دروغ چیست؟
دروغ نقض حقیقت است وارنه جلوه دادن برای فریب و برای ایجاد پریشانی روانی و مانیپولاسیون است. دروغ ضد اخلاق است و اخلاق اتیک در راستای سلامت و همزیستی انسان است. اخلاق به همریستی و پیوند میان انسانها کمک میرساند حال آنکه دروغ اساس زندگی مشترک انسانی و همدلی آدمی را منهدم میسازد. اخلاق اجتماعی و حقوق متکی بر حقوق بشر دروغ را امری منفی و خطرناک تلقی نموده و از سیاسیون و حاکمان و مدیران و مسئولان میطلبد تا تابع قانونی باشند که حقیقت خواه است.
در جامعه دروغ چندگانه است. افراد گاه به «دروغ شادی آور» روی میآورند تا شوخی نموده و به خودشیرنی دوستانه بپردازند. در زمانی دیگر افراد برای خدمت به دیگری دروغ میگویند و بعنوان نمونه به ستایش فردی میپردازند که شایستگی کاری را ندارد؛ این دروغگوئی پنهان کاری میکند ولی دارای عنصر دشمنانه نیست. گونه دیگری از دروغ وجود دارد که زیانبار بوده و با قصد ضربه زدن به دیگری انجام میگیرد. این دروغ بدگمانانه و بدخواهانه است و با قصد به گمراه کشاندن جامعه است و با منافع و اهداف پنهانی همراه است.
آیا دروغ در طبیعت انسان است؟ از نظر جامعه شناسی برای روانشناس کانادایی «اوبر وان ژیسگم» از دانشگاه مونترال، دروغ را در پنج مورد دسته بندی میشود:
دروغ معصومانه کودک. کودک دروغ میگوید و این امر با لذت یا با ترس کودکانه همراه است.
دروغ توام با لذت. فرد یک واقعیت ناخوشایند و غیرقابل قبول را با ارائه دروغ رد و انکار میکند.
دروغ آلتروئیست جانبدار. فرد با خوش بینی و با نوعی منعفت خواهی به دوستداران و گروه طرفدار خود دروغ میگوید. این رفتار دروغین به مانیپولاسیون تمایل دارد تا طرفداران شیفته شوند. جریانهای پوپولیستی و ایدئولوژیکی و مذهبی تولیدکننده این گونه دروغها هستند.
دروغ سودجویانه. این گونه دروغ برای کسب امتیاز، برای حفظ عشق و امتیاز خود و یا برای اجتناب از تنبیه و مجازات گفته میشود. کسی که در برابر دادگاه دروغ میگوید چه بسا برای نجات خود از مجازات است.
دروغ خصمانه. این دروغگوئی با تنفر و کینه توام است، قصد زیان رسانی دارد، برای پنهان نمودن یک امر زشت بیان میشود و با هدفی خطرناک برای جامعه همراه است. قدرتهای سیاسی و قدرتهای مافیایی و قدرت سازمانی ایدئولوژیکی، این گونه دروغگوئی را بکار گرفته و رایج میسازند.
حال باید توجه داشت که دروغ توسط شرایط یعنی محیط و فرهنگ و تربیت خانوادگی و اجتماعی آبیاری میشود. نبود اعتماد، وجود ترس، حسادت، خودپرستی اگوئیستی، تمایل به تحقیر، هدف عوامفریبی، زیاده خواهی، سواستفاده جنسی، سواستفاده از دیگران، تخریب دیگری، منافع فردی و غیره، دروغ را تقویت میکند. دروغ در شرایط اجتماعی فاسد، در بستر رشد بی فرهنگی، در شرایط استبداد و در زمان نبود آزادی و دمکراسی و نیز نبود رسانههای آزاد، بیشتر میشود. در جامعهای که عدم صداقت اخلاقی و نبود درستکاری انسانها پررنگ است دروغ هم نیرومندتر میگردد. فساد عمومیت یافته و چاپلوسی عمومی، دروغ پردازی را به پدیده عادی تبدیل میکند و دیگر انسانها در دروغگوئی «عذاب وجدان» ندارند و همه همانند یکدیگر میشوند.
دروغ در شرایط یک دولت و نظام اداری و سیاسی و فساد سیاسی و اداری توسط افراد ضخیم تر و متعفن تر میشود و حاکم و مسئول قدرتمند به خود اجازه میدهد دروغ بزرگتر و متهورانه تر پخش کند. ماشین جعل و دروغ هیتلر و استالین و مائو و خمینی و خامنهای ابعاد ملی و جهانی داشته و این نظام دروغ برای مشروعیت بخشیدن به یک حکومت سیاسی است. همه دولتها تمایل به دروغ دارند زیرا مسئله حفظ قدرت و تحکیم قدرت مطرح است و روشن است که حکومتهای دینی و ایدئولوژیکی و استبدادی مهمترین منبع انتشار دروغ میباشند. قدرت سیاسی دروغپرداز با توجه به دستگاههای تبلیغاتی و رسانههای دولتی و بودجه کلان و تسلط بر تکنیکهای روانشناسانه، تمام جامعه را به سقوط اخلاقی جهت میدهد. دروغ خصمانه و وارونه پردازی فقط برای فریب جامعه و استمرار زشتی هاست. چگونه دروغگوئی یک حکومت را دسته بندی کنیم؟ دروغها را میتوان به گروهبندیهای زیر تقسیم نمود: دروغ اجتماعی، دروغ سیاسی و دیپلوماتیک، دروغ اقتصادی و مالی و بازرگانی، دروغ پروپاگاند مطبوعاتی و بالاخره دروغ دینی حکومتی. در ایران قدرت سیاسی و ایدئولوژی قرآنی شیعی با دروغ ساختار یافتهاند. قدرت سیاسی به لحاظ منافع طبقه حاکمه متشکل از آخوندها و نظامیان و تکنوکراتها دروغ میگوید و چون دارای ایدئولوژی اسلامی در اینجا به یکی این گونه دروغها یعنی دروغ دینی میپردازم.
دروغ دینی در اسلام و شیعه گری
در اسلام نظر یگانهای در باره دروغ وجود ندارد. در بینش اسلامی ادعا میشود که دروغ زشت است ولی در همان زمان دروغ مورد تائید میباشد. در اسلام دروغ گناه است و الله به دیگران میگوید کفار گناهکارانند. در اسلام دروغ منفی تلقی میشود و راست گویى و مبارزه با کذب و دروغ از اهمیت در «تعلیمات اسلامی» برخوردار است به گونهای که «دروغ پلید تر از شراب»، تعبیر شده است.
اما با این وجود هر گاه «عدم ارتکاب دروغ» موجب زیان شدیدتری از «قبح دروغ» شود مانند حمله به «کیان اسلام»، تضعیف اسلام، اختلاف و دشمنی بین مؤمنین و غیره، بله در چنین موقعی دروغ گفتن جایز میشود. افزون بر آن در قرآن تقیه وجود دارد و تقیه یک ارزش است. تقیه بمثابه پنهانکاری در باره دین و نیز در باره استراتژی برای کسب قدرت است. تقیه، رازپوشی است و همچنین تقیه، پنهان کردن مذهب خود و احتیاط در مقابل کسی که مذهب دیگری دارد میباشد. بعضی فقها گفتهاند «تقیه به خاطر مصلحت آنست که چیزی را به زبان آوردن که در دل، غیر آن باشد». در امر تقیه مؤمنین مجازند وقتی که در معرض تهدید باشند و اسلام در خطر باشد.
قرآن در مورد «مؤمن آل فرعون» که ایمان خود را مخفی میکرد و در دستگاه فرعون نفوذ داشت میگوید: «قال رجلٌ مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه». پنهان نگهداشتن ایمان بمنظور فریب دیگری بحساب میآید. قرآن در سرگذشت ابراهیم که گفته است «بیمارم»، نشان داد که در نبود مردمِ بت پرست، ابراهیم بتها را باید میشکست. در سوره آل عمران آیه ۲۸ میآید افراد با ایمان نباید دوستانی از کافران به جای مؤمنان انتخاب کنند، مگر این که در آنها تقیه کنند. از نظر قرآن از آنجا که کافران زیان آور هستند طرح دوستی با آنان با تقیه اشکالی ندارد. سوره عمران پایه دروغپردازی را بنیاد مینهد و گفتمان دروغ را در فقه و احکام دینی و روان «مومن» رایج میسازد.
