سرشت علم(۷۴): نمونه‌ی کاربردی – اینشتین، ناپدیدی ماده و فراتر از سرعت نور

جمعه, 24ام آبان, 1398
اندازه قلم متن

دکتر ریموند رخشانی

مقاله و فایل صوتی هفتاد و چهارم

با سلام، من ریموند رخشانی هستم و حوزه کارشناسی من مهندسی‌ سیستم‌ هاست، و تخصص علمی من در بکارگیری اندیشه سیستمی‌ برای انتقال فن آوری مدرن و اجرا و پیاده سازی تولید فراورده‌ های نوین می‌‌ باشد.
در این سلسله از مقالات و فایل‌ های صوتی، کوشش می کنم که علم مدرن را (به زبان فارسی) از پایه به دوستانی که علاقمند هستند، در حد توان، ارائه کنم. از اساتید، پژوهشگران و اندیشمندان عزیز، خواهشمندم که لینک‌ ها را به دوستان و بویژه به جوانان دانش پژوه ما (که اغلب دسترسی نظام مند برای آشنایی با علم مدرن – به زبان فارسی – ندارند) ارسال فرمایند.

لینک همه مقالات و فایل‌های صوتی پیشین در پایان مقاله گذاشته شده[۱] است.

در آغاز فایل صوتی هم تعریفی مدرن و توضیحاتی پیرامون تشابهات و تفاوت‌های دو مقوله اخلاقیات و منش خواهم داد[۲].

 برای نوشته ای کوتاه در مورد اخلاقیات و منش، لطفا رجوع بفرمایید به پی نوشت الف(Morality vs Ethics)

دوستانی هم که در شبکه‌ های اجتماعی حضور دارند، می توانند این مجموعه فایل‌ های صوتی و مقالات “سرشت علم” را از ابتدا از طریق لینک تلگرام زیر با دوستان دیگر شریک شوند. با احترام، ر. رخشانی

(“https://t.me/natureofscience”)

نمونه ­ی کاربردی – اینشتین، ناپدیدی ماده و فراتر از سرعت نور[۳]

نَظریه­ ی نسبیَتِ اینشتین[۴] امکانِ سفر در سُرعت‌ های بالاتر از سُرعتِ نور را ممنوع نمی ‌‌پندارد[۵] اما می‌‌ گوید که پَیامد‌هایِ آن می ‌‌توانند ناخوشایندتر از بَرداشت‌ های عقلِ سلیم[۶] ما باشد[۷]. برای نمونه، او در یکی‌ از کلاس‌ های درسی‌ خود با استفاده از نموداری چهاربُعدی (که بُعد سطح در آن تا به حد یک خطِ نازک کشیده­ شده[۸]) نشان می‌‌ دهد[۹] که اگر سنگی‌ را با سرعتی مافوقِ نور به طرفِ شیشه ­ای پرتاب کنیم شیشه ممکن است که قبل از پرتابِ سنگ شکسته شود.[۱۰]

  • در واقع تعریفِ زمان (مطابق با عقلِ سلیم ما[۱۱]) در حوزه ­ی نسبیت دگرگونه می ‌‌شود[۱۲].
  • نه تنها زمانِ نسبی‌[۱۳] با آهنگی دگرگونه حرکت دارد؛ نظریه­ ی نسبیت می‌‌ گوید که زمانِ واقعی[۱۴]‌) ابژکتیو( هم (بسته به سرعتِ مشاهده­ گر) آهنگی دگرگونه دارد[۱۵].
  • در واقع می ‌‌توان زمان را به “موج وضوح و سرزندگی[۱۶] ” تعریف کرد[۱۷].

اگر زمان و فضا هم دیگر مطلق نیستند[۱۸] آیا چیزی می ‌‌تواند مطلق باشد[۱۹]؟

 یونانی‌ ها متوجه شدند که فاصله­ ی بین دو نقطه بر روی هر سطحِ دوبُعدی را می ‌‌توان با معادله ­یِ فیثاغورثی محاسبه کرد، که فرمول آن C۲ = A۲ + B۲ است[۲۰].

دکارت آن محاسبه را به سه­ بُعد تعمیم داد، و معادله­ی او D۲ = A۲ + B۲ + C۲ فاصله­ ی فضایی بین دو نقطه در سه ­بُعد را محاسبه می‌‌ کند.

اینشتین اما به فضا‌زمانِ چهاربُعدی پرداخت[۲۱] و عقل سلیم به ما می ‌‌گوید[۲۲] که بنابراین پس حتما فاصله ­ی فضا‌زمانی‌ باید با فرمول         ۲ (فضا) + ۲ (زمان) =D۲   قابل محاسبه باشد[۲۳]، اما در نظریه­ ی نسبیت عقلِ سلیم کار نمی‌‌ کند.[۲۴]

در واقع فاصله ­ی فضا‌زمانی‌ با فرمولِ │ ۲ (فضا) – ۲ (زمان)│ =D۲

محاسبه می ‌‌شود که علامتِ منفی‌ در آن فرمول از خصوصیاتِ ویژه ­ای است که فضا‌زمان دارد[۲۵].

در ابعادِ فضا‌زمانی‌، فاصله­ ی فضا‌زمانی‌ D نامتغیر است[۲۶] – همه ­ی مشاهده­ گر‌ها بر رویِ آن فاصله توافق دارند[۲۷]، اما با اتفاقاتِ عجیبی‌ روبرو هستیم[۲۸]:

  • کوتاه‌ ترین فاصله بین دو نقطه، خطی‌ مستقیم نیست[۲۹]،
  • مشاهده ­گر‌ها بر روی فواصلِ فضایی توافق ندارند[۳۰] آنها بر رویِ فواصل زمانی‌ هم توافق ندارند . [۳۱]حتی مشاهده­ گر‌ها بر روی اینکه دو واقعه همزمان هستند هم توافق ندارند[۳۲] اما همه بر روی فاصله­ یِ فضا‌زمانی  D به توافق می‌‌ رسند[۳۳].

