در پی سقوط هواپیمای مسافربری خطوط هوایی اکراین، و شهادت بیش از ۱۴۰ نفر از بهترین مغزهای متفکر حال و آینده کشور، و تعدادی از اتباع خارجی، مشاهده کردیم که نظام ولایت فقیه و خصوصا راس آن خامنهای تا به چه حد نگاه تبعیض آمیزی نسبت به جان مردم ایران دارد و تا به چه اندازه نگاه خودی و غیر خودی در کنه ماهیت نظام سراسر فساد وظلمولایت فقیه نهادینه شده است.
خامنهای برای پاسداشت «سرباز ولایت خود» و مجری مقاصد سیاسی -نظامی خود در حفاظت از دیکتاتور منطقه بشار اسد، اعلام عزای عمومی نمود، و با ایجاد فضای امنیتی دعوت و اصرار به حضور در مراسم تشییع جنازه وی نمود اما در مقابل شهادت ۱۳۰ نفر از جوانان مردم سکوت کرد و برای اعلام عزای عمومی (که عزای عمومی در مورد آنان به معمای واقعی کلمه صدق میکند)، سکوت اتخاذ کرد.
حال که بعد از تکذیبهای مدام و دروغ گوییهای آشکار، و محرز و معلوم شد سپاه در سرنگونی آن هواپیما و به کشتن دادن عزیزترین آحاد ملت نقش مستقیم داشته و مقصر است و رژیم قصد دارد آنرا به یک خطای انسانی محدود کند و دستوردهندگان شلیک به ان هواپیما را مخفی و از تیررس اتهام خارج سازد، و جای دارد که اقیانوسی از ملت ایران در اعتراض به هدر دادن خون عزیزان مظلوم خود، توسط بازوی نظامی حافظ نظام ولایت فقیه به خیابانها ریخته، تعلق آنان شهیدان را به خود و سوز و گداز خود را از این جنایات اعلام نماید.
وجدان حکم میکند که همه ملت ایران و خصوصا آنهایی که در مراسم تشییع سلیمانی شرکت کردند، نیز رفتار تبعیض آمیز پیشه ننمایند و وجدان خود را قاضی نموده و به خیابانها ریخته و همبستگی خود را علیه این جنایت نشان دهند. در غیر این صورت جای ندارد که از وجدان خود این سوال ساده را بنمایند که چگونه است که وقتی ما خود برای جان فرزندان و برومندان وطن تبعیض قاءل میشویم، تعجب میکنیم عمر استبداد حاکم بر وطن ما طولانی و طولانی تر شده است؟ و در واقع امر سهم مستقیم ما در دراز کردن شب استبداد مستولی بر وطن به چه میزان است؟!
صحبت از پژمردن یک برگ نیست
وای جنگل را بیابان میکنند!
از: گویا