هادی خرسندی: شیش درو بستی نمکی، یک درو نبستی نمکی!

سه شنبه, 13ام اسفند, 1398
اندازه قلم متن

طلّابی که به سبک چینی غذا می‌خوردند، هفته‌ای چهل کیلو لاغر شدند!

عکس از تسنیم

(در سلسله مصاحبه‌های «بیله دیگ – بیله تهدیگ»، خواهر ثاریه گشت الاسلام، خبرنگار مخصوص گشت ثارالله با قلم سحرآمیز خود، سردار شورالاسلام رئیس روابط عمومی «سازمان تولید امامزاده در سپاه» را به چالش میکشد. اینک ادامه آن)

بخش یازدهم

بسم الله الرحمن الرحیم. دیدن سردار شورالاسلام با آن هیکلی که بطور زایدالوصفی بزرگ بود و شکمی که مثل توپ بزرگی بالا و پائین می پرید و کله کوچکی که در میان یونیفورم بزرگ خودنمائی می نمود، و شعر مهد کودکی که سردار ورجه ورجه کنان میخواند، خیلی برای اینجانبه تماشائی بود. سردار چنین میخواند:

-شیش درو بستی نمکی، یک درو نبستی نمکی.

سردار گویا سلام اینجانبه را نشنید زیرا غرق خواندن شعر نمکی بود. این بار با صدای بلند سلام نمودیم:

-سلام عرض کردم سردار.

-شیش درو بستی نمکی، یک درو نبستی نمکی.

-شعر کودکستانی میخوانید سردار؟

سردار گرامی با حرف من به خود آمده و گفتند:

-ببخشید شما هستید؟ شرمنده حواسم نبود خواهر. خیر. شعر کودکستانی نیست، داشتم برای وزیر بهداشت شعر میخواندم.

-آقای سعید نمکی؟

-بعله. ایشان شیش تا درو بسته بود، ولی یک درو نبسته بود. کرونای صاحبمرده هم از آن در وارد شد.

-هواپیمائی ماهان؟

-آفرین. خوب حدس زدی.

-آخر من روزنامه نویس می باشم و در جریان میباشم سردار.

-شیش درو بستی سعیدی، یک درو نبستی نمکی.

-ولی سردار گرامی مگر پروازهای ماهان و رفت و برگشت به چین توسط سپاه انجام نشده؟

-من این حرفها سرم نمیشه. بنویسید که این وزیر بهداشت باید محاکمه و اعدام بشه چونکه امامزاده ها تعطیل شده و مردمی که میخواستند بروند با خلوص نیت ضریح امامزاده ها را دست بکشند و ماچ کنند، الان پشت در اماکن مقدسه علاف شده اند. از آنطرف هم امامزاده های علیه السلام منتظر ماچ و بوسه زائرین هستند. اینطور ما زحمت میکشیم امامزاده تولید می کنیم، اینها می آیند به بهانه یک بیماری در دین و مذهب و اسلام و شریعت را تخته میکنند.

-جای بسی شرمندگی می باشد سردار.

-همین هفته یک امامزاده دوقلو قرار بود در حومه تهران رونمائی بشه که متوقف مونده. حالا چرا؟ چون یک مقدار خرابکار انتحاری برای سیاهنمائی، خودشونو به کرونا زده اند و از دنیا رفته اند.

-اینها را دشمن فرستاده بوده؟

-معلومه. ما با بازماندگان به شدت برخورد می کنیم.

-ولی یک عده هم بی گناه کشته شده اند.

-خُب اونا خیال کنند سوار هواپیمای اوکراین بوده اند. اقلاً الان یک ماه بیشتر زنده مانده اند.

-به این ترتیب شما دارین از وزیر بهداشت دفاع می‌کنید سردار؟

-نه خیر، اون که اعدامه.

سردار دوباره مدتی ورجه ورجه نموده «هفت درو بستی سعیدی، یک درو نبستس نمکی» خوانده، و افزود:

-حالا خوشبختانه یکی از روحانیون بزرگ آیت الله تبریزیان گفته مردم پنبه آغشته به روغن بنفشه بردارند و در …

سردار رویش نمیشود بقیه اش را بگوید. میگویم:

-با من صریح باشید سردار گرامی. من جزو خواهران گشت ثارالله هستم، خجالت نمیکشم.

-بعله، معذرت میخوام، فرموده «موقع خواب یک پنبه آغشته به روغن بنفشه بلانسبت در مقعد خود بگذارید.»