برای نمایشِ فضا‌زمان (در دو بُعد) اغلب از نمودارِ فضا – زمان[۳۴] استفاده می ‌‌شود[۳۵] که در آن معمولا محورِ افقی نمودار فضا و محور عمودی نمودار زمان است[۳۶].

  • واحدِ زمان اغلب ثانیه و واحد فضا ثانیه­ ی نوری (یا که سال و سال نوری) است[۳۷].
  • بر روی چنین نموداری، هر جسمِ ثابت[۳۸] بصورت خطی‌ عمودی نشان داده می ‌‌شود[۳۹].
  • اگر جسمی‌ در حالِ حرکت با سرعتی یکنواخت باشد[۴۰] آن جسم به شکل خطی‌ متمایل[۴۱] نشان داده می ‌‌شود[۴۲].
  • اجسامِ در حالِ شتاب[۴۳] به شکل خطی‌ منحنی[۴۴] هستند[۴۵].
  • نور بصورتِ خطی‌ ۴۵ درجه نشان داده می ‌‌شود[۴۶] زیرا که نور در هر ثانیه یک ثانیه­ ی نوری سفر می‌‌ کند[۴۷].

با ترسیمِ دو وترِ نوری[۴۸]، مخروطی نوری[۴۹] داریم که نمودار را به دو بخش تقسیم می ‌‌کند[۵۰]: بخش شِبه­ زمان[۵۱] (که گذشته ­ای مطلق و آینده ­ای مطلق دارد[۵۲]) و بخش شبه­ فضا (که گذشته ­ای نسبی‌ و آینده­ ای نسبی‌ دارد.[۵۳] )

 

نمودارِ فضازمان

فاصله­ ی فضا‌زمانی‌ نامتغیرِ D جنبه‌های جالبی[۵۴]‌ از این نمودار را آشکار می ‌‌سازد[۵۵].

از آنجا که فاصله ی فضا‌زمانی[۵۶]‌ با فرمول │ ۲ (فضا) – ۲ (زمان)│ =D۲

محاسبه می ‌‌شود، طولانی‌ ترین فاصله­ ی بین دو نقطه ی A و B  خطِ مستقیم بین آنهاست[۵۷]. در واقع، فاصله­ ی کوتاه­ تر آن است که از خط مستقیم دور می ‌‌شود[۵۸] و سپس به آن بازمی‌‌ گردد.[۵۹]

مشاهده­ گر‌هایِ مختلف نمودارهای مختلفی را ترسیم می ‌‌کنند[۶۰].

  • خطِ ترسیمی یک مشاهده­ گر نسبت به خطِ مشاهده­ گری دیگر متمایل خواهد بود چون هریک می‌‌ پندارند که نسبت به دیگری ثابت هستند[۶۱].
  • اما مهم­ تر از هرچیز اینکه مخروطِ نوری هرگز متمایل نخواهد بود[۶۲]، چون که سرعتِ نور برای هر مشاهده­ گری ثابت است[۶۳].

در معادلاتِ پیچیده­ ی فضا‌زمانی[۶۴]‌ نقشِ نظریه­ ی نسبیتِ اینشتین[۶۵] کلیدی و راهگشایِ دانشمندان بوده ­است[۶۶].

  • نظریه نسبیتِ اینشتین[۶۷] و فرمول ریاضی مشهورِ وی E=mc۲ ، مساله­ ی تبدیلِ انرژی به جِرم و جِرم به ماده[۶۸] و همچنین وجود پادماده یا ضدّماده[۶۹] را نیز مطرح می‌‌ کند.[۷۰]
  • پادماده یا ضدّماده همانگونه که پیشتر در موردِ الکترون و پوزیترون مطرح شد[۷۱] در جهانِ واقعی‌ وجود دارد[۷۲]، اما معمولا چندان دوام نمی ­آورد[۷۳].
  • اگر ذرّه­ ی پادماده ­ای[۷۴] با ذرّه ­ای مادی برخورد کند آنها یکدیگر را نابود می‌‌ کنند[۷۵] و جرمی معادل با صفر باقی‌ می ‌‌ماند[۷۶].
  • اینجاست که نظریه­ ی نسبیتِ اینشتین پاسخگویِ معمای ماست[۷۷] و مطرح می‌‌ سازد که قانونِ پایستگی یا حفظ و تبدیلِ انرژی[۷۸] در واقع مبحثِ پایستگی و بقای انرژی-‌جرم[۷۹] است. فرمولِ مشهور وی  E=mc۲پاسخگو به آن معماست[۸۰].

بنابراین جرم می ‌‌تواند به انرژی تبدیل شود و بر عکس انرژی به جرم[۸۱]، یعنی‌ در واقع همان فرآیندی که در آغازِ شکل­ گیریِ گیتی‌ بوقوع پیوست و برای شناختِ فرآیند‌های امروزی در گیتی و شناختِ چگونگی شکل­ گیری ستارگان کلیدی بوده ­است.[۸۲]

—————————————————

[۱]

https://www.linkedin.com/in/raymond-rakhshani-16628a5/detail/recent-activity/shares/

[۲]

مفهوم جمهوری اسلامی در شعار “استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی،” هرگز برای مردم ایران درخواستی‌ برای نظام نکبت ولایت فقیه امروزی نبود، بلکه برای جمهوری اسلامی ای انسان گرا، آزادی خواه، پاک و صادق و مستقل بود. نه برای این نظام نکبت جنایتکار، تهدیدگر، بی‌ پرنسیب و فاسد.

