حبیب حسینیفرد، روزنامهنگار، با توجه به انصراف دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، از حمله نظامی به ایران در واکنش به سرنگونی پهپاد آمریکا، در این مطلب که برای صفحه ناظران نوشته، معتقد است که اقدام آقای ترامپ نه لزوماً به دلیلی که او آورده ربط دارد و نه به آنچه که در تهران ادعا میشود، بلکه ملاحظات چندگانهای علت این انصراف بودهاند.
ورای این که ادعای تهران یا واشنگتن در باره محل سرنگونی پهپاد آمریکایی درست باشد برگشتن ترامپ از تصمیم اولیه در حمله به پایگاههای موشکی و راداری ایران را نه میتوان لزوماً به مدعای او دال بر نامتناسببودن شمار احتمالی قربانیان حمله به ایران در قیاس با سرنگونی یک پهپاد بیسرنشین نسبت داد و نه میتوان با این ارزیابی اغراقآمیز در تهران همراه شد که گویا صرفا «ترس از قدرت و امکانات ایران برای مقابله» و منحصرنماندن جنگ به یک عملیات کنترلشده چنین انصرافی را رقم زده است. در رمزیابی این انصراف توجه به بخشهای دیگر توئیت چهارگانه ترامپ ما را به نکات مهمتری رهنمون میشود.
ترامپ با شعار محدودسازی حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه و کاهش هزینهها در این رابطه به قدرت رسیده است و بیرونکشیدن نیروها از افغانستان و سوریه و … هم بی ارتباط با این رویکرد نیست. این نیز هست که هر گونه عملیاتی که به دلیل مقابله ایران از کنترل خارج شود و به جنگی با انتهایی نامعلوم بدل شود نقل و انتقال انرژی و کل اقتصاد جهان را با مشکلات مواجه میکند که تبعا بر اقتصاد بارونق آمریکا که در کنارمیزان کمسابقه پایین بیکاری نقاط قوت ترامپ در داخل هستند هم، تاثیر میگذارند. همه اینها انتخاب مجدد و احتمالی ترامپ را بیش از پیش با علامت سوال مواجه میکنند که عملا تا حدودی به سود تهران هم هست، تهرانی که مقاومت کنونی با شعار «نه جنگ و نه مذاکره» را با این امید مبهم و بحثانگیز پیش میبرد که نوامبر سال آینده ترامپ از ورود مجدد به کاخ سفید بازماند.
این در حالی است که انتخابنشدن ترامپ همچنان امر مسجلی نیست و از سویی هم، بنا به تجربه ۴۰ ساله، ترامپ انتخاب شود یا نشود هم، اساسا در مشکل ایران با آمریکا تغییری اساسی ایجاد نمیکند، واقعیتی که در تهران به آن کمتر توجه میشود و تبعاً ضرورتی در اصلاح سیاستهای منطقهای و بینالمللی که سهمی اساسی در تنش میان ایران و آمریکا داشتهاند هم، دیده نمیشود.
ملاحظات ترامپ
طبیعی است که همین دغدغه انتخابنشدن در سال ۲۰۲۰ در سوق ترامپ به این که اقدام ایران در زدن پهپاد آمریکا را احتمالا اشتباه و غیرعمدی توصیف کند تا حمله نظامی بلاموضوع شود، بیاثر نبوده است. بعد هم که ایران این توصیف را جدی نگرفت و روی روایت خود (تجاوز پهپاد به قلمرو ایران) ماند و ترامپ به سوی تصمیم به حمله نظامی رفت و بعد هم دوباره از آن برگشت هم میتواند ناشی از ملاحظات یادشده باشد.
ولی ملاحظات دیگر و کمتر مهمی هم میتوانند مطرح باشند. اول این که هرگونه رویداد مشابهای در خلیج فارس و دریای عمان یا در عراق و … که کم و بیش بتواند به درست یا نادرست به پای ایران نوشته شود موضع آمریکا را در توجیه حمله نظامی یا دستکم جلب همکاری یا بیطرفسازی آن کشورهای منطقه (عراق، ترکیه، افغانستان …) که سعی میکنند در وضعیت میانه بایستند و تمام و کمال با تحریمهای آمریکا یا فشار بر نیروهای متحد ایران در قلمرو خود همراه نشوند تقویت میکند.
واقعیت مهمتر ولی این است که در حال حاضر تحریمهای آمریکا و «فشار حداکثری» علیه ایران تاثیرات خود را گذاشته و میگذارند و اروپاییها و حتی چینیها هم اذعان کردهاند که در مهار و کاهش این تحریمها کار چندانی از دستشان ساخته نیست. هر گونه اقدام نظامی به خصوص که از کنترل خارج شود و منطقه را همه به خود درکشد و بیثبات کند میتواند به این یا آن صورت این اهرم (تحریم) را کماثر یا با علامت سوال بیشتر مواجه کند و تاثیرات بعدیاش منتفی شود. تجربه تحریمهای قبلی به عنوان یک عامل مهم در آوردن ایران به پای میز مذاکره عمل کردند، لذا بروز وضعیتی مشابه آن هم در حالی که تحریمهای این دوره گستردهتر و شدیدتر هستند اگر بیشتر از دور قبل نباشد کمتر هم نیست.
