انتخابات اخیر، مجلس محلل، و رویا های حاکمیت برای آینده؛ لزوم توجه فوری به شرایط سیاسی -اجتماعی کشور

یکشنبه, 18ام اسفند, 1398
اندازه قلم متن

hamid shirazi

 “نگرانم روزی کلمه “جمهوری”، جرم شود و انتخابات ما تشریفاتی”

جمله بالا بخشی از سخنان اقای حسن روحانی در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور است که در تاریخ ۷ بهمن ۱۳۹۸ در خبر انلاین انتشار یافته است. بحث و گفتگو در مورد انتخابات اخیرو گمانه زنی در مورد اثرات ان بر اینده کشور و ساختار نظام ج.ا از مد تها قبل از انتخابات و بعد از ان در میان جریان های سیاسی داخل نظام و خارج نظام جریان داشته و دارد. از قبل این بحث ها تا حدودی دورنمای اینده ای که مد نظر هسته سخت قدرت است روشن شده. ولی، یکی از بهترین سناریو ها و یا گمانه ها در مورد اینده سیاسی کشور و دگرگونی های کلانی که قرار است شکل گیرد را میتوان در این سخن اقای روحانی مشاهده کرد. دلیل این مدعا هم ان است که این گمانه زنی از جانب کسی صورت گرقته که بالاترین مسول اجرایی کشور است و از روند جریانات در حال شکل گیری در بالاترین رده های حاکمیت مطلع است چیزی که تحلیلگران سیاسی به ان دسترسی ندارند. تغییرات سیاسی ان هم در جامعه متحولی نظیر ایران با دقت قابل پیش بینی نیستند، ولی این پیش بینی از جانب بالاترین مقام اجرایی کشور دارای اعتبار ویژه ای است و باید از جانب کلیه گروه های سیاسی جدی گرفته شده و در تحلیل ها و موضع گیریهای خود ان را به عنوان نقشه راه تنظیم شده از سوی حاکمیت در نظر گیرند.

با کمی تامل در این سخن و سایر مطالبی که ایشان در همایش ذکر شده گفته اند که در سایت خبر انلاین قابل دسترس است میتوان به نتایج چندی رسید. اول ان که به زودی حتی صحبت از جمهوری نیز تبدیل به جرم و یا بهتر بگوییم جرم سیاسی میشود. به عبارت دیگر ایشان رسما تعطیل جمهوریت را پیش بینی کرده اند، همان جمهوریت نیم بندی که افتان و خیران توانسته بود در چهار دهه گذشته تا حدی در صحنه بماند و حداقل گزینه های بد و بدتررا دراختیار مردم گذارد ویا با یک دید تقلیل گرایانه به مردم این حداقل اختیار را میداد که رنگ کالا ی خریداری شده را انتخاب کنند. به این ترتیب حتی اگر همین شکل جمهوری باقی ماند (یعنی نظام به نظام پارلمانی تغییر نکند که بعید است چنین بماند)، انتخابات ریاست جمهوری اینده از حداقل معنا تهی خواهد شد. دوم این که انتخابات تشریفاتی میشود که اولین نمونه ان را در انتخابات اخیر مشاهده کردیم. از ذکر ” نگرانم” که تا حدودی بار عدم قطعیت دارد( اگر صرفا دیپلوماتیک نباشد) میتوان استنباط کرد که برنامه مراکز غیبی قدرت در کشور این است که این سناریو را اجرایی کنند (یعنی حذف جمهوریت و انتحابات تهی از معنی)، ولی در جو کنونی جامعه ایران ایا قادرخواهند بود این نظر را پیش برند ؟ این مهمترین سوالی است که در برابر همه نیروهای سیاسی قرار دارد، چه نیروهای داخل حاکمیت که تا حدودی به سیستم باز تری باور دارند و چه نیرو های سیاسی خارج از حاکمیت که خواستار تغییرات بنیادی هستند.

جواب گویی به این سوال کلیدی محتاج توجه و بررسی هم جانبه از سوی تمام نیروها یی است که به اینده کشور علاقه مندند. این بررسی باید حداقل شامل مواردی نظیر تغییرات اجتماعی، نوع نگرش مردم به نظام به خصوص بعد از ابان گذشته، رویا های حاکمیت برای اینده، ترفند های حاکمیت برای اجرایی کردن رویا های خود، (که انتخابات اخیر شروع ان را کلید زده)، نیروهایی که باید از حاکمیت حذف شوند و نیروهایی که باید جایگزین انها شوند، نحوه شکل گیری ائتلاف نیرو های خارج حاکمیت و. ..باشد. گاه ان است که نیرو های سیاسی خارج از حاکمیت به ویژه جمهوریخواهان با همیاری و همفکری و با تکیه به خرد جمعی و نادیده گرفتن اختلافات در شرایطی که اینده سیاسی کشور تا حدود زیادی با پیش بینی رییس جمهور قابل رویت است اقدام به انجام یک تحلیل جامع الاطراف و جامع و متکی بر واقعیت های موجود نمایند ونتیجه گیری ها و راه حل های احتمالی برون رفت از بحران کشوررا در قبال یک سند سیاسی برای ثبت در تاریخ و ارائه ان به مردم ایران در شرایطی که دورنمای اینده مشخص است انتشار دهند دورنمایی که در گذشته با این وضوح دیده نمیشد. بدیهی است چنین امرسترگی نیاز به کار شدید و همفکری فراوان دارد و صرفا از طریق یک کار گروه دلسوز و با تجربه قابل انجام است.

