به بهانه یکمین سالروز درگذشت فرزین مخبر

سه شنبه, 5ام شهریور, 1398
اندازه قلم متن

پاینده ایران

به بهانه یکمین سالروز درگذشت فرزین مخبر

شو بار سفر بند، که یاران همه رفتند

پند تاریخ

سخنرانی مهندس حسین شاه اویسی

در یکمین سالگرد درگذشت فرزین مخبر

تهران؛ یکم شهریور ماه ۱۳۹۸ خورشیدی

با درودهای فراوان به شما باشندگان گرامی، خانم­ها، آقایان!

از حضور سروران بزرگوار رخصت می­طلبم و برای پیشکسوتان بزرگمردی که در راه میهن و آزادی و ناوابستگی ملت­مان سر به تیره خاک کشیده­اند از آفریدگار پاک آمرزش می­خواهم و دوام ستارگان حاضر را، ستارگان میهن دوست را، ستارگان آزادیخواه  را از خداوند بزرگ خواستارم.

نخست بر خود لازم می­دانم از سوی حزب ملت ایران صمیمانه­ترین سپاس خود را بخاطر حضور سبزتان تقدیمتان کنم.

عزیزان!

پژواک آوای جاوید نام داریوش فروهر هنوز در گوشم طنین انداز می­شود، آنگاه که در شناساندن خدمتگزاران باورمند به میهن یاد می­کرد از سروده حکیم سخن ابوالقاسم فردوسی یاری می­جست که:

“باری چو فسانه می­شوی ای بخرد             افسانه نیک شو نه افسانه بد”

و امروز سخن از زنده نام فرزین مخبر، همان عاشق ایران، همان مصداق افسانه نیک که فروهر اشاره کرده بود، دوست و همرزم دیرین­مان است. او که از همانروزهای آغازین نوجوانی و دانش آموزی که شرنگ تلخ آثار اشغال بیگانه و استبداد وابسته را می­چشید با اندیشه با اندیشه پیشگامان “ملت گرایی ایرانی” آشنا و با پیروی از آموزه­های نمادهای ایستادگی و میهن دوستی چون زنده یادان پروانه و داریوش در حزب ملت ایران به باور راستین به راه دکتر مصدق سرسپرد و ناملایمات و سختی­های فراوان به جان خرید که سروران بدان اشاره کردند.

فرزین با کوله باری از پایداری­ها، ایستادگی­ها، زندانها، بازداشت­ها و محرومیت­ها چه وفدادارانه از عهده برآمد و آزمون پیمان میهن پرستان ایران را به شایستگی گذراند و به نشان پر افتخار میهن دوستی و ملت گرایی سرفراز شد.

فرزین این پرورش یافته ­ی مکتب پویای فرهنگ ایرانی چون دیگر همرزمانشان، آنگاه که بحرین از میهن جدا شد او بهمراه دیگر همرزمانش به رهبری داریوش فروهر زبان به اعتراض به جدایی بحرین از مام میهن گشودند و قلم در خدمت آگاهی ملت برگرفتند که ملت! بپاخیز که فاجعه در شرف وقوع است و خیانتی در حال شکل گیری است. پاسخ­شان را دولت وابسته داد، ۳ سال زندان.

عزیزان!

امروز نیز باید بهوش باشیم، گویی در درازای ۷۰۰۰ سال تاریخ­مان همواره باید بهوش می­بودیم و هرگاه غفلت کردیم نصف مملکتمان جدا شد و به یغما بردند. امروز هم در دریای کاسپین (مازندران) برنامه دیگری در راستای تقسیم و تعیین رژیم حقوقی کاسپین و جدایی بخش­هایی از آن به میدان­داری دوست نمایان، گرگ در پوستین شبان که سابقه تبر تقسیمی آنان در آسیای میانه روشن است و آرزوی دستیابی­شان به آبهای گرم خلیج فارس بر کسی پوشیده نیست، در دستور کار قرار دارد.

 کاربدستان جمهوری اسلامی را باید آگاه کرد که از ترس مار به عقرب جراره پناه نبرند و با اتکا به ملت گام بردارند تا حقی از ملت ضایع نشود، بکوشند.

این تصمیم گیری را به زمانی دیگر موکول کنندتا در موضعی برابر باشند.

دوستان ارجمند!

“دو چیز طیره عقل است؛ دم فرو بستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی”

ایرانیان راستین بدور از هرگونه کردارهای خشونت آمیز به آگاهی ملت،  کاربدستان و نمایندگان برسانند تا دریای کاسپین به سرنوشت بحرین دچار نشود.