سردار می افزاید:

-روغن بنفشه از صدر اسلام مورد توجه بوده. شما اینترنت را که سرچ کنید از حضرت صادق و حضرت امام رضا خیلی راجع بهش هست، در حالیکه اون زمان از کرونا خبری نبوده. امام رضا علیه السلام می‌فرماید «ادهنوا بالبنفسنج فانه بارد فی الصیف و حار فی الشتاء» یعنی ای خواهران، برادران و فرزندان من، در هرکجا که هستید و به هر کجا که میروید لطفاً همیشه روغن بنفشه همراه داشته باشید و خود را با آن خوشبو کنید زیرا این روغنی است معجزه گر که مسلمین و مسلمات را در تابستان سرد و در زمستان گرم نگه میدارد و موجب ضدعفونی بدن نیز میشود و با ویتامین هایی که دارد برای پوست بدن مفید میباشد.

-سردار این را خودتان ترجمه فرمودید یا مرحوم ذبیح الله منصوری؟

-خودم ترجمه کردم. خیلی هم سعی کردم فرمایشات آیت الله تبریزیان را به عربی برگردانم ولی متأسفانه موفق نشدم. یعنی یک‌جوری بی ادبی درمی‌آمد.

 -سردار گرامی، آیا این  دستورالعمل آیت الله تبریزیان از نظر شرعی «فتوا» حساب میشود؟

-فکر نمیکنم. یعنی نمیدانم درجه اجتهاد بالاتنه و پائین تنه دارد یا خیر.

-ولی رهنمود زایدالوصفی نموده اند. آیا هیچ اثری در جامعه داشت؟

-بعله، بلافاصله روی قیمت پنبه اثر گذاشت.

-جدی؟

-جدی. یعنی نرخ پنبه شبانه رفت بالا.

-چرا شبانه؟

-برای اینکه گفته مردم موقع خواب آن را بگذارند.

-نرخ روغن بنفشه چی؟

-اصلاً گیر نمیاد. یعنی ما یک مقدار می‌خواستیم برای یک شخصیتی که سلامتشان خیلی خیلی برای جامعه مهم بود، تمام بازار را از تولید کننده تا صادر کننده و وارد کننده زیر و رو کردیم، نشد که نشد.

-گیر نیاوردید.

-نه خوشبختانه!

-چرا خوشبختانه؟

-برای اینکه حالا اگر گیر میآمد کی جرأت داشت به عرض آن مقام محترم برساند که ….

صورت سردار بطور زایدالوصفی سرخ میشود و من موضوع را عوض می نمایم:

-راستی سردار گرامی، گفته میشه که علت بروز کرونا در قم، حضور هفتصد طلبه چینی در حوزه علمیه قم بوده. طلبه چینی در قم برای چیست؟

-والله ما آورده بودیمشون اسلام یاد بگیرند، غذا خوردن خودشونم یادشون رفت. قبلاً با چاپستیک غذا می‌خوردند. یعنی با این چوب درازا. ما بهش می‌گیم چوب-استیک.

-الان چه جوری می‌خورند؟

-الان مثل روحانیت مبارز ما. یعنی انگشت شست دست راست رو پایه پرگار می‌کنند، با چهار انگشت بقیه، ۸۸ درجه غذارو توی دوری می چرخونن، از چپ به راست، در جهت عقربه های ساعت، در دو درجه بقیه جمعش میکنن، بعد با یک‌ضرب پرس میکنن غذارو توی حلقوم.

-یعنی کاملاً اسلام آوردند؟

-البته جوان ترهاشون قرائت قرانشون خوب نیست که قراره بیت رهبری چند تا قاری کار کشته بفرسته براشون.

-هیچکدام از طلاب ما غذا خوردن با چوب-استیک یاد گرفتند؟

-آره، ولی بیچاره ها خیلی لاغر شدند. هفته ای چهل کیلو. مجبور شدیم چند روز ببندیمشون به ویتامین و کلسترول و کله پاچه. آبروی اسلام و مسلمین در خطر بود.

سردار شورالاسلام که از لحظه تشریح لقمه گرفتن پرگاری، دستش همچنان در جهت عقربه های ساعت دَوَران داشت، در این موقع به بهانه اینکه نمازش دیر شده، بطور زایدالوصفی مصاحبه را قطع نموده و به سوی ناهارخانه پادگان رهسپار گردید. ….. (ادامه دارد)

از: ایندیپندنت 

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.