این که ایران در حال حاضر آمدن به پای میز مذاکره را به شرایطی تقریبا محال، یعنی برگشتن آمریکا به برجام و لغو تحریمها منوط کرده تا حدودی یادآور خواستهای ماکسیمالی است که در دوره قبل از مذاکرات منتهی به برجام و در طول مذاکرات مطرح میکرد (حفظ و توسعه کامل چرخه سوخت هستهای) ولی نهایتا با «نرمش قهرمانانه» و قبول امتیازی حداقلی در زمینه غنیسازی مذاکرات را شروع و نهایی کرد. در شرایط کنونی هم که اثرات تحریمها چشمانداز «مقاومت» و تاکید بر شعار سترون «نه جنگ و نه مذاکره» را بیش از پیش مبهم میکنند شاید این یا آن سیگنال از سوی آمریکا و ایجاد استثنائاتی در تحریمها را تهران به عنوان پیروزی سیاست خود معرفی کند و با آن رفتن به پای میز مذاکره را توجیه کند.
ضربالاجل ترامپ
ملاحظه بعدی آمریکا که تکیه بر گزینه نظامی را تا اطلاع ثانوی بلاموضوع میکند، نزدیکشدن به ۱۷ تیر، یعنی تاریخ پایان ضربالاجل ایران به اروپا در کاهش بیشتر سطح تعهدات خود در برجام و نهایتا خروج مرحلهای از این توافق است.
اروپاییها به صراحت گفتهاند که خروج ولو مرحلهای ایران از برجام برایشان قابل قبول نیست و بعد از آن مقاومت در نپیوستن به جبهه فشار و تحریم آمریکا برایشان مشکلتر خواهد شد. طبیعی است که در چنین شرایطی آمریکا در متقاعدکردن اروپا و خنثی یا همراهسازی مواضع چین و روسیه و برکشاندن تحریمها به مقیاسی بینالمللی دست بازتری پیدا کند. این فشار بینالمللیتر شده طبیعی است که ایران را در وضعیت باز هم دشوارتری برای ادامه «مقاومت» قرار دهد و احتمالا به این یا آن ترتیب چرخشی در مواضع خود را رقم زند. در این صورت آمریکا به هدف خود بدون تکیه به اهرم نظامی نزدیک شده است.
در مجموع، فاکتورها و عوامل موجود لزوما به سود مواضع ایران نیستند. تهران در حال حاضر برای مقابله با فشار آمریکا به اقدامات و تهدیداتی روی آورده که لزوما به نتیجه مطلوب نمیانجامند و میتوانند مثل مورد خروج مرحلهای از برجام احتمالا به نقیض خود بدل شوند. در کنار خروج مرحلهای از برجام، تهدید به شتاببخشیدن به برنامه موشکی و پهپادی و نیز احیانا گسترش عملیات ایذایی، چه راسا و چه با کمک نیروهای متحد در ممالک اطراف، جهت ایجاد حدی از بیثباتی کنترلشده در منطقه به ضرر آمریکا و متحدان آن رویکردهای دیگر ایران هستند. ولی بعید است که همه اینها آمریکا را به عقبنشینی از فشار حداکثری و بازگشت به برجام سوق دهند. برعکس، تهران نیازمند ابتکارعملهایی است که فرجام بنبست کنونی برایش به پایان اشغال سفارت آمریکا یا پایان جنگ با عراق یا وضعیتی که به توافق برجام راه برد شبیه نشود و رفتن به پای میز مذاکره با شرایطی به غایت نامطلوب رقم نخورد.
این که تا آن زمان جنگی خواسته یا ناخواسته نیز امنیت و هستی مردم ایران را بیش از همه فشارهای کنونی تهدید نکند هم البته منتفی نیست، در حالی که دیپلماسی فعال و متفاوت با شعار سترون «نه جنگ و نه مذاکره» و به دست گرفتن ابتکار عمل، هم میتواند بنبست کنونی و فشار کمرشکن تحریمها بر اقتصاد و مردم ایران را کاهش دهد و هم خطر بروز درگیری مسلحانه را. این ابتکار عمل هم، میتواند شامل موارد مختلفی شود، از پیشنهادی دال بر حسن نیت برای حل مناقشه مبنی بر مثلا تعلیق ۶ ماهه فعالیتهای هستهای و موشکی و تمدید آن در صورتی که مذاکرات روندی مطلوب داشته باشند، تا پیوستن سریعتر به معاهدههای مربوط به گروه ویژه مالی (FATF) و تا فرستادن سیگنالهایی دال بر تغییر در نوع نگاه و سیاست نسبت رخدادهای خاورمیانه.
از: بی بی سی