![]()
مریم دهکردی
تاریخ ایران و جهان به زندگی و سرنوشت چهرهها گره خورده است؛ هر یک خشتی گذاشتهاند تا سقفی پدیدار شود؛ خشتهایی که گاه به قیمت زندگی و جانشان تمامشده است. در این معماری عظیم، زنان و مردان بسیاری نقش آفریدهاند. از سوی دیگر، در تاریخ جهان بسیاری از زنان و مردان دیگر به دلیل استعداد شگرف آنها برای تخریب و نابودی ساختههای دیگران، «تأثیرگذار» نامگرفتهاند.
زنان ایرانی نویسنده، برگهای بسیاری از کتاب تاریخ ۲۰۰ سال اخیر ما بودهاند؛ چه به دلیل تأثیر مثبت بسیاری از آنها در افزایش آگاهی عمومی، کاهش تبعیض علیه زنان، ارتقای سواد و موقعیت اجتماعیشان، مقابله با فشارهای مذهبی، مشارکت در پروژههای علمی، سیاست ورزی، موسیقی، سینما و چه به دلیل تأثیر بعضی از آنها در تشویق به خشونت، گسترش جهل و جزماندیشی و سوءاستفاده از قدرت مالی و اقتصادی در جهت منافع خود.
مجموعه «زنان تأثیرگذار» «ایران وایر» یک مقدمه است. افرادی که نامشان در این فهرست آمده، نماینده برخی اقشار جامعه هستند که هرروز در ایران و کشورهای دیگر بر زندگی خانواده و اجتماع خود تأثیر میگذارند. بدیهی است همانطور که اشاره کردیم، همه فعالیتها و یا تمام افراد حاضر در این مجموعه، مورد تأیید «ایران وایر» نیستند اما تأثیرگذاری هیچیک از افراد این لیست را نمیشود کتمان کرد.
این لیست، دومین سری سلسله بیوگرافیهای زنان تأثیرگذار ایران است که بهمرور تکمیل میشود. از مخاطبان «ایران وایر» درخواست دارمی تا پیشنهادات خویش را برای غنای این مجموعه با ما در میان بگذارند.
***
وقتی صحبت از مرگ فرزند، این عمیقترین اندوه جهان به میان بیاید، همه چیز در هالهای از مه و سیاهی برای آدمی فرو میرود. سخت است که فرزند برومندی صبح با پای خودش از خانه خارج شود و بعد خبر بیاید که از دنیا رفته است.
«شهناز اکملی» اما مادری است که پس از مرگ فرزند جوانش، از پا ننشسته است. «مصطفی کریم بیگی»، جوان ۲۶ ساله شهناز در عاشورای سال ۱۳۸۸ و در جریان اعتراضات مردمی به نتایج پرمناقشه انتخابات ریاست جمهوری، با شلیک مستقیم گلوله از ناحیه سر به قتل رسید. مادرش از آن پس کفش آهنین به پا کرد و تمامی تلاش خود را به کار بست تا حق حیات به یغما رفته از فرزندش را دادخواهی کند. علاوه بر این، او صدای خانوادههای بسیاری شد که همچون خودش، داغ فرزند دیدهاند.
شهناز اکملی حالا ۵۴ ساله است. اول فروردین ۱۳۴۴در تهران متولد شده و هنوز به کارمندی مشغول است. در نوجوانی ازدواج کرده است و وقتی از مادر شدنش حرف میزند، صدایش پر از نشاط میشود.
هنوز هم وقتی از مصطفی میگوید، از فعل گذشته استفاده نمیکند. انگار حضور او را در کنارش حس میکند. میگوید: «من صاحب دو فرزند هستم. مصطفی را ۱۸ سالگی به دنیا آوردم و بعدش هم خواهرش مریم را. در تمام سالهایی که گذشت، سعی کردیم خانواده همدل و رفیقی باشیم. من، بچهها و پدرشان در همه چیز با هم همفکری و همدلی میکردیم؛ تا آن روز در سال ۱۳۸۸ که بعد از ۱۴ روز دنبال مصطفی گشتن، او را در پزشکی قانونی پیدا کردیم.»
