟
۴ـ راه دخالت قدرتهای خارجی را در امور ایران باز میگذارد. توافق لوزان واقعا یکی از نادر توافقهای نیم قرن اخیر است که در برخی از زمینهها اختیار را به قدرتهای خارجی میسپارد. “
خوانندگان با مطالعه چند خط بالا در مییابند که ارزیابی در باره توافق درست بوده است و متاسفم که به این هشدارها توجه نشد. حال برای اینکه برای ما ایرانیان موضوع دعوای امروز هم روشن شود بر این نظرم که باید به سه سئوال اساسی پاسخ دهیم که در پرتو این سه سوال و پاسخهاست که میتوان درک بهتری از وضعیت داشت و بدنیال راه حل بود. اکنون که بعد از برجام هستیم این سئوالها عبارتند از:
۱ ـ آیا ایران نیاز به صنعت آب سنگین فعلی دارد؟
آرژانتین، روسیه، آمریکا، هند، ژاپن، نروژ، کانادا، ایران، پاکستان، فرانسه و رومانی تولیدکنندگان عمده آبسنگین در جهان هستند. اولین کارخانه تولید آبسنگین جهان در سال ۱۹۳۴ در نروژ ساخته شد و آرژانتین بزرگترین صادرکننده آبسنگین در جهان است که این ماده را به ایالاتمتحده، کانادا و آلمان صادر میکند. کارخانه آب سنگین اراک را ایران برای این ساخت که آب مورد نیاز راکتور آب سنگین اراک را تولید کند. آب سنگین از آب معمولی بدست میآید. در آب معمولی مقدار کمی آب سنگین وجود دارد که با روشی خاص میتوان آب سنگین را از آب سبک یا آب معمولی جدا ساخت. ایران اینکار را در کارخانهای در اراک انجام داد. کار ساخت کارخانه از سال ۱۳۷۷ خورشیدی آغاز و مراحل طراحی و اجرای آن توسط متخصصان ایرانی انجام شد. بهرهبرداری از این نیروگاه در سال ۱۳۸۵ و توسط محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت انجام گردید. اما اکنون که بعد از برجام هستیم و ایران راکتور آب سنگین خود را از بین برد تولید این حجم آب سنگین أساسا بکاری نمیآید. قرار بود که آب سنگین راکتور IR40 را به آب سبک تبدیل کنند، چرا که کارکرد راکتور اراک با آب سنگین تولید ۸. ۵ تن پلوتونیوم در سال بود و غربیها و روسها میخواستند این اتفاق نیفتد، به همین دلیل قول دادند که ضمن حفظ آب سنگین، راکتور به IR20 تبدیل شود و سالانه یک و نیم تن پلوتونیوم بیشتر تولید نکند. که اینکار را هم نکردند و از راکتور اصولا خبری نیست. چون در برجام تعهدی به ایران برای اینکار نداده بودند. این بود که بعد از برجام اول امریکا خود را از کمک به ایران برای ساحتن یک راکتور جدید کنار کشید، بعد چینیها نیز از اینکار منصرف شدند. مصرف داخلی ایران برای تحقیقات و دیگر کارها حتی به یک دهم این میزان از آب سنگین نیز نیاز ندارد. پس سئوال اینجاست چرا به اینکار ادامه میدهند؟ خصوصا اینکه چندین بار کارخانه تعطیل شده است و مشتری مهمی نیز در خارج از کشور ندارد. بازار جهانی آبسنگین تقریباً به حالت اشباع رسیده و اغلب تولیدکنندگان تنها به منظور تأمین مصارف داخلی دست به تولید میزنند. محدود خریداران جهانی آبسنگین شرکای تجاری مطمئنی دارند که حاضر نیستند ریسک شرایط و قوانین حاکم بر تجارت با ایران را بپذیرند. در چنین شرایطی ایران تلاش میکند تا با پایین آوردن قیمت آبسنگین خود جایی در بازار پیدا کند. گفته میشود که ایران هر کیلو از این محصول را حدود ۲۶۹ دلار فروخته است که با رقم فروش حداقل ۶۸۰ دلاری در بازارهای بینالمللی تفاوت زیادی دارد. بعنوان نمونه بخشایش اردستانی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس قبل، پیش از این گفته بود: “هر لیتر آب سنگین حدود ۷۰۰ تا دو هزار دلار است، اما بر اساس آمارها، آمریکا هر لیتر از این محصول را حدود ۲۷۳ دلار از ایران خریداری کرده که این موضوع نشان میدهد که ما آب سنگین را بسیار پایینتر از قیمت جهانی به فروش رساندیم. “
حال که وضعیت آب سنگین را سنجیدیم میتوان پاسخ را اینطور داد که رژیم بخاطر سیاستهای دیوانه وار هستهایاش نمیخواهد نشان دهد که از تولید آب سنگین هم عقب نشسته است والا ایران مسلما نیازی به تولید این حجم از آب سنگین ندارد. این کارخانه تنها بدرد کشوری میخورد که نیروگاه اب سنگین داشته باشد که ایران از اینکار دست کشیده است و نه غرب و نه روسیه اجازه نخواهند داد که ایران یک نیروگاه دیگر آب سنگین بسازد زیرا اینکار برای ایران تنها بدرد تولید بمب پلوتونیومی میخورد و نه چیز دیگر. عملا ایران اگر بخواهد در برجام باقی بماند باید این کارخانه را تعطیل کند و اگر نخواهد بماند باز هم آب تولیدی این کارخانه بکاری نخواهد آمد. این یعنی ضرر از هر طرف.