هیچیک از سردمداران نظام نکبت (از رهبر تا رئیس جمهور‌ها تا روسای قوه قضاییه و دیگران)، حتی یک مدرک از پیش از انقلاب، از خود ندارند که نوشته و گفته باشند و یا نشان دهند که از زمان انقلاب و از ابتدا آنها خواستار مثلا قانون قصاص بوده ا‌ند، تا ثابت کنند که آنها از پیش از انقلاب خواستار تازیانه زدن و قطع عضو و سنگسار بوده ا‌ند.  برداشت مردم ایران در زمان انقلاب از اسلام و از شعار جمهوری اسلامی هرگز این برداشت قشری واپسگرای فعلی “خودی و غیر خودی” نظام نکبت نبوده و هنوز هم (در بیشتر موارد) نیست.

در واقع شکست انقلاب (بویژه بدلیل جنگی که آقای خمینی یکی از مسببین آن بود و نعمت خواند) و همچنین شکست درخواست‌ های مردمی آن انقلاب، موجب شکل گیری تدریجی این نظام نکبت و قدرت گیری تدریجی  چنین نمایندگان قشری اغلب کژمنش و فاسد و بی‌ پرنسیب نکبت آن شد.

بخشی از روحانیون شیعه (که شامل بیشتر سردمداران فعلی نظام نکبت هم می شوند) ، از انقلاب مشروطه تا کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب ۵۷ تا کنون، سمبل فساد و خیانت به خواست‌ ها و درخواست‌ های مردمی ایران بوده ا‌ند و هستند. بسیاری تحصیل کرده‌ ها و روشنفکران (سوداگر و کاسبکار) ما هم، اغلب در تجاهل (تظاهر به نادانی) مشاطه گر همین قشر متحجر هستند. البته به بهانه مبارزه با استکبار یا با امپریالیسم، یا مبارزه با اسلام ستیزی و غیره. البته تجاهل و بی‌ شرمی را ، و تهدید دگراندیشان را در نظام نکبت ولایت فقیه پایانی نیست.

(Morality vs Ethics)برای نوشته ای کوتاه در مورد اخلاقیات و منش، لطفا رجوع بفرمایید به پی نوشت الف.

[۳]

چاپ و انتشار این مقالات و فایل‌ های صوتی بدون ذکر نام نویسنده (ر. رخشانی)  و مرجع، و هرگونه استفاده برای مقاصد خصوصی و اهداف انتفاعی بدون گرفتن مجوز از نویسنده اکیدا غیرقانونی است. 

[۴]

Cooperstock, Fred, and Tieu, Steven. Einstein’s Relativity: The Ultimate Key to the Cosmos. Springer, 2012.

[۵]

Isaacson, Walter, and Herrmann, Edward. Einstein: His Life and Universe. Simon & Schuster Audio, 2007.

[۶]

common sense

[۷]

Rakhshani, Raymond. Origins of Modernity. Even Development in the Evolution of Science and Technology. South Carolina: CreateSpace, A Division of Amazon Publishing, 2011.

[۸]

Trefil, J.S. and Hazen, R.M. The Sciences, An Integrated Approach, 2nd Edition. New York: Wiley, 1997.

[۹]

Lightman, A. Einstein’s Dreams. New York: Pantheon, 1993.

[۱۰]

Dawkins, Richard. Science in the Soul. Penguin Random House Publishers, 2017.

[۱۱]

Einstein, Albert. The World as I See It. Createspace Independent Publishing Platform, 2014.

[۱۲]

Faraoni, Valerio. Special Relativity. Springer, 2013.

[۱۳]

Landes, D.S. Revolution in Time. Cambridge, MA: Belknap Press, 1983.

[۱۴]

Kelly, Erin Entrada, and Roxas, Isabel. Hello, Universe. Greenwillow press, 2017.

[۱۵]

Pais, A. Subtle is the Lord: The Science and Life of Albert Einstein. New York: Oxford University Press, 1982.

[۱۶]

wave of vividity

[۱۷]

Harrison, Edward. Cosmology: The Science of the Universe. Cambridge University press, 2000.

[۱۸]

Cassidy, D. The Life and Times of Werner Heisenberg. New York: Freeman, 1992.

[۱۹]

Hazen, R.M. The Breakthrough: The Race for the Superconductor. New York: Ballantine, 1988.

[۲۰]

Gribbin, John, and Devereaux, Sam. The Quest to Find the True Age of the Universe and the Theory of Everything. University Press Audiobooks, 2018.

[۲۱]

Smolin, Lee, and Lee McEwan, Katharine. Einstein’s Unfinished Revolution: The Search for What Lies Beyond the Quantum. Penguin Audio, 2019.

[۲۲]

Schilling, Govert. Ripples in Spacetime: Einstein, Gravitational Waves, and the Future of Astronomy. Belknap Press: An Imprint of Harvard University Press, 2017.

[۲۳]

Hawking, Stephen, and Penrose, Roger. The Nature of Space and Time. Princeton University Press, 2015.

[۲۴]

Costa, Giovanni and Fogli, Gianluigi. Symmetries and Group Theory in particle Physics: An Introduction to Space-Time and Internal Symmetries. Springer, 2012.

[۲۵]

Gates, James, S. and Pelletier, Cathie. Proving Einstein Right: The Daring Expeditions that Changed How We Look at the Universe. PublicAffairs, 2019.

[۲۶]

Greene, Brian. The Fabric of the Cosmos: Space, Time, and the Texture of Reality. Vintage, 2005.

[۲۷]

Einstein, Albert, and Lawson, Robert, W. Relativity: The Special and General Theory. Digireads.com Publishing, 2017.

