حسین وصال: آن پیر بت شکن (به یاد مصدق)

دوشنبه, 28ام مرداد, 1398
اندازه قلم متن

من از دریچه ی سحر رو به روشنی

با حیرتی تمام

دیدم که خیل شب‌پره هایی زنسل شب

می خواستند:

با خش خش مداوم بال سیاه خویش

جارو کنند گستره ی آفتاب را!

هم پیش از آن،

تا نور ماه ظلمت شب را شکسته بود

غوکان بویناک زمرداب تنگ خویش

برآن بدند تا که

ز دریای بیکران،

پارو کنند روشنی ماهتاب را !!

*

با آنکه آن طلیعه تابنده ی سحر

چشم جوانه های جوان را

تا دشتهای دور افق باز کرده بود

می خواستند:

شب پره های سیاه رنگ،

برچشم افتاب بریزند خواب را !!!

*

و اکنون که زیر سقف شب

ان پیر شب شکن

آویخت چلچراغ به پهنای آسمان

این ساکنان دخمه ی تاریک رو به شب

تا نور آفتاب نتابد به چشمشان

محکم گرفته اند به صورت حجاب را

حسین وصال


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.