با درود به قهرمانان و مدافعان میهن، سرداران، سربازان، پاسداران و مردم جان بر کفی که در دفاع از آب و خاک­مان جانهای عزیز خود را فدا کردند تا ایران، این امانت فرزندانمان نزد ما، همان ایران بی کم و کاست را تحویل دهیم. از تاریخ بیاموزیم، چه شد؟ که میهن­مان تکه تکه شد و چگونه در دویست سال، بیش از ۶۰۰۰۰۰ کیلومتر از خاک میهن­مان جدا شد. این زخم­ها باید چیزی بما بیاموزاند، که جایی در زمان، ما ایستادیم و فاجعه رخ داد. از اینرو سخن خود را زیر عنوان پند تاریخ پیشکشتان می­کنم، تا علت این نامرادیها و ناکامی­ها و شکست­هایمان را از زبان تاریخ دریابیم.

دل، آرام داریم به قضاوت بخش­هایی از تاریخ بنشینیم پژواک آوایش چه اندوه بار و پند آموز است.

عزیزان!

“متفکر فرانسوی می­گوید: در سرزمینی که مردمانش تاریخ می­خوانند، خردسالان همانند سالخوردگان و در سرزمینی که مردمانش تاریخ نمی­خوانند سالخوردگان همانند خردسالان می­اندیشند.”

سروران!

آنگاه که ملتی باورمندی به فرهنگ ملی و پیشینه­ی تاریخی خود را از دست بدهد قدرت­های آزمند، به راحتی می­توانند در هر کشوری که حاکمان آن مقبولیت نداشته باشند رسوخ و یا آنرا تسخیر کنند، لازم نیست این تسخیر با کاربرد نیروی نظامی باشد.

از شگفتی­های دیگر تاریخ ما اینکه در بیشتر زمان­ها نادانی و نا آگاهی و یا عدم شناخت از بیگانگان باعث شده آگاهانه یا نا آگاهانه آب به آسیاب استعمارگر یا متجاوز ریخته و با ندانم کاری بدون تفکر بهانه به دست مهاجمان خونریز ویران­گر داده­اند (کشتن ایلچی سفیر چنگیز و همراهان او که منجر به حمله چنگیز خان به ایران و آنهمه کشتار و ویرانی).

ناصر خسرو هزار سال پیش پندمان می­دهد:

چو تو خود کنی اختر خویش را بد            مدار از فلک چشم، نیک اختری را

اما گوش شنوایی نبود.

با اینهمه در سینه تاریخ است که رومیان بارها در طول حکومت خود با ساسانیان جنگیده­اند و هر بار شکست خورده­اند و در دوره اشکانیان نیز نزدیک به سیصد سال این جنگ­ها برقرار بوده و هربار اشکانیان پیروز میدان بوده­اند. اکنون اندیشیده­اید چگونه است که با پنج تا ده هزار سپاهی عرب بدون ساز و برگ، چشمگیر امپراتوری ایران را شکست می­دهند و استقلال سیاسی­اش را از میان بر­میدارند، با نگاهی به تاریخ در می­یابیم که پایه­های نظام حکومتی ساسانی در سالهای پایانی در اثر عدم برخورداری از مدیریتی شایسته و هماهنگ منجر به بروز نابرابر­ی­ها،  تبعیض­ها، ویژه­ خواری­ها، آشفتگی سامان اقتصادی و اجتماعی و بی نظمی که غالب کاربدستان فرصت طلب و آلوده به فساد و زورگویی مبتلا و سامان حکم­رانی از میان تهی و پوسیده شده است به گونه­ای که پس از خسرو پرویز نهاد حکومتی در یک دوره ۶ ساله، ۱۲ تن به پادشاهی می­رسند، به راستی دلیل این نا مرادی­ها و ناکامی­ها را پیش از یورش دشمن در بروز بی عدالتی، بی توجهی به مردم،‌نابرابری­های اقتصادی، سقوط ارزش­های اخلاقی و فرهنگی و رشد خرافه­گری نباید جستجو کرد. مولانا چه نیکو می­فرماید:

“دانی که چرا، دار مکافات شدیم     ناکرده گنه، چنین مجازات شدیم

کشتیم خرد، دار زدیم دانش را        در بند و اسیر صد خرافات شدیم”

دکتر مصدق از این تاریخ پند گرفته بود که در روزهای پایانی زندگی­اش گفت:

“فرزندان عزیز وطن با چشمان باز و بیدار مراقب خانه­ی کهنسال خود باشید تا مبادا تاریخ فردا در باره نسل امروز به زشتی یاد کنند.”

