آیا ایران از بازیهای منطقهای کنار گذاشته شده؟
زیتون ـ نیلوفر سعیدی: پس از کشو قوسهای بسیار٬ بالاخره برهم صالح رئیس جمهور عراق٬ فرد جدیدی را به عنوان رئیس دولت انتقالی و نخست وزیر جدید جایگزین عادل عبدالمهدی کرد.
محمد توفیق علاوی، نخست وزیر جدید عراق
نخست وزیر جدید به نام محمد توفیق علاوی٬ موظف است هر چه زودتر یک کابینه تشکیل دهد و انتخابات عراق را برگزار کند.
توفیق علاوی در اقدامی نوآورانه به محض معرفی٬ با انتشار یک فایل ویدیویی به شکل مستقیم مردم عراق را مورد خطاب قرار داده و اعلام کرد: «اگر شهامت و شجاعت مردم نبود٬ تحولات جدید در عراق روی نمیداد.»
او حتی از مردم خواسته به اعتراضات خود ادامه دهند و در همین حال٬ تهدید کرده که اگر بر او فشار بیاورند و یا اجازه ندهند وظایفش ر انجام دهد٬ این پست را ترک میکند.
سیاستمداری دور از مواضع و دوستان ایران
محمد توفیق علاوی یک سیاستمدار شیعه سکولار است که لااقل در هیچکدام از مواضع چند سال اخیرش٬ رد و نشانهای از ارادت به جمهوری اسلامی ایران دیده نمیشود.
او پیش از این عضو حزب الدعوه بوده است. همان حزبی که نوری المالکی نیز از چهرههای متنفذ آن بود، اغلب سران امنیتی الدعوه هم مدتی در ایران بودهاند. اما علاوی با دیدگاههای سکولاریستی خود٬ نتوانسته الدعوه را تحمل کند و از آن جدا شده است. او بعدها وزیر ارتباطات دولت نوری المالکی شد اما در آنجا هم با مالکی دچار اختلاف شده و استعفا داده بود.
دوران پساسلیمانی جمهوری اسلامی
اگر چه روند برگزاری انتخابات پیش از موعد در عراق٬ زمانبر و پیچیده است٬ اما اعتراضات مردم به احزاب قدیمی ادامه دارد و حالا عراق در آستانه یک تحول سیاسی نوین است که از مقدمات آن٬ بوی ضعیف شدن دو گروه سیاسی شیعی نزدیک به ایران یعنی «فتح» و «بناء» به مشام میرسد.
به عبارتی روشن٬ تحولات ماههای اخیر عراق٬ حالا وارد یک مقطع خاص شده که در آن٬ نقش ایران در هدایت نیروهای سیاسی از هر زمان دیگری کمتر شده است. به ویژه در بحبوحه دوران آغاز مسئولیت فرماندهی اسماعیل قاآنی در سپاه قدس که میتوان آن را دوران پساسلیمانی دانست٬ به نظر میرسد که نقش ایران در بغداد٬ روز به روز کمرنگتر میشود.
واضح است که ایران ترجیح میداد یکی از سیاستمداران شیعی نزدیک به تهران همچون عناصر طیفهای نوری المالکی٬ هادی العامری٬ عمار الحکیم و حتی حیدر العبادی نخست وزیر شود. اما چنانچه از شواهد پیداشت کسی که در عراق٬ حرف اول و آخر را میزند٬ نه ایران و سپاه قدس٬ بلکه آیت الله سیستانی مرجع عالی شیعه است که حکم به شتاب گرفتن انتخابات پیش از موعد داده است.
علاوه بر سیستانی٬ سیاستمداران دیگری همچون مقتدی صدر رهبر جریان سائرون نیز نقش مهمی در عراق دارند و هر دو چهره مورد اشاره٬ از سپاه قدس و خط سیاسی جمهوری اسلامی در بغداد٬ دور هستند.
افتادن ایران از چشم عراق
حال سوال این است که آیا کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس٬ جایگاهی که جمهوری اسلامی برای خود در عراق متصور بود را تضعیف کرده است؟
نگاهی به روابط ایران و عراق حاکی از آن است که در واقع روند ضعیف شدن جایگاه جمهوری اسلامی در عراق از چند سال پیش آغاز شدهاست.