[۲۸]

Aguilar, David, A. The Seven Wonders of the Milky Way. Vikings Books for Young Readers, 2018.

[۲۹]

Dainton, Barry. Time and Space, Second Edition. McGill Queen’s University Press, 2010.

[۳۰]

Friedmann, Alexander, A. and Petkov, Vasselin. Papers on Curved Spaces and Cosmology. Minkowski Institute Press, 2014.

[۳۱]

Isaacson, Walter. Einstein: The Man, the Genius, and the Theory of Relativity. Andre Deutsch, 2018.

[۳۲]

Hawking, Stephen, W. and Ellis, G. F. R. and Landshoff, P. V. and Nelson, D. R. and Sciama, D. W. and Weinberg, S. The Large-Scale Structure of Space-Time. Cambridge University Press, 1975.

[۳۳]

Trefil, James. The Routledge Guidebook to Einstein’s Relativity. Routledge, 2015.

[۳۴]

space-time diagram

[۳۵]

Friedmann, Alexander, A. and Petkov, Vasselin. The World as Space and Time. Minkowski Institute Press, 2016.

[۳۶]

Stanley, Matthew. Einstein’s War: How Relativity Triumphed Amid the Vicious Nationalism of World War I. Dutton, 2019.

[۳۷]

Davies, P. C. W. Space and Time in Modern Universe. Cambridge University Press, 1977.

[۳۸]

stationary object

[۳۹]

Goldsmith, Tony. Space-Time for Absolute Beginners. Independently Published, 2018.

[۴۰]

Greene, Brian. The Fabric of the Cosmos: Space, Time, and the Texture of Reality. Vintage, 2005.

[۴۱]

tilted line

[۴۲]

Hawking, Stephen, and Penrose, Roger. The Nature of Space and Time. Princeton University Press, 2015.

[۴۳]

Trefil, J.S. and Hazen, R.M. The Sciences, An Integrated Approach, 2nd Edition. New York: Wiley, 1997.

[۴۴]

curved line

[۴۵]

Friedlander, F. G. The Wave Equation on a Curved Space-Time (Cambridge Monographs on Mathematical Physics.) Cambridge University Press, 1976.

[۴۶]

Gates, James, S. and Pelletier, Cathie. Proving Einstein Right: The Daring Expeditions that Changed How We Look at the Universe. PublicAffairs, 2019.

[۴۷]

Moore, Thomas. A Traveler’s Guide to Spacetime. McGraw Hill Science/ Engineering/ Math, 1995.

[۴۸]

Cooperstock, Fred, and Tieu, Steven. Einstein’s Relativity: The Ultimate Key to the Cosmos. Springer, 2012.

[۴۹]

light cone

[۵۰]

Gott, Richard, J. Time Travel in Einstein’s Universe: The Physical Possibilities of Travel Through Time. Mariner Books, 2015.

[۵۱]

Landes, D.S. Revolution in Time. Cambridge, MA: Belknap Press, 1983.

[۵۲]

Johnson, James, R. Comprehending the Cosmos, An Analysis. Independently Published, 2019.

[۵۳]

Asano, Seiiche, and Asana, Shiro. A Novel Concept for Understanding the Special Theory of Relativity, The Space-Time Circular Diagram Method, Second Edition. Gukujutsu Tosho, 2018.

[۵۴]

Carroll, Sean. An Introduction to General Relativity: Spacetime and Geometry. Pearson, 2016.

[۵۵]

Rowe, Peter, E. G. Geometrical Physics in Minkowski Spacetime. Springer, 2001.

[۵۶]

Morris, Dennis, and Lacson, Sophie. An Essay on the Nature of Space-Time: Including the Universe and Dark Energy. CreateSpace Independent Publishing Platform, 2016.

[۵۷]

Wall, Michael. Out There: A Scientific Guide to Alien Life, Antimatter, and Human Space Travel. Grand Central Publishing, 2018.

[۵۸]

Hawking, S, A Brief History of Time. New York: Bantam, 1988.

[۵۹]

Costa, Giovanni, and Fogli, Gianluigi. Symmetries and Group Theory in Particle Physics: An Introduction to Space-Time and Internal Symmetries. Springer, 2012.

[۶۰]

[۶۱]

Moore, Thomas. A Traveler’s Guide to Spacetime. McGraw-Hill Science, 1995.

[۶۲]

Gwinn, Joel, A. The Spacetime World, Loedel’s Spacetime Diagram: Applications of Physics. COMAP Inc., 1993.

[۶۳]

[۶۴]

Ashtekar, Abhay, and Petkov, Vasselin. Springer Handbook of Spacetime. Springer, 2014.

[۶۵]

Lightman, A. Einstein’s Dreams. New York: Pantheon, 1993.

[۶۶]

Trefil, James. The Routledge Guidebook to Einstein’s Relativity. Routledge, First Edition, 2015.

[۶۷]

Waldyr, A. Rodrigues, Jr. and de Oliveira, Capelas Edmundo. The Many Faces of Maxwell, Dirac and Einstein Equations: A Clifford Bundle Approach. Springer, 2016.

[۶۸]

Guidry, Mike. Modern General Relativity: Black Holes, Gravitational Waves, and Cosmology. Cambridge University Press, 2019.

[۶۹]

antimatter

[۷۰]

Fraser, G. Antimatter – The Ultimate Mirror. Cambridge: Cambridge University Press, 2002.

[۷۱]

Anderson, David A. K. and Weiss, Richard, J. Discovery of Anti-Matter: The Autobiography of Karl David  Anderson, the Second Youngest Man to Win the Nobel Prize. World Scientific Publishing Company Inc., 1999.

[۷۲]

Boehmer, Christian. Introduction to General Relativity and Cosmology. WSPC (Europe,) 2016

[۷۳]

Close, Frank. Antimatter (Oxford Landmark Science Series.) Oxford University Press, 2018.

