اینجا فقر، سیل و بی‌خانمانی تا مغز استخوان را می‌سوزاند

شنبه, 28ام دی, 1398
اندازه قلم متن

دوباره برگشتیم سر خانه اول؛ فقر و نداری… همان جایی که سالها قبل از آن گفتیم و برای برآورده شدن حقوق اولیه مردم بارها نوشتیم اما حالا بازهم سر خانه اول هستیم… اینجا فقر، محرومیت، نداری و حالا هم سیل و آوارگی و بی‌خانمانی تا مغز استخوان مردم و روستائیان را می سوزاند.

به گزارش‌خبرنگار ایلنا، اینجا بلوچستان است؛ روستا به روستا شهر به شهر و جای‌جای این منطقه مردم میزبان سیل و باران بوده اما مهمان‌نوازی مردمان بلوچ، بی‌رحمی هرچه بیشتر سیل را به دنبال داشت. مردمی که تاکنون خشکسالی و گرما امان‌شان را بریده حالا به دنبال یک تکه زمین خشک برای نشستن می‌گردند و سرما تا مغز استخوان‌شان را می‌سوزاند.

یک هفته از وقوع سیل گذشته و حالا با شمع به دنبال روستاهایی می‌گردیم که در نقشه کمک‌ها و نگاه‌ها گمشده‌اند، روستاهایی که مردم آنها سالها فارغ از نگاه مسئولان پشت کیلومترها رودخانه زندگی می‌کنند و برای خواسته‌های اولیه‌شان، کمر همت را بسته‌اند، روستاهایی در کاجوی قصرقند، روستاهایی در فنوج و بسیاری دیگر که نبود آنتن و اینترنت ارتباط‌شان را با جهان قطع کرده و روستاهایی از منطقه دشتیاری که سیل پوست را از جان زندگی مردم آن کنده است.

تیر و تخته‌های رویهم افتاده، سنگ و سیمان‌های رویهم تلنبار شده، دیوارهای نصفه و نیمه، لاشه‌های بی‌جانِ دام‌هایی که روی زمین افتاده‌اند، محصولات کشاورزی‌ای که پیش از برداشت به دست آب سپرده شده و زنان و مردانی که لابلای خرابه‌های خانه‌های‌شان به دنبال بخشی از زندگی‌شان می‌گردند، تصاویری است که در هر روستایی از بلوچستان پس از سیل این روزها مشترک است.

سیل

پای گفتگو با هرکدام از مردم که می‌نشینی از ترس‌شان برای فراموشی می‌گویند، مردم گمان می‌کنند پس از تب و تاب سیل دیگر کسی به آنها حتی فکر هم نمی‌کند و زندگی‌های نابود شده‌شان تا مدت‌ها به همین شکل باقی خواهد ماند.

کاش فراموش نشویم

پیرمردی را می‌بینم که بسته‌ای از کمک‌های مردم را به دست گرفته و به سمت خانه ویرانه‌اش می‌رود، به او حاج لطیف می‌گویند، حاج لطیف پنج فرزند دارد که همه‌شان در نیکشهر و چابهار زندگی می‌کنند اما او به همراه همسرش در بنت مانده، حاج لطیف می‌گوید: ثمره زندگی‌ام همین خانه بود که از دستم رفت، چند روز راه رفت و آمد نبود و فرزندان‌ام نگران‌مان شده بودند.

به بسته غذایی‌اش اشاره می‌کند و می‌گوید: دست مردم درد نکند؛ خدا خیرشان بدهد. خدا کند بعد از سیل هم کسی به یادمان باشد، درست کردن این ویرانه حالا حالاها زمان می‌برد خدا کند عمرم قد بدهد و این چهار دیواری را دوباره خانه کنم.

روزها از درس خواندن در سایه، مدارس کپری، مدارس خشتی و گلی و مدارس کانکسی صحبت کردیم، سالهاست که یک مدرسه گرم و استاندارد آرزوی بسیاری از دانش آموزان روستاهای سیستان و بلوچستان شده، سیل اما حالا آب پاکی را بر دستان کوچک دانش آموزان بلوچستان ریخت و حالا باید به دنبال سایه‌ای برای درس خواندن باشند.

روستاهایی که راه ارتباطی‌شان رودخانه بوده تنها با بالگرد امدادرسانی می‌شوند و معلوم نیست تا کی اوضاع به این روال خواهد بود.

سیل

یک هفته است که اکثر دانش آموزان بلوچستان نمی‌توانند به مدرسه بروند، بسیاری از مدارس سقف‌شان نم زده، دیوارها ریخته یا آب وارد کلاس‌ها شده و هست و نیست را نابود کرده.

روستای کوچینگ، آبگاه و وانان از توابع نیکشهر بخشی از این روستاهاست که مسیر رفت و آمدشان را رودخانه مسدود کرده، زنان باردار را پیش از سیل از خانه‌های‌شان خارج کرده‌اند، همه را به نیکشهر برده‌اند و معلوم نیست خانواده‌های‌شان هم اکنون در چه وضعیتی قرار دارند.

مردمی که پیش از سیل هم سیل‌زده بودند

مدیر یک مدرسه در وانان می‌گوید: بسیاری از ساکنین این سه روستا پیش از سیل هم زندگی‌ای نداشتند و همان بخور و نمیری هم که پیش از سیل برای خود جمع کرده بودند را هم همین باران برد.

رئیسی می‌گوید: یک هفته است که مدارس تعطیل شده، مدرسه‌ها را آب برداشته و معلم‌ها راهی برای آمدن به روستا ندارند، سالهاست که از خرابی جاده‌ها می‌گوییم، سال‌هاست که داد زده‌ایم روستاهای‌مان در بستر رودخانه هستند و زیرساخت‌ها برای سیل فراهم است اما کو گوش شنوا!

او می‌گوید: مهدکودک بچه‌های وانان پر از آب شده، وسایل بازی‌شان را آب برده و دیوارهایش نم زده، نمی‌دانم دیگر چه زمانی زندگی‌های‌مان به روال عادی برمی‌گردد.

سیل

به مرگ رسیدیم و به تب راضی شده‌ایم

بلوچی یکی از ساکنین روستای کوچینگ می‌گوید: من با موتور زن و بچه‌ام را جابجا می‌کنم، سالهاست این رودخانه خشک است و آبی نداشته، زمانی که رودخانه آبی نداشت ما به سختی از وسط سنگلاخ‌ها خودمان را به روستا می‌رساندیم و مایحتاج‌مان را تهیه می‌کردیم، اما حالا با این وضعیت یک هفته است که آب از خانه‌های‌مان جمع می‌کنیم و وسایل تکه و پاره شده زندگی‌مان را می‌شوریم.

او می‌گوید: تا قبل از این سیل هم زندگی‌مان زندگی نبود، اما دقیقا حالا ما به مرگ رسیده‌ایم تا به تب راضی شویم، نه کمکی برای‌مان می‌آید و نه کسی اسم روستای‌مان را می‌داند؛ آخرش در بی‌نشانی می‌میریم.

بلوچی می‌گوید: هوا خیلی سرد است و در و دیوار خانه‌های‌مان هم که خیس… بچه هایم سرما خورده‌اند و خانه بهداشت دارویی ندارد به ما بدهد … رودخانه هم که پر آب شده و مسیری برای رفت و آمد نیست نمی‌دانیم چه باید بکنیم.

شدیدا به نفت نیاز داریم

یکی از ساکنین روستایی در خاش می‌گوید: سرما و برف چرخ زندگی مان را بی‌حرکت کرده، یک هفته است که از بارش برف و باران می‌گذرد. درست است که سیل‌زده نیستیم اما این میزان از سرما بی‌سابقه است، نفت‌مان تمام شده و خانه‌های‌مان گرم نمی‌شود، نفت هم که نداریم کاش کسی به فکر ما هم باشد.

تعدادی از روستاهای فنوج مانند بیرمین، ریتک، گیران در بی خبری کامل قرار دارند و به دلیل صعب‌العبور بودن، مسیر ارسال کمک‌ها مسدود شده و مردم تاکنون هیچ کمکی دریافت نکرده‌اند. دمای هوا به شدت در بلوچستان کاهش یافته و مردم به وسایل گرمایشی نیاز دارند.

راه‌های منطقه کاجو همچنان مسدود است

بخشدار قصرقند می‌گوید: مسیرهای ۳۲ منطقه کاجو بعد از گذشت یک هفته همچنان مسدود است، بارها برای رسیدن به روستاها از شهرستان‌های همجوار اقدام کرده‌ایم اما موفق نشدیم به مردم امدادرسانی کنیم.

بلیده می‌گوید: به کمک هلال احمر و سپاه از طریق هوایی بخشی از کمک‌ها را به منطقه کاجو منتقل کردیم اما راه‌های روستایی همچنان مسدود است.

مسئولان فکری کنند

دهیار منطقه غلامک می‌گوید: منطقه غلامک (گوجگ ، بورک بالا و پایین) با گذشت یک هفته از بارندگی و سیل متاسفانه کمترین کمکی به اهالی این روستاها نشده و ما همچنان شاهد قطع ارتباط تلفن و همچنین جاده هستیم. ایاب و ذهاب برای اهالی برای تهیه مواد غذایی و سخت شده و انگار مسئولان دست روی دست گذاشته‌اند. از همه مردم و مسئولان می‌خواهیم که ما را فراموش نکنند.

گزارش از : فائقه راغی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.