نظام حاکم روایتی از مرگ مصطفی منتشر کرد که در تمامی این سالها همواره از سوی مادرش رد شده است. آنها تلاش کردند مرگ مصطفی را نه قتل، که تصادف نشان دهند و گفته بودند او بر اثر ازدحام جمعیت در جریان اعتراضات، از پل «کالج» به پایین پرت شده است. اما شهناز اکملی این روایت نظام را رد میکند: «مصطفی را روز عاشورا با تیر زدند. متأسفانه عدهای فکر میکنند مصطفی از پل افتاده، نه، مصطفی از پل نیفتاده است. مصطفی را با یک تیر توی پیشانی از سمت چپ زدند. مصطفی پشت سر نداشت.»
شهناز اکملی در طول سالیان گذشته همواره به همراه خانوادهاش در کنار خانواده زندانیان سیاسی بوده، با مادران فرزند از دست داده همدردی کرده و در رساندن صدای آنها و مظلومیتی که بر خانوادههایشان رفته، کوشیده است.
این ویدئو تصویر «شهناز اکملی» مادر «مصطفی کریمبیگی» از کشته شدگان عاشورای ۱۳۸۸، را نشان میدهد که سر مزار فرزندش در حال لالایی خواندن است.
از مهمترین فعالیتهای او میتوان به همکاری برای ساخت مستندی درباره قربانیان حوادث انتخابات سال ۱۳۸۸ با «مسیح علینژاد» اشاره کرد. وقتی که یک زندانی جوان به نام «وحید صیادی نصیری» در زندان بر اثر اعتصاب غذا در گذشت، شهناز بیهراس از آن که تحت فشار و بازخواست قرار بگیرد، در کنار خانوادهاش در تمامی مراسم او شرکت کرد. در آخرین مورد هم تصویر شهناز و خانوادهاش در کنار خانواده «علیرضاشیرمحمدعلی» منتشر شد؛ جوان زندانی سیاسی که چندی قبل در زندان «فشافویه» توسط دو تن از مجرمان خطرناک به قتل رسید.
فعالیتهای شهناز اکملی چندان بیهزینه نبودهاند. او و خانوادهاش در طول سالهای گذشته بارها تحت فشار نهادهای امنیتی قرار گرفته و تهدید شدهاند. خودش هم با پروندهسازی نهادهای امنیتی بازداشت شده و به زندان افتاده است.
«مریم کریم بیگی»، دختر شهناز بر این باور است که بازداشت مادرانی مثل مادر خودش یا مادران «سهیل عربی» و «سعید زینالی» تنها تاثیرگذاری آنها را نشان میدهد. او در توییترش نوشته است: «وقتی کار به بازداشت مادران میکشد، به تنها چیزی که فکر میکنم، قدرت و تاثیرگذاری مادرانی است که فرزندانشان یا در زندانند یا کشته شدهاند. تصویری که از آنها در ذهنم نقش میبندد، تصویری است با پرچم آزادی در یک دست و عکس فرزندانشان در دست دیگر. کوهی هستند که میشود زیر سایهشان جنگید.»
وقتی از شهناز اکملی میپرسیم چه چیز در او چنین شور و ارادهای به پا کرده است که حالا نامش در فهرست زنان تاثیرگذار ایران باشد، میگوید: «این که لطف شما است. اما اگر بخواهم دلیل این شور را بگویم، فقط به یک چیز میرسم؛ وقتی بالاخره بعد از روزها رفت و آمد و بازجویی، جواز دفن مصطفی به ما داده شد، ماموران گفتند ما خودمان او را به محل دفن میآوریم. وقتی که آمدند و مقابل من بچه را در کفن پیچیدند و در تابوت گذاشتند، من اولین کسی بودم که رفتم و زیر تابوت پسرم را گرفتم. همه چیز به همین لحظه بر میگردد. آن لحظه انگار زن دیگری در من متولد شد؛ زنی که باید راه درازی را در پیش میگرفت. باید صدای دادخواهی خود را بلند میکردم. این زن متولد شده در وجود من به من کمک میکند که نه تنها صدای خودم که صدای داغدیدگان و دردمندان دیگر باشم.»
از: ایران وایر