[۷۴]

An antimatter particle impact a matter particle

[۷۵]

Pais, A. Subtle is the Lord: The Science and Life of Albert Einstein. New York: Oxford University Press, 1982.

[۷۶]

Ceres Hatonn, Gyeorgos. Matter Anti-Matter & What’s the Matter? America West, 1991.

[۷۷]

Wolfson, A. Einstein’s Relativity and the Quantum Revolution. Chantilly, VA: The Teaching Company, 2005.

[۷۸]

Ashrafizadeh, Seyed Ali, and Tan, Zhongchao. Mass and Energy Balances: Basic Principles for Calculation, Design and Optimization of Macro/ Nano Systems. Springer, 2018.

[۷۹]

Conservation of energy-mass

[۸۰]

Time Magazine. Albert Einstein: The Enduring Legacy of a Modern Genius. May 26, 2017.

[۸۱]

Walecka, John Dirk. Introduction to General Relativity: Solutions to Problems. World Scientific publishing Company, 2017.

[۸۲]

برای دریافت نیاز‌های ابزاری و شناخت ابعاد و مقیاس‌هایی‌ که در این کتاب بدان‌ها پرداخته شده، نگاه کنید به:

http://htwins.net

———————————————–

ر. رخشانی[۱]

 

«لرزش»

این آتش

تا کِی می ‌سوزد؟

اینهمه لرزش

برای چیست؟

چرا تنهایَم نمی­ گذارد؟

دست می­ لرزَد،

پرده­ ها می ­لرزند،

نُوکِ پرنده ­ای می ­لرزَد.

اطاق­ ها،

از انفجارهایِ دور

می ­لرزند.

درختی

با فریاد می ­لرزَد،

آنگه

که ضربه­ ای

وی را می ­شِکند.

چشمان ­ام،

در کدامین خیابانِ کدام شهر

در جُستجویِ تو،

بی­ تاب،

نِمی ­لرزد؟

هَمه­ چیز می ­لرزد،

هَمه­ چیز،

دَنده ­هایِ کبودت،

رازهایِ کودکی­ ات،

و آنچه را که

از صمیمِ قلب می­ خوانی:

نان و خورشید و عشق.

رقصِ گُلی را

بر آب می ­نگرم

که بر موجِ باد

می ­لرزَد.

کلاه­ ام نیز

در باد می ­لرزَد.

چرا به پایان نِمی ­رسَد

این بی­ تابی،

این لرزش؟

نگاه کن،

چگونه دَردِ تَمامیِ سال­ ها

تَحَمل را می ­لرزاند.

شهری

گرم و خالی و تب­ زده،

در خواب

می ­لرزد.

در فضایی

مرده و موزه­ وار،

دردی کهنه

 در بالاترین مراتبِ شتاب

می ­لرزد.

کدام لرزش

این آینه را می­ شکَنَد

و قطعه

  قطعه

به اینجا پرتاب ­اش می­ کند؟

در خلوت و

سکوتِ ساعاتی آشنا،

بگذار

چالشِ فرارویِ خویش را دَریابَم.

تنهایَم بگذار

در این خانه،

رویِ این پل،

هَمین جا

که روزی کودکان،

کنارِ پنجره­ ها

 می­ رقصیدند و می ­خندیدند و

نِمی ­لرزیدند.

پرندگانِ مهاجرم را

و درختان­ ام را

تنها بگذار.

مرا

با دَرد و نفرین­ ام

تنها بگذار.

این خانه

مَعبَدِ من است،

و در سینه­ ام باغی ­ست

که در بادهایِ مُوسِمی

نِمی ­لَرزَد،

و برگِ درختان ­اش

هرگز

نِمی ­ریزد.

———————————

[۱]

Rakhshani, R. Selected Poems. Craetespace, An Amazon.com Company, 2014.

————————–

پی­نوشت الف:            “کردارها و ذاتِ آدمی”

مَباحثِ  Ethics به کردارها و به ارزش‌ هایِ منزلتی ­ای‌ که فرازمانی‌-فرامکانی (جهانی‌) هستند اشاره دارند و در مباحثِ سنت و مدرنیسم اغلب مطرح نشده ­اند. برای نمونه چه در جَوامعِ سنتی‌ و چه در جَوامعِ مدرن، کِردارِ نیک ( برایِ مثال شجاعت) موردِ تایید است. اما مَباحثِ اخلاقیات (Morality) به هَنجار‌هایِ فرهنگی‌ و ضوابط زمانی‌-مکانی ­ای (بومی‌) اشاره دارند که اغلب موضوعِ تنِش در مَباحثِ اجتماعی مابینِ برداشت‌ هایِ جَزم ­اندیشانه و اِنگاشت‌ هایِ نسبی ­گرایانه هستند، و این مباحث اغلب در قلبِ مباحثِ سنت و مدرنیسم­ اند. هرچه در دنیایِ مدرن امروزی، جامعه ­ای سنتی ­تر باشد،‌ اغلب، اصرارِ کارگزارانِ ساختِ قدرتِ آن جامعه بر مَباحثِ اخلاقیات  (Morality) بیشتر، و فَرارِ کارگزارانِ ساختِ قدرتِ آن جامعه هم از مباحثِ  Ethics در بیشترِ مَوارد مشهودتر است[۱].

 

برای مثال در مَباحثِ Ethics، کج ­آموزی بَدکرداری ­ست، کژمنشی ­ست[۲]. کج ­آموز، شخصی‌ کژمَنش یا بَدکردار (Unethical) است اما می ­تواند دروغگو، مزور، نانجیب و غیراخلاقی(‌Immoral) نباشد، می ­تواند هم باشد. بَدآموزی بی ­فضیلتی ­ست. کج ­آموز، آگاهانه یا ناخودآگاه، کژمَنش (Unethical )  است. شخصِ بَدکردار و کژمَنش در کردارِ خود (اغلب در کج ­آموزیِ خود یا در نابخرَدیِ خویش) به وقار و مَنزلت و ‌شان و شعورِ آدمی‌ بی ­احترامی می ‌کند،  Unethical است. کج­آموز ممکن است دروغگو نباشد اما برایِ منافعِ “خودی،”[۳] مثلا برای کَسبِ شهرت یا آزِ پول، یا در وَسوَسه ­یِ “قدرت، ” اغلب زمانی‌-مکانی و کژمَنش  (Unethical)  رفتار کرده، بَدآموزی می‌ کند.

بدین مفهوم هر شخصِ کژمَنش یا بَدکردار (Unethical)، لزوما شخصی‌ بی ­اخلاق  (‌Immoral)  نیست، اما فردِ بی­اخلاق (‌Immoral)  مسلما بَدکردار یا کژمَنش  (Unethical)  نیز هست.

 

بنابرآنچه گفته شد و به باور من، اگر ما نیز در هر برهه از زندگیِ‌ خود، بَدکرداری یا کژمَنشی (از قبیلِ کج ­آموزی، زیادت ­اندیشی‌، حرصِ شهرت، آزِ “قدرت” یا پول، نابِخرَدی و غیره) کرده ­ایم و می ­کنیم، اغلب در شکل ­گیریِ ساخت‌ هایِ نکبت ­بارِ قدرتِ این زمانه­ نقش داشته ­ایم و داریم، و در قربانی ­شدنِ آنهمه انسان والا و بی ­گناه که در ساخت ‌هایِ نکبت ­بارِ زمانه­ (که اغلب ما نیز با کژمنشی خود در ایجاد­شان سهیم بوده ­ایم) از بین ­رفته ­اند، مسئول ­ایم، و تا وقتی‌ که کژمَنشیِ پیشین خود را در شکستنِ ارزش ‌هایِ مَنزلتیِ فرازمانی‌-فرامکانی، به ­نحوی ریشه ­ای در کردارِ کنونِ خویش نقد نکنیم، و تا زمانی‌ که خود و رفتار‌هایِ نادرستِ خویش را (از قبیلِ ریا، خشونت به ضعیف، قدرت ­طلبی، کیشِ شخصیت، خودکامگی، کاسبکاری، غرور و فریب و غیره) و کارنامه ­یِ کَژکرداری ­های (Unethical Conduct)  خود را مرور نکنیم[۴]، تنها در لیمیاسازی و بَندبازی ‌هایِ روشنفکریِ خویش، آگاهانه یا ناخودآگاه، ساخت ‌هایِ نکبت ­بارِ قدرتِ این زمانه­ را استمرار می ­دهیم. البته برای نمونه، اغلب بِرخی از بَدکرداری­ هایِ سیاهِ پیشین را نیز سه گزینه بیش نیست: یا نقد کردارهایِ ذاتیِ خویش، یا خودکشی، و یا “زندگیِ” نکبت ­بار در تزویر و  “تظاهر به خواب.

 

آری، من هم باور دارم که انسان عوض می ­شود، یعنی‌ اغلب فکرش دیگر می ­شود، حتی روش ­هایِ خویش را هم ممکن است مرور ‌کند و اغلب می ­تواند برداشت‌ هایِ جدید پیدا ‌کند، اما ذاتِ آدمی[۵] (که بخشی ژنتیک و بخشی دیگر در کودکی اکتسابی ­ست) و ضمیرِ کردار‌هایِ انسانی، و سرشت و ریشه ­ی مَنشِ آدمی‌ است عوض نمی ‌شود[۶]، دیگر نمی ‌شود و اغلب در پیچش ‌هایِ زندگی‌ و در کوره ­یِ حوادثِ دشوار، دیگربار و دیگربار نمایان می ­شوَد[۷] (مگر در نقدِ بی ­پایان و نقدِ مستمرِ کردارهایِ ذاتیِ پیشین و کنونِ خویش. )

 

و زمانه­ ی ما، زمانه ­یِ غریبِ سرشار از تناقضی ­ست[۸] و این مَباحثِ جدی، اغلب آنچنان در گم­ گشتگی ‌ها و در بِرخی کج ­آموزی ­های “اتوریته”ها و در ماستمالی ­کردنِ مباحث و در بِرخی کژمَنشی ­ها و بدذاتی ­های “مشاهیر درهم می ­شوند[۹] و آنچنان در بیشترِ موارد، این مَباحث پیچیده به­ نحوی ساده ­انگارانه و تقلیل ­گرایانه[۱۰] به حاشیه رانده می ­شوند که اغلب جداسازی سَره از ناسَره را برای آدمی و بویژه برای جَوانان (که آینده متعلقِ به آن ­هاست) نزدیک به ناممکن می ­کنند.

[۱]

برای نمونه به بد حجابی و نانجیبی اصرار می ورزند، اما در همان کشور بزرگ ‌ترین دزدی و اختلاس تاریخ می شود یعنی بزرگ‌ ترین بی‌ عدالتی به مال باختگان می شود و می گویند: اینقدر کشش ندهید! همین معلم اخلاقیات با “کشش ندهید گفتن،” در کردار، در رفتار، و در منش به خودی‌ های نظام نکبت پیام فرستادند تا دزدی‌ ها و اختلاس‌ ها ده‌ ها برابر شود، و شد. البته مسلما خودی ‌ها و حتما بیت همین معلم اخلاقیات، از چنین اخلاقیاتی  ( ! ) هم بهره مند شده ا‌ند، و شاید بهمین دلیل است که نام بسیاری از دزد ها، ناگفته باقی ماند.

