تصویری از اعتراضات به واقعه سقوط هواپیمای مسافربری با شلیک موشکی سپاه
در خیابان نیستم اما اخبار را ریز به ریز دنبال میکنم. با جزییات، توییتها، ویدیوهای رسیده و تمام پستها و استوریهای اینستاگرام را میبینم و میخوانم. فکر میکنم دیگر کدام شبکه اجتماعی مانده است که ندیده باشم و خبری از زیر دستم در نرفته باشد.
حالا فیلمها را که مرور میکنم، میبینم مردم در کف خیابان بسیار باهوشتر از آن هستند که ندانند و نفهمند چه میخواهند. خواستهها روشن، شفاف و دقیق هستند: «کشته ندادیم که سازش کنیم/ رهبر قاتل رو ستایش کنیم»، «مرگ بر خامنهای»، «ننگ ما ننگ ما/ رهبر الدنگ ما»، «مرگ بر دیکتاتور»، «غلط کردید/ خطا کردید»، «ما بچههای جنگیم/ بجنگ تا بجنگیم»، «دیکتاتورِ سپاهی/ داعش ما شمایید»، «۱۵٠٠ نفر/ کشته آبان ما»، «توپ تانک فشفشه/ آخوند باید گم بشه» و….
ویدیوها در توییتر یکی یکی بهدست مخاطبان جهانی میرسند. بسیاری چهرهای تازه از ایران میبینند؛ چهرهای که تاکنون جمهوری اسلامی آن را به دنیا نشان نداده بود؛ مردمی که در خیابان فریاد میزنند و برای کسی که بیلبوردهای سرباز ولایت را پایین میکشند، دست میزنند و جیغ و سوت میکشند. دانشجویان تصویری را مخابره میکنند از راه نرفتن روی پرچمهای امریکا و اسراییل و وقتی مردم دنیا با تعجب میپرسند پس آن آتش زدن پرچمها در خیابانها چیست، توضیح میشنوند که مردم عادی، دانشجویان و بسیاری دیگر معمولا پایشان را روی پرچم کشور دیگری نمیگذارند.
زنان بیشتر در فیلمها دیده میشوند. صدای شعار دادن آنها هم به وضوح، قویتر است؛ زنانی که رهبری جمعها را در خیابانها بر عهده میگیرند، فریاد میکشند و شعار میدهند. حکومت سالها است این زنان را در خانه خواسته است بهعنوان دستگاهی برای تولید مثل و پخت و پز. حالا شرایط تغییر کرده است. مدتها بود که شرایط تغییر کرده بود. از زمانی که «ویدا موحد» در خیابان «انقلاب» حجاب از سر برداشت. همه چیز داشت تغییر میکرد اما حکومت تمایلی به شنیدن هیچ صدایی ندارد.
حالا وضعیت مدام در حال چرخش است. مدافعان حکومت و مخالفان آن در کمتر از چند ساعت در صدر اخبار مینشینند. درگیری تنها در خیابانها نیست، شبکههای اجتماعی هم درگیر جنگی خونین شدهاند. کار از بلاک کردن گذشته است و بسیاری به ریپورت کردن گروهی دسته مقابل روی آوردهاند.
بازیگران، کارگردانهای تئاتر و سینما و هنرمندان دیگر در اعتراض به شرایط و اعلام اینکه دیگر با دروغ همراهی نخواهند کرد، دست از حضور در جشنوارههای فجر میکشند. مجریان تلویزیون و رادیو یکی یکی خبر استعفای خود را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند.
یک مجری در تلویزیون میگوید: «ولی اگر کسی اعتقادی ندارد، جمع کند از ایران برود. برود همانجا که آن رفاه و آن مدل زندگی را دارد!»
این بخشی از نمایش لوطی و انتری است که هر روز برای مردم بازی میکنند.
از طرف دیگر، پاره کردن عکس «قاسم سلیمانی»، فرمانده کشته شده نیروی«قدس» سپاه پاسداران دستآویزی میشود که حامیان حکومت، مردم کف خیابان را «عمله» و نیروی امریکا بدانند. اما این مردم دیگر خوب با این حرفها آشنا هستند. این مردم میدانند سربازانی که به نام ایران در سوریه و در کنار «بشار اسد» ایستادند، شبیه آنها نیستند و به لحاظ منافع، وابسته به نظامند و منافع مشترکی دارند؛ چه از نظر مادی، چه از نظر سیاسی. این مردم میدانند که مردم عراق و سوریه و لبنان نیز چنین خواستهای دارند؛ این که جمهوری اسلامی از جنایت و حضوری که جز هزینه از جیب مردمش، چیز دیگری برایشان ندارد، دست بکشد. مردمی که میدانند جمله «عوضش امنیت داریم»، تبدیل به یک جمله برای سرکوب بیشتر شده است. کارگران و دانشجویان و مردمی که تهیدست شدهاند، خوب میدانند امنیتی که حکومت از آن دم میزند، همان چیزی است که همراهش تبلیغاتی گسترده است برای جنایت بیشتر. این مردم میدانند باید تکلیف خود را در کف خیابانها مشخص کنند چرا که این حکومت تن به یک انتخابات آزاد نخواهد داد. این مردم میدانند که مسوولان جمهوری اسلامی به هیچ چیزی تن نمیدهند و هر امتیازی که مردم بگیرند، برای آنها گامی رو به عقب و شکست محسوب میشود.
در سوی دیگر دنیا، جنگلها دارند میسوزند، سیل همه جا را فرا گرفته است، مردم در وضعیت نابسامان پس از سیل هستند و جنگ همچنان تن به تن ادامه دارد. سیستم میداند این آخرین سنگری است که پشت آن ایستاده است. نیروهایش را در تمام میدانهای اصلی و خیابانهای شهرها و دانشگاهها بسیج کرده است. آنقدر با کمبود نیرو روبهرو شده که دست به دامن بسیجیهای سفارشی زده و آنها را تجهیز کرده است تا هیبتی پوشالی در برابر مردمی بسازد که چیزی برای از دست دادن ندارند و خشم و ناامیدی آنها را به کف خیابانها آورده است و به هم پیوند میدهد؛ مردمی که فکر میکنند نیروی انتظامی از آنها است و کنارشان میایستد اما نیروی انتظامی و سرباز بیانیه یواشکی میدهد که ما ماموریم و معذور. در حالی که این آخرین زنجیر است؛ زنجیری که میگوید در هر جایی که کنار مردم نباشی، تصمیم تو است برای با مردم نبودن و مقابلشان ایستادن.
این آخرین رای ما است به ادامه زندگی در این شرایط؛ انتخابی که از کف خیابان میگذرد؛ از مردمی که باید انتخاب کنند که در کنار سرکوبگر و استبداد بایستند یا به هم بپیوندند.
از: ایران وایر