لااقل دو شاهد بر این ادعا وجود دارد؛ یکی مشارکت ۴۵ درصدی مردم عراق در آخرین انتخابات و بینتیجه ماندن تلاشهای سپاه قدس برای انتخاب یک نخست وزیر نزدیک به تفکرات ایتالله خامنهای و دیگری بینتیجه ماندن توصیهها و تهدیدات سلیمانی به کردهای عراق.
سلیمانی نتوانسته بود سران اقلیم کردستان عراق را از برگزاری همهپرسی جداییخواهانه کردها منصرف کند و کار به جایی رسید که رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با حیدر العبادی، نخست وزیر وقت عراق٬ اعلام کرد که هر طوری شده باید این غائله ختم شود. لذا در همان دوران هم این سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران بود که در ماجرای کردها طبق توصیههای خامنهای عمل کرد و سلیمانی عملا نتوانست آن پرونده را به سرانجام برساند.
بنابراین٬ جایگاه ایران در عراق و در ماههای آخر دوران قاسم سلیمانی هم تعریف چندانی نداشت اما حالا با کشته شدن او٬ اوضاع بیش از پیش به ضرر سپاه قدس تغییر کرده و علاوی هم در مصاحبه با شبکه التغییر اعلام کرده « اگر برابر ایرانیها قرار بگیرم٬ از موضع ضعف سخن نخواهم گفت و تاکید خواهم کرد که این ما عراقیها بودیم که داعش را شکست دادیم؛ ما خون دادیم. ارتش، پلیس و حشد عراقی بودند.»
در سوریه چه خبر است؟
از دیگر سو در روزهای اخیر در ادلب٬ تحولات مهمی روی داده و پیشرویهای سریع روسیه و سوریه٬ مجال تنفس را از مخالفین بشار اسد گرفته است. شهرهای مهم خان طومان و معره النعمان به دست سوریه افتاده و در ادامه پیشرویها٬ ۶ نظامی ترکیه در درگیری با نیروهای بشار اسد کشته شدهاند و رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه هم اعلام کرده که در پاسخ تلافیجویانه آنان٬ ۳۲ نفر از سربازان اسد در ادلب کشته شدهاند.
تحولات جاری در ادلب هم در شرایطی روی داده که اردوغان بر اساس توافق دوجانبه با پوتین در سوچی عمل می کند و نه بر اساس توافق سهجانبه با پوتین و روحانی در جریان مذاکرات آستانه.
از این رو به نظر میرسد در ماجرای سوریه هم٬ ایران عملا در حاشیه قرار گرفته و این روسیه و ترکیهاند که در کانون تحولات جا خوش کردهاند.
علاوه بر دو جبههی حساس و مهم عراق و سوریه٬ در ماجرای فلسطین هم تحرک چندانی از ایران دیده نشد و کسی حاضر نشد ایران را به بازی راه دهد.
سران اتحادیه عرب در قاهره گرد هم آمدند٬ سران کشورهای عضو کنفرانس همکاری اسلامی هم در جده عربستان و بدون دعوت از ایران جمع شدند٬ اسماعیل هنیه مرد شماره یک جنبش حماس به ترکیه و به دیدار اردوغان رفت. خلاصه اینکه در هیچ نشست و همکاری منطقهای و بینالمللی٬ کسی جویای مواضع و نظرات ایران نشد.
با کمرنگ شدن نقش ایران در تحولات استراتژیک ادلب سوریه از یک سو و انتخابات عراق از سوی دیگر و خنثی ماندن ایران در واکنشهای جهان اسلام به «معامله قرن»٬ چنین به نظر میرسد که این تحولات نشان دهنده سرعت گرفتن افول نقش ایران در تحولات منطقه است. نقشی که بازیگری در آن مشخصا به واسطه قاسم سلیمانی محور اصلی سیاستهای خارجی ایران در منطقه بوده است.