لطفا رجوع کنید به: “هیچ چیز در تاریخ معاصر هیچ کشوری از آسمان فرود نیامده است” در لینک زیر:

https://melliun.org/iran/196757

[۲]

اگرچه ما امروزه مَنِش (Ethics) را در بیشتر موارد بمفهوم خوی و رفتار و عادت و حتی طبیعتِ آدمی‌ بکار می ‌‌بریم، اما ریشه­ ی این واژه از مصدر منیتن در زبان پهلوی بمفهوم اندیشیدن بر پایه­ ی کردار درست است، و یا بمفهوم کرداری متکی‌ بر اندیشه ­ی درست داشتن است. بدین معنی، مَنِش را می ‌‌توان بعنوان دقیق ‌ترین واژه­ ی فارسی برابر (Ethics) بکار برد.

ما از این مصدر در زبان فارسی امروزی واژه ­ی دشمن را هم داریم که از دو بخش دش (در پهلوی دوژ یا دژ به معنی‌ ضدّ که در واژگانی چون دشنام و دشوار، و همچنین دژم و دژآگاه نیز هستند) و من (از مصدر منیتن) است . بنابراین معنای دقیق واژه­ ی دشمن، مخالفّ ­اندیش بدکردار است. دشمن یعنی بدکردار ضدّاندیش. اسم‌ هایی‌ از قبیل بهمن و هومن هم از همین ریشه و به معنای خوش ­اندیشِ خوب­ کردار هستند . واژه­ ی منیتن به کرات در متون باقیمانده­ ی مانوی بکار رفته است.

مَباحثِ مَنِشی (Ethical) به کردارها و به ارزش‌ هایی منزلتی‌ که فرازمانی‌-فرامکانی-فرافرهنگی‌ (جهانی‌) هستند اشاره دارند و در مباحثِ سنت و مدرنیسم اغلب مطرح نشده­ اند. برای نمونه چه در جَوامعِ سنتی‌ و چه در جَوامعِ مدرن، کِردارِ درست (برایِ مثال شجاعت) موردِ تایید است. اما مَباحثِ اخلاقی (Moral) به هَنجار‌هایِ فرهنگی‌ و ضوابطی زمانی‌-مکانی (بومی‌) اشاره دارند که اغلب موضوعِ تنِش در مَباحثِ اجتماعی (فلسفی، دینی‌ و ذهنی‌) مابینِ برداشت ‌هایِ جَزم ­اندیشانه و اِنگاشت ‌هایِ نسبی ­گرایانه هستند، و این مباحث اغلب در قلبِ مباحثِ سنت و مدرنیسم ­اند.

برایِ مثال، خِرَدمندی، عدالت، اعتدال و شجاعت؛ آداب و مناسک و کردار‌هایِ فضیلتی ­ای فرازمانی‌-فرامکانی-­فرافرهنگی و مَنِشی  (Ethical) هستند.

در حالیکه در نقطه­ ی مقابل؛ تزویر، ریا، بی­­ وفایی، نانجیبی و غیره، باور‌هایِ فرهنگی‌ و رفتار‌هایِ زمانی‌-مکانی و در بیشترِ موارد غیراخلاقی‌ یا  (Immoral)  شمرده می­ شوند. برای نمونه آنچه اغلب در فرهنگی‌، در زمانی‌ معّین نانجیبی اِنگاشته می­ شود (برایِ مثال بی ­حجابی،) در فرهنگی‌ دیگر نانجیبی نیست. حتی برداشت‌ های اخلاقی در درون فرهنگ هم تغییر می کنند. برای نمونه ۴۵ سال پیش، زنی ایرانی دامن می پوشید و بعنوان سپاه بهداشت به درمانگاهی در اقصی نقاط کشور می رفت و برای مردم خدمت می کرد، و هیچ احدئ هم وی را نانجیب نمی شمرد.  یا در آمریکای ۱۸۰ سال پیش نه تنها برده داری قانونی بود بلکه غیر اخلاقی هم شمرده نمی شد، اما امروز کمتر شهروند ایالات متحده است که برده داری را مذموم و غیر اخلاقی نشمرد.

به دیگر سخن، فردی می تواند (در فرهنگی) اخلاقی (moral)  یا نجیب شمرده شود و یا حجاب را رعایت کند، ولی در منش، در کردار، در رفتار کژمنش (unethical)  باشد، برای مثال دزدی کند یا اختلاس کند. برعکس، انسانی (ethical)  درست منش (علیرغم بی ‌حجابی یا دیگر باور‌های فرهنگی و زمانی، مکانی) در ابعاد انسانی و جهانی، همواره انسانی اخلاق-محور (moral)  هم شمرده می شود. در دنیای مدرن منش (ethics)  بر اخلاقیات (morality)  اولویت دارد و از اهمیت انسانی بالاتری برخوردار است.

نکته ­ی دیگر اینکه، نابِخرَدی و کج­ آموزی، در همه­ یِ زمان ‌ها و فرهنگ‌ ها، کژمَنِشی و بی ­فضیلتی­ ست و یا بِزدلی در همه­ یِ زمان‌ ها و فرهنگ‌ ها بدکرداری و کژمَنِشی­ ست.

هرچه در دنیایِ امروز، جامعه ­ای سنتی ­تر باشد،‌ اغلب اصرارِ کارگزارانِ ساختِ قدرتِ آن جامعه هم بر مَباحثِ اخلاقی (Moral) بیشتر، و فَرارِ آن کارگزاران از مباحثِ مَنِشی  (Ethical) ،در بیشترِ مَوارد، مشهودتر است.