در این نوشتار سعی شده به اختصار به مواردی که از دید نگارنده برای به تصویر کشیدن شرایط سیاسی – اجتماعی کنونی واینده حایز اهمیت هستند اشاره شود. قطعا موارد دیگری وجود دارند که باید به انها توجه کرد و همه ان ها باید در تحلیل جامع شرایط که به ان اشاره شد گنجانده شود.

پایان دوران عبوراز انگاره های ذهنی (پارادیم شیفت)

برجسته ترین تغییردر ذهنیت اجتماع که میتوان به ان اشاره داشت پایان دوران عبور ازانگاره های ذهنی است. توضیح انکه، تاریخ نشان داده قبل از این که تغییرات کلان در زمینه های سیاسی، ذهنی، اجتماعی، ویا حتی علمی اتفاق افتند، اجتماع باید ابتدا از زندان انگاره های ذهنی گذشته رها شود. دیوارهای این زندان ساخته شده از انگاره های (الگو های) ذهنی گذشته است و پاسداران متعصب و بی رحمی نیز دارد. این دیوار ها از طرق گوناگون مثل روشنگری متفکران، تغییرات اجتماعی و اقتصادی مثل صنعتی شدن و شهرنشینی گسترده، وقوف بر بی پایه بودن انگاره ذهنی قبلی، کشف های جدید علمی و. ..به تدریج ترک برمیدارند تا این که روزی فرو میریزند و ذهنیت نوینی جایگزین میشود این فرایند را پارادایم شیفت گفته اند. دوران ترک برداشتن تدریجی دیوارهای زندان تا قروریزی ان و تغییر انگاره ها ذهنی معمولا دورانی طولانی است. حوادث ابان ماه امسال به درستی نشان دادند که اکثریت قابل توجهی از مردم ازبند توهم انگاره های ذهنی سیاسی -اجتماعی مسلط در چهار دهه گذشته نظیر قابلیت دین و یا بهتر بگوییم فقه در تمشیت امور اجتماعی، اصلاح پذیری نظام، تشخیص دشمن، و. . رها شده اند. شعار های مردم و حمله به سمبل های نظام نشان دهنده تغییر ذهنیت مردم و اراده ان ها برای تخریب کامل این زندان ذهنی بود. عدم شرکت گسترده مردم در انتخابات اخیرخود بزرگ ترین نمود رهایی مردم از انگاره های ذهنی گذشته بود. تاریخ نشان داده در این مرحله نظام های سیاسی که نفوذ ذهنی خود بر اکثریت مردم را از دست رفته می بینند یا باید به سوی اختناق حداکثری روند و یا با روند تغییرات هماهنگ شوند. تغییر رویه کم هزینه ترین راه برای گذر از شرایط بحرانی است. انتخابات به غایت مهندسی شده عکس العمل حاکمیت در برابر این تغییر ذهنیت برای تمرکز قدرت به منظورحفظ دیوارهای ترک برداشته زندان بود. با این انتخابات حاکمیت ج.ا اعلام کرد که سر ان دارد که به سوی اختناق حداکثری حرکت کند، از ان منظز لزوم توجه حداکثری به شرایط بحرانی کشور در اولویت اول قرار دارد. گذرجامعه از انگاره های ذهنی گذشته و تصمیم حاکمیت برای اختناق حد اکثری نقاط عطف تاریخ کنونی ایران هستند – زیرا نه ایران، ایران قبل خواهد بود و نه نظام، نظام قبل از انتخابات- میتوان انتظار داشت که این دو دگرگونی به شدت بر اینده اینده سیاسی کشور تاثیرگذارند. بی شک عبور بخش قابل توجهی از مردم به خصوص جوانان از انگاره های ذهنی گذشته موتور اصلی تحولات اینده خواهد بود نه مجلس فرمایشی و اختناق حداکثری.