در روایات شیعه بر اهمیت تقیه بسیار تاکید شده و آمده است: «التقیه دینی و دین آبائی» یا: «لا دین لمَن لا تقیهَ له». اگر قدرت و دولت «حقه مطلقه اسلامیه» باشد، بطور مسلم وظیفه مسلمین تقوای مطلق است، و چنانچه دولت «ستمکاران» است چارهای به جز تقیه نیست، چنان که در خبر است «التقیه واجبه لا یجوز ترکها إلی أن یخرج القائم»، «تقیه واجب است و نباید ترکش کرد تا قیام قائم.». امام باقر شیعه میگوید: «تقیه برای این مشروع شده که نیروها به هدر نرود و خونها محفوظ بماند.». منظور اینستکه مومنان باید حفظ شوند. تقیه واجب در موردی است که در آن ترک تقیه باعث ضرر جانی، بدنی، مالی، عرضی یا مانند اینها بشود یا ضرری به اسلام برسد. سوره ال عمران حکم میکند تقیه کنید و الله شما را از مجازات خودش برحذر میدارد. در واقع تقیه یک نیرنگ و تاکتیک برای منافع امت است. البته در یک اجتماعی تقیه به تمامی افراد جامعه انتقال یافته و نوعی دروغگوئی عمومی را در پی دارد.
امام صادق درباره پروانه دروغ برای اصلاح بین مومنان گفته است: «ان الله احب الکذب فی الاصلاح… و ابغض الکذب فی غیر الاصلاح»، خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بین مردم دوست دارد. (میزان الحکمه، عنوان ۳۴۶۶). صلاح مومنان است که به دیگران دروغ بگویند و این دروغگویی مورد حمایت و توجه الله است. روشن است که بنیاد جامعهای که شیعه میخواهد بر پایه عدم اعتماد به غیرخودیها و حفظ وحدت خودی هاست و این خودیها از طرفداران نزدیک رسول الله تا مومنان قابل انکشاف است. دروغ مومنان صفت مورد پسندیده است و الله آنرا دوست دارد. از نظر اسلام منافع انسان و حقوق انسانها مطرح نیست بلکه فقط منافع امت اسلامی مطرح است. به این خاطر گاه حتی راست گفتن بدتر از دروغ گفتن است، زیرا «شری» را موجب میشود که نمیتوان از ضرر آن در امان ماند. روایت از امام رضا میگوید: در حالتی که شخصی در حق برادر مسلمانش سخن راستی میگوید که با این گفتار، او را گرفتار میکند، پس نزد خدا از دروغگویان است و همانا شخصی در حق برادر مسلمانش دروغی میگوید که با آن دروغ، از او دفع ضرر میکند، پس نزد خدا از راستگویان است. (وسایل شیعه، ج۱۲، ص ۲۵۵، ۱۶۲۳۹). بمعنای ساده تر برای حمایت از مومن هر دروغی لازم و واجب است زیرا امر منافع امت به هر ترتیبی در برابر ملتها و گروهبندیهای دیگر باید ارجحیت داشته باشد و تعیین کننده است.
پیامبر اسلام به علی دامادش وصیت میکند: «انالله احب الکذب فیالصلاح و ابغض الصدق فیالفساد؛ همانا خداوند دروغ به مصلحت و خیر را دوست دارد و از راستی که فساد در پی داشته باشد، متنفر است» (حر عاملی، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص ۲۵۲، ح ۱۶۲۲۹). به گفتهای دیگر الله مصلحت و خیر امت را در دروغگوئی او میداند. چرا در راستی فساد است؟ اگر حقیقت گوئی منجر به افشای دروغ دینی گردد، اگر حقیقت گوئی تقلب و خرافه و جعل دینی را برملا سازد، بنابراین حقیقت گوئی به سستی و ویرانی احکام اعتقادی میانجامد و این لحظه، لحظه فساد است. پیامبر اسلام از فروریزی دین و امتاش میهراسد بنابراین دروغ میتواند از این فروریزی جلوگیری نماید. در چنین شرایطی در اسلام دروغگوئی بر راستگوئی برتری دارد. از نظر اسلام مخالفان همه دروغگویند و بنابراین در یک مقیاس گسترده به جهان باید دروغ گفت. اگر جمهوری اسلامی به ملت و جهان دروغ میگوید، اگر این حکومت دینی در ایران و جهان توطئه گر و پنهانکار است، این امر منطبق بر احکام الهی است.
دروغ دینی برابر دروغهای دیگر نیست زیرا در هنگامی که دروغ به یک امر مقدس تبدیل شده و همچون یک اراده الهی جلوه میکند، بر روان و احساس تودهها بطرز ژرف مینشیند. معراج محمد به هفت آسمان، پرواز جبرائیل، ظهور امام زمان، طهارت امامان و غیره همه افسانه سازی و جعل است، ولی به اسطوره مقدس قطعی تبدیل شده است. ذهنی که خرافه گرا و اسطوره گرا میباشد هر دروغ دینی را حکم قطعی تلقی میکند و بدین ترتیب همه برده دروغ میگردند. شیعه گری و همه روایات جعلی آن انبوهی از زشتی و دروغ است که در طول تاریخ انباشت شده و موجب ناتوانی فکر نزد انسان شده است. وابستگی روانی به شیعه گری ازخودبیگانگی هویتی را دامن زده و تقدس دروغ امر ساختاری در ناخودآگاه آدمی گشته است.