نکته ­ی آخر اینکه، در بیشتر موارد کارگزاران سنتی‌ اخلاقیات  (Morality) بر خوبی‌ و بدی،‌ بی­ حجابی، بی­­ وفایی، نانجیبی و غیره، و یا نیکی‌ و پلیدی انگاشت ‌ها اصرار می ‌‌ورزند، در حالیکه انسان مدرن و مَبحثِ مَنِش (Ethics) اغلب به درستی‌ و نادرستی کردارها توجه می‌‌ کند. بدین مفهوم، مباحث اخلاقی  (Moral) اغلب زمانی‌-مکانی، فلسفی‌، دینی‌ و ذهنی‌ هستند، و مباحث مَنِشی  (Ethical) فرازمانی‌-فرامکانی-فرافرهنگی‌ (جهانی‌) و عینی و علمی‌ شمرده می ‌‌شوند.نگاه کنید به:

Ort, L.J.R. MANI: A Religio-Historical Description of His Personality. Leiden: E. J. Brill, 1967.

Rakhshani, R. Confoundedness: The Struggles of a Civil Movement. Charleston, SC, USA : CreateSpace, 2009.

[۳]

Habermas, J. “The Inclusion of the Other.” Translated by C. Cronin and P. De Greiff, Cambridge: Polity Press, 1998.

[۴]

“به که ما نیز راستی‌ سازیم     تیر بر صید راست اندازیم،”    داستان “بهرام در گنبد زرد،”

هفت پیکر نظامی گنجوی

[۵]

Ehrlich, Paul R. “Human Natures.” Washington D.C.: Island Press, 2000

Habermas, J. “The Future of Human Nature.”  Cambridge: Polity Press, 2003.

[۶]

ر.ک. به جوهر الذات،

عطار نیشابوری

[۷]

درختی که تلخ اش بود گوهرا     اگر چرب و شیرین دهی مرورا

همان میوه تلخ آرد پدید            ازو چرب و شیرین نخواهی مزید

ابوشکور بلخی

[۸]

ساخت نکبت ­بار کنونی این جهان برآیند سامان‌ های کشوری است، و ساخت آن کشور‌ها نیز هریک متاثر از برآیند نیروهای روشنفکری داخلی‌ خویش و برساخته­ ی رفتارها و کردارهای مدنی، سیاسی و یا اقتصادی (مالی‌) روشنفکران خود است. به نظر من علم و شعر و هنرهای دیگر اصالتا هیچ نقش و وظیفه و تعهدی در این ساخت ندارند. وظیفه و تعهدی اگر هست به عهده­ ی اندیشمندان علمی و شاعران و هنرمندانی (و دیگر روشنفکرانی) است که غمی انسانی‌ دارند. به گفته‌ ی زنده ‌یاد شاملو:  “شاعران و هنرمندان هم که موجوداتی عیسی ­بافته و مریم ­تافته نیستند، بخشی از همان روشنفکران ­اند و از دیگران تاثیر گرفته، تاثیر می ‌‌گذارند. متأسفانه در حال حاضر گروهی از آنها مبلغان این فکر مکتبی‌ و آن عقیده­ ی خاص ­اند که فرقه ­ای)خودی و غیر‌خودی( و ایلیاتی و یا (اگر سیاسی باشند) حزبی عمل کنند و خطر‌شان به ناچار بیش از خطر آژیتاتور‌های فریب ­خورده یا تبلیغات­ چی‌‌ های پاردم ­ساییده­ ی عقاید مشکوک مکتبی،‌ ایدئولوژیک، سیاسی یا اقتصادی (مالی‌) است که هریک به راه منافع خاص خودشان می ‌‌روند. ”

گروهی در علم و شعر و هنر به چشم حرفه و نان‌ خانه و آش‌ دانی‌ نگاه می‌‌ کنند و در واقع کشک خودشان را می ‌‌سابند یا در نهایت گرفتار محرومیت ‌ها و غم و غصه‌ های شخصی‌ خودشان ‌اند: اگر به شکوفایی غریزی برسند، گمان می ‌‌کنند اولین موجوداتی هستند که چیزی به اسم علم و  عشق را کشف کرده‌ اند و اگر گرفتار غربت شوند، گرفتار این تصور هم می ‌‌شوند که اولین غریب ‌الغربای تاریخ‌ اند. در این میا‌‌ن روشنفکرانی دیگر نیز هستند که اغلب چشم ‌اندازی دورتر از نوک ‌دماغ‌ شان ندارند، غمی انسانی‌ ندارند و افق ‌شان همگانی (انسانی‌) نیست. در شرایط عالی ­تر، اندیشمند علمی یا هنرمند راستین‌ نیازمند مخاطبی است که درد و غم انسان را درک کند و متأسفانه چنین مخاطبانی سر راه نریخته است. از این گذشته، چنان اندیشمند یا هنرمندی مدام باید گرفتار دغدغه ‌ی اشتباه نکردن و سخن منحرف به میا‌‌ن نیفکندن باشد (تا رسانه‌ های نکبت سؤ استفاده نکنند) و پرسش این است که کیست که به راستی‌ بتواند ادعا کند که از اشتباه بری است و آنچه به میا‌‌ن می‌‌ آورد حقیقت محض است؟

نگاه کنید به: “بازنگری به مقوله‌ ی هنر” و همچنین به “برداشت ‌های سپید و سیاه و تعصب‌ ها” در پی ­نوشت کتاب:

Rakhshani, R. Selected Poems. CreateSpace Independendent Publishing Platform, 2014.

[۹]

گر جان بدهد سنگ سیه، لعل نگردد       با طینت اصلی چه کند، بدگهر افتاد

سعدی

[۱۰]

Taylor, Mark C. “The Moment of Complexity.”Chicago: The University of Chicago Press, 2001.

——————————————

بخش ۷۳ این نوشته


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.