تمرکز قدرت و اهداف ان

سناریوی تمرکز قدرت که اقای روحانی برای اینده پیش بینی کرده شباهت زیادی به سناریو اجرا شده در گذشته نه چندان دوردر کشور های دیگر به خصوص چین و روسیه و تا حدودی کره شمالی دارد. به نظر میرسد ما فیلمی که قرار است بر اساس این سناریو در کشور ساخته شود را قبلا دیده ایم. در چین بعد از حوادث میدان تیان امین روند اقتدار گرایی رو به افزایش گذاشت و سیستم اقتدارگرای جدیدی بر ویرانه های کمونیست چینی شکل گرفت، در روسیه نیز بعد از روی کار امدن پوتین اقتدار گرایی به ماهیت اصلی حکومت تبدیل شد در هر دو نظام شکل جمهوری کماکان باقی مانده است. بنابراین سناریوی هر دو فیلم در حد ایجاد حکومتی با حداکثر اقتدار گرای و تک صدایی یکی است. در ایران نیز همین سناریو در حال کپی شدن است. حرکت به سوی تمرکز قدرت سیاسی در کشور های ایدئولوژی زده و بدون داشتن یک پشتوانه دموکراتیک طولانی، چیز جدیدی نیست. در ایران در دو دهه گذشته متناوبا بحث نظام پارلمانی و ریاستی مطرح بوده است. نا هماهنگی بین اصل ولایت فقیه و اصل جمهوریت که انقلاب به نظام جدید ایران تحمیل کرد در چهار دهه گذشته منشا نابسامانی های فراوان بوده. از زمان دولت بازرگان که حتی قانون اساسی وجود نداشت تا زمان حاضر همواره تضاد بین نهادی های فقاهتی با نهاد اجرایی کشور یعنی دولت ودر راس ان رییس جمهور وجود داشته. حتی انتخاب احمدی نژاد به عنوان یک رییس جمهور دست اموز نیز نتوانست به این مساله خاتمه دهد و ان را بدتر کرد. بهترین گمانه ان است که ولی فقیه و مجموعه نهادها و اتاق های فکر اطراف ایشان تصمیم گرفته اند به این وضعیت دو گانه خاتمه دهند. سوالی که مطرح است ان است که با توجه به جو جامعه ایران ایا قادر خواهند بود این سناریو را عملی کنند؟

ابزار رسیدن به تمرکز قدرت

در بیشتر کشور ها ابزار رسیدن به تمرکز قدرت کمابیش مشابه هستند، مهمترین ان ها عبارتند از:

۱ – تسکیل نهاد های قانونی کاملا فرمان بردار که بتوانند گذر به تمرکز قدرت را قانونی کرده و به ان مشروعیت قانونی دهد. تشکیل مجلس جدید که حتی موجب اعتراض بخشی از راست ترین عناصر حاکمیت شده در واقع در این راستا معنی پیدا میکند. به عبارت دیگر، این مجلس، مجلسی محلل خواهد بود که ابتدا باید تمرکز قدرت در شرایط کنونی را سامان دهد وبعد از ان باید رسیدن به اهداف دیگر تمرکز قدرت مثل تعیین ولی فقیه سوم را در دستور کار خود قرار دهد. از این منظر میتوان ان را با مجلسی که رضا شاه را به پادشاهی انتخاب کرد مقایسه کرد با تفاوت هایی که حاصل تغییر در روابط سیاسی کشور است.

۲ – داشتن یک نیروی امنیتی چند وجهی و موازی و بسیار فربه برای کنترل گروههای سیاسی، اعتراضات های مردمی و در نهایت یکدیگر به همراه یک نظام قضایی بی رحم. این دستگاه امنیتی- قضایی مخوف امروز در کشور وجود دارد

۳ – داشتن یک نیروی سرکوب بی رحم با عناصری وفادار ویا مزدور، این نیرو نیز وجود دارد و شاهد خشونت بی حد ان در ابان ماه بودیم تا حدی که سازمان عفو بین الملل تعداد کودکان کشته شده را ۲۳ نفر تخمین زده.

۴ – حذف مراکز قدرت درون نظام و کسانی که فکر میکنند در نظام حق اب وگل دارند و با هسته سخت قدرت هماهنگی کامل ندارند. در این میان حذف رفسنجانی بهترین نمونه است

۵- تشکیل یک سازمان سیاسی و یا حزب واحد نظیر حزب رستاحیز در قبل از انقلاب. انتخابات نشان داد که این حزب و یا سازمان سیاسی در حال تشکیل است ولی هوشیاری هسته سخت قدرت ان است که با توجه به ان که تشکیل حزب واحد سابقه بدی در ذهن ایرانیان دارد دارد ان را رسما اعلام نمیکند ولی از زبان برنامه سازان تلویزیون اعلام میشود که اگر دوست ندارید کشور را ترک کنید

۶- جایگزینی نیروهای حذف شده از قدرت با جوان ترها و دادن امکانات اقