ماجرا از سه حال خارج نیست. حسن روحانی یا نمیداند، یا خود را به آن راه زده و آگاهانه دروغ میگوید یا منظور او از «فقر مطلق» متفاوت از تعریف علمی، عرفی و عمومی آن است، یا هر سه. یعنی هم در باغ نیست، هم خود را به ندانستن میزند و هم منظورش از رفع فقر، چیزی در حد افزایش مستمری خانوادههای تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی در ابتدای و یارانه ۴۰ تا ۵۰ هزار تومانی بنزین برای فقیرترین فقرای ایران است.
این عین گفتههای دیروز او در جلسه هیات دولت در تاریخ چهارشنبه ۲۰ آذر ۹۸ است: «رئیس کمیته امداد امام در اجتماع بزرگی صراحتاً به من اعلام کرد که شما فقر مطلق را پشت سر گذاشتهاید و امروز در کشور فقر مطلق وجود ندارد».
در حالت اول رئیسجمهوری ایران هیچ اطلاع و آگاهی از وضعیت اقتصادی ندارد و از گزارشها و آمارهای رسمی -حتی در حدی گزارشهای قابل انتشار- بیخبر است. در این صورت دور از ذهن نیست که خام صحبتهای واقع رئیس کمیته امداد را خورده باشد و نسنجیده و ناآگاه حرفهای خلاف واقع او را تکرار کند. در این حالت سوال این است که در میانه شدیدترین بحران اقتصادی تاریخ ایران، چه کسی با چه میزان از دانش اقتصادی که سهل است با چه میزان اطلاعات عمومی، عهدهدار مقام نیمبند ریاستجمهوری ایران است.
در حالت دوم، باید بیشتر نگران شد. اگر روحانی آگاهانه حرف خلاف واقع میزند این سوال پیش میآید که چرا باید رئیسجمهوری در این شرایط بحرانی حرفهایی بزند که باعث تعجب و خشم عمومی شود. صحبت از ریشهکنی فقر مطلق صرفا انکار یک واقعیت ناگوار عینی است که آتش خشم بحرانزدگان را تندتر میکند؛ مردمی که طبق برآوردها چیزی بین ۵۰ تا ۷۰ درصدشان در معرض گرسنگی و سوءتغذیه قرار دارند.
در حالت سوم هم این سوال مطرح است که دریافتی مستمریبگیران مگر تازه اضافه شده که الان روحانی از آن یاد میکند. رقم مستمری از ابتدای امسال اضافه شده و عجیب است که روحانی بعد از ۹ ماه تازه یاد آن افتاده است. اگر منظور او یارانه بنزین در حد ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان برای هر نفر است که این رقم به نسبت هزینه روزافزون مواد غذایی در حدی نیست که کسی را از زیر خط فقر مطلق بالا بکشد. آن هم در شرایطی که تحت تاثیر تورم هزینهها زندگی به همین نسبت اضافه شده است.
ایران وایر در دو سال گذشته گزارشهای زیادی درباره فقر در ایران، در سطح ملی و استانی منتشر کرده است. از جمله میتوان به ۳۱ گزارش «اطلس فقر در ایران» اشاره کرد که وضعیت فقر مطلق بر اساس دادههای رسمی در هر استان ایران بررسی شده است.
مبنای این گزارشها، سلسله تحقیقات مرکز پژوهشهای مجلس است که دقیقا از دو سال پیش آغاز شد. در این گزارشها کارشناسان این مرکز تحقیقاتی، توانایی تهیه ۲۱۰۰کالری غذا در روز را مبنای تعیین خط فقر مطلق قرار دادند. سپس با محاسبه و مقایسه دقیق هزینه و درآمدهای خانوار به این نتیجه رسیدند که در سال ۱۳۹۵، چیزی بیش از ۱۳ میلیون ایرانی زیر خط فقر مطلق و در واقع در معرض گرسنگی و سوءتغذیه قرار داشتهاند.
یک سال و نیم بعد، مرکز پژوهشها در گزارش دیگری که اردیبهشت ۹۸ منتشر شد اعلام کرد که نرخ فقر در ایران تا پاییز پارسال (آذر ۹۷) بین ۲۳ تا ۳۵ درصد بوده است. معنی این جمله چیزی جز این نیست که از هر سه یا چهار خانواده ایرانی، تا پارسال یکی پول کافی برای تامین غذا نداشته است. این گزارش یک گزاره بسیار نگرانکننده هم داشت و آن توصیه دولت به اجرای طرح امنیت غذایی برای ۵۷ میلیون ایرانی بود. چیزی حدود ۷۰ درصد جمعیت کشور که به نظر میرسید با ادامه بحران اقتصادی شدید که از ابتدای سال ۹۷شروع شده بود، به زیر خط فقر کشیده شوند.
یک تحقیق دیگر که سایت روحانیسنج انجام داده نشان میدهد که در فاصله سالهای ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۷ طی دو سال سفره غذای خانوادههای شهرنشین ۱۲.۴ درصد و سفره غذای خانوادههای روستایی ۱۷.۲ درصد کوچکتر شده است.معنی این نسبتها این است که اگر فرض کنیم همه مردم ایران سر یک سفره نشسته باشند، در مناطق روستایی از هر ۵ نفر در مناطق شهری از هر ۸ تن، یکی باید از سر سفره بلند شود تا بقیه بهاندازه ۲ سال پیشغذا داشته باشند. این گزارش در جریان بررسی وعده محققنشده «ریشهکن کردن فقر مطلق» نوشته شده و در آن میزان افزایش درآمد و هزینه غذای خانوار را با میزان تورم مواد خوراکی مقایسه شده است. این وعده مربوط به کارزار انتخاباتی سال ۹۶ است که بسیاری امیدوارانه تصور میکردند در دوره دوم ریاستجمهوری روحانی ثبات نسبی دوره اول تداوم یابد و اوضاع کمی بهتر شود، غافل از آنکه بزرگترین بحران اقتصادی به فاصله دو سال از انتخابات از اندازه خواهد گذشت؛ بزرگترین رکوردهای سقوط اقتصادی پس از انقلاب در دوران حسن روحانی یکی پس از دیگری شکسته شدند.
طبق آخرین گزارشهای رسمی، نرخ تورم دوازده ماهه در آبان امسال ۴۰ درصد بوده است. میانگین تورم یک ساله مواد غذایی و خوراکی هم حدود ۶۰ درصد بوده است. در چنین شرایطی حتی خوشبینترین افراد هم تصور نمیکنند سطح عمومی درآمدی مردم بیش از ۳۰ درصد اضافه شده باشد. از آن سو توزیع بار تورمی نشان میدهد که گرانیگاه تورمی در میان دهکهای درآمدی بیشتر روی فقرار است، یعنی افراد کمدرآمد با تورم بزرگتری دست و پنجه نرم میکنند.
معنی این دو گزاره جز این نیست که زندگی در ایران، به خصوص برای فقرا و افراد کمدرآمد به مراتب سختتر از گذشته شده است. با چشماندازی که از وضعیت اقتصادی و سیاسی دیده میشود، امید چندانی به بهبود اوضاع نیست و احتمال حلقه محاصره فقر روز به روز تنگتر خواهد شد.
در چنین شرایطی صحبت از ریشهکنی فقر مطلق یک شوخی تلخ و زننده است که هیچ تاثیر مثبتی برای آن متصور نیست. بسیاری از مردم درمانده روحانی و دولت او را باعث و بانی فقر و گرفتاری خویش میبینند، اینکه چرا او به جای آنکه آرام کردن فضا به سود خود، روی زخم زخمخوردگان نمک میپاشد، سوال مهم و اساسی است که تحلیلگران سیاسی باید برای آن جواب پیدا کنند.
از: ایران وایر