خامنهای از سوره ابراهیم الهام میگیرد
جان انسان بزرگترین ارزش جهانی است زیرا تمامی آفریدههای روی زمین محصول خلاقیت و هوش انسانهاست. همه اندیشمندان و نیروهای مترقی جهان از انسان و مقام او سخن گفتهاند و تمام طرحهای زیبا برای زندگی بر محور انسان گرایی و احترام به جان و شرافت انسانی بوده است. ولی تبهکاران تاریخ پیوسته بر علیه انسان برخاستهاند و در نزد اسلامگرایان جان آدمی فاقد ارزش است. پیش از انقلاب اسلامی آنها ۴۰۰ انسان را در سینما آبادان سوزاندند، در دوران حکومت آیت اللهها هزاران نفر را در سالهای شصت اعدام نمودند، روشنفکران و هنرمندان و کنشگران بیشماری را از بین بردند، در جنبش آبان ۱۵۰۰ نفر را در خیابانها کشتند، در سرنگونی عمدی هواپیمای اوکرائینی ۱۷۶ شهروند ایرانی و کانادایی و افغانی را به آتش انداختند. در تمام این جنایات حکومت دینی اتهام زنی و دروغ پردازی را سیاست خود قرارداد. در کجا و در چه هنگامی این رژیم آمار جنایت خود را منتشر ساخت؟ در کجا و در چه زمانی رژیم به خانوادهها و وکلای قربانیان اجازه بررسی و عدالت خواهی داد؟ آیت الله خامنهای و تمامی آخوندها و تمامی سرداران سپاه و تمامی تکنوکراتهای دولتی دروغگو هستند زیرا آنها در بطن ایدئولوژی قرآنی و شیعه گری پرورش یافتهاند. همه آنها ایران را به مثابه یک غنیمت جنگی میبینند و برای مردم ایران فقط تسلیم و بردگی را میخواهند. حکومت اسلامی پیرو قرآن و شیعه گری است بنابراین اخلاق این حکومت پنهان کاری و توطئه و دروغ و کشتار است.
دروغ حکومت آخوندی در باره سقوط عمدی هواپیما دروغی در خدمت ماندگاری نظام و منافع اسلام است. خامنهای بعنوان فرمانده کل قوا در زمان رقابت جوئی نظامی با آمریکا، پرواز هواپیماهای غیر نظامی را بازگذاشت و دو موشک بسوی هواپیمای مسافربری شلیک شد. پس از سرنگونی مسئولان حکومتی دروغ گفتند و خامنهای سکوت کرد و بالاخره در خطبه خود به نقل سوره ابراهیم پرداخت و در اینجا راز خود را برملا ساخت. در این سوره در آیه ۵ از «ایام الله» یاد میشود و خامنهای بسیج تهیجی طرفداران خود به هنگام تابوت کشی قاسم سلیمانی و نیز شلیک موشک بسوی پایگاه تخلیه شده آمریکا در عراق را «ایام الله» معرفی نمود و سپس اعلام نمود که او موسی زمان است و همه باید «صبور و شکر گذار» او باشند و طبق آیههای سوره «ابراهیم» مخالفان او «بدکاران و گناهکاران» میباشند و بر اساس آیه ۴۷ باید از آنها انتقام گرفت و عذابشان داد. بنابراین مخالفان و دانشگاهیان و جوانانی که در هواپیما قرار داشتند بمثابه «گردنکشان به زنجیر قهر الله» دچار میشوند و آنهایی که «پیراهن از مس گداخته آتشین» برتن دارند در شعله آتش خواهند سوخت (آیههای ۴۷ و ۴۸ و ۴۹ سوره ابراهیم). در منطق رژیم خامنهای مخالفان یا «بدکاران» باید به «کیفر» برسند و الله «بسرعت به حساب» آنها میرسد و آنها سزاوار آتش و نابودی میباشند. برای خامنهای دروغ گفتن بیان اراده الهی است و «ایام الله» دیگری که نباید فراموش شود همین «انتقام» قرآنی است. دیکتاتوری دینی خامنهای بی نهایت است و ایدئولوژی قرآنی او موتور برانگیزاننده برای جنایتهای بعدی است.
جلال ایجادی
جامعه شناس دانشگاه فرانسه
از: گویا