۲ ـ آیا اورانیوم غنی شده در داخل کشور مصرف دارد؟
پاسخ این سوال مسلما منفی است. ایران تاکنون حتی یک گرم از اورانیومی را که تاکنون غنی کرده را نتوانسته است استفاده کند. زیرا اورانیوم غنی شده تنها بکار راکتور بوشهر میاید و سوخت راکتور بوشهر را هم روسها میدهند و اجازه ندادهاند سوخت دیگری در این راکتور گذاشته شود. در ضمن، ایران اورانیومی ندارد که غنی کند. ادامه کار ۵۰۰۰ سانتریفوژ ۵۰ سال پیش تنها امری است تبلیغاتی و کوچکترین صرفه اقتصادی برای ایران ندارد. حتی اگر ایران ۱۰ سال دیگر صاحب راکتور دیگری شود که آن را هم روسها میخواهند بسازند باز هم غنی کردن اورانیوم در داخل ایران مسلما از نظر اقتصادی به صرفه نیست. صنعت غنی سازی برای کشوری بکار میاید که حداقل ۱۰ راکتور هستهای داشته باشد و مهمتر از آن، خود دارای اورانیوم طبیعی باشد و یا اینکه براحتی بتواند از بازار جهانی براحتی این اورانیوم را تهیه کند. چیزی که اصلا در مورد ایران صحت ندارد. پس پاسخ سئوال دوم هم منفی است.
۳ ـ آیا ایران میتواند در کوتاه مدت و یا میان مدت بمب اتمی بسازد؟
مسلما پاسخ این سوال نیز منفی است و این امکان ندارد. ساحتن بمب یا نیاز به راکتور آب سنگین دارد که حتی اگر ایران بخواهد نمیتواند داشته باشد زیرا نمیتوان چنین راکتوری را مخفیانه ساخت. یا باید با اورانیوم غنی شده بالای ۹۰ درصد صورت پذیرد که اینکار را هم نمیتواند مخفیانه انجام دهد. کلیه اطلاعات هستهای ایران در دست غربی هاست و مسولان رژیم حتی نتوانستند از اسناد خود محافظت کنند چه رسد به این که هزاران سانتریفوژ دیگر را مخفیانه راه بیندازند. غربیها نیز این را میدانند ولی اسرائیل و امریکا تا آنجا که میتوانند این موضوع را بهانه میکنند تا هر آنچه ایران توانایی دارد از دست بدهد. در این بازی رژیم جمهوری اسلامی با آنها همدست است.
نتیجه اینکه سیاست هستهای جمهوری اسلامی قبل از برجام غیر مردمی و بعد از برجام غیر مردمی تر شده است و با حقوق ملی ما تضاد کامل پیدا کرده است. از انجا که جمهوری اسلامی نیاز به بحران دارد، از سیاست هستهای تنها برای این امر استفاده میکند و بهای سنگین آن را مردم میپردازند. نه رژیم جمهوری اسلامی برای دفاع از حقوق ایران و ایرانیان دست به این هیاهوی میزند و نه امریکا کوچکترین هدفی برای دفاع از حقوق مردم ایران دارد. تا دیر نشده خود باید سرنوشت خود را بدست گیریم. نگذاریم میهنمان بیش از پیش بین دو سنگ آسیاب له شود.
از: گویا