شادروان زرین­کوب می­نویسد:

این عرب­ها نبودن که ساسانیان را از بین بردند و در تایید سخن خود مثالی می­آورد:

“که عزراییل جان حضرت سلیمان پیامبر را به هنگام راه رفتن در حالی که بر عصایش تکیه زده بود، می­گیرد و از دنیا می­برد. پیروان او سال­ها جرات نزدیک شدن به او و تکان دادنش را نداشتند بطوری­که عصا اندک اندک بوسیله موریانه­ها جویده شده و از درون تهی و پوسیده می­شود و مورچه­ای به هنگام گذر از کنار عصای پوسیده مقداری پودرهای عصا را جابجا می­کند و استقامت عصا از بین می‌رود و بدین ترتیب سلیمان سقوط می­کند.

حال می­توان گفت مورچه عامل سقوط سلیمان با آن شکوه و بزرگی بوده است؟ خیر! سلیمان پیش از سقوط از دنیا رفته بود”

پند دیگر تاریخ این است؛ برای ماندگاری هر جامعه و ملتی ابتدا باید خودی بودن تاریخ و فرهنگ­شان و ستون­های بقای تاریخی-اجتماعی خود را بشناسند و بدانند خودی بودن به معنای در گذشته زیستن بدون تحول و تغییر نیست و بدانند از درگذشته ماندن صرف ارتجاع می­زاید.

کوروش هخامنشی آنگاه که در اوج قدرت است راز ماندگاری ایران را چنین بیان می­کند:

تخست به خواسته خدای بزرگ پیروز بوده­ام (یکتا پرستی)، دوم هیچگاه ادعای منیت نکردم (نفی خودکامگی)، از این رو در گزینش کابدستان کاردان و پاک دست با اخلاق پسندیده و برخوردار از ارزش­های ملی را برای دادگری دادگستری از پایه­های بنیادی سیاست خود قرار داده و این امر را رمز ماندگاری ایران می­دانست.

عالیجناب حافظ این اندیشه ایرانی-انسانی و اسلامی را این­گونه بیان می­کند:

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است                با دوستان مروت با دشمنان مدارا

سروران ارجمند!

آنچه ضروری است باید دوستان و دشمنان منافع ملی را از هم تمیز داد، بدور از منیت­های کاذب با شعار همبستگی ملی حول ماندگاری ایران بدور از هرگونه نابرابری قومی-جنسیتی به آزادی، استقلال، عدالت اجتماعی و حقوق بشر برای ملت بیاندیشیم و بدانیم تا یک نفر به بهانه ابراز عقیده و نظر یا داشتن اندیشه بدور از خشونت ملک  و ملت بر­باد­ده در زندان باشد به آزادی واقعی دست نیافته­ایم.

بگذارید صد گل بشکفد بهترین آن­را ببوییم

تا ایران در کمال آرامش، یگانه و سربلند، قدرت آغازین خود را باز یابد. بکوشیم دست غارت­گران ثروت و سرمایه­های ملی این اختلاسگران و نان به نرخ روز خوران را شناسایی و دستشان را از سر ملت کوتاه کنیم و گردش باطل و به چرخش حکومت و دست به دست شدن آن در میان عده معدود پایان دهیم.

بدانیم دوست دایمی ما، منافع ملی ماست

از دشمنان تاریخی در هر لباسی بپرهیزیم چون “ز بد گوهران بد نشاید سترد” که همواره شریک دزد و رفیق قافله­ هستند از شعار نه شرقی و نه غربی عدول نکنیم، که کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من

تا مبادا با فاجعه بحرین دیگری روبرو شویم

که هر روز برای مرد عاقل، آغاز زندگی تازه­­ای است.

حاصل آنکه خانواده ارجمند فرزین مخبر، ترک همراهتان را صمیمانه به شما تسلیت می­گویم می­دانم عظمت هیچ صبری از وسعت غم از دست دادن نزدیک­ترین غزیزانتان نمی­کاهد، درد و رنج شما درک می­کنم.

آرزو می­کنم توصیه ما به دل­آرامی­تان قطره­ای در برابر غم دریا گونه شما باشد.

ما یاران، دوستان شماو هم­وندان حزبی فرزین روزهای دلتنگی­مان را به یاد خوبی­ها، مهربانی­ها، صداقت، صفای باطن و مهر او به خانواده و فرزندانش سپری می­کنیم و سالگرد درگذشتش را غمگنانه گرامی می­داریم . تلاشتان را در برگزاری این آیین صمیمانه ارج می­نهیم.

پیامبر (ص) فرمود: خوشبخت ملتی که از سرگذشت دیگران پند می­گیرند.

شاد و سربلند باشید

پاینده ایران

حسین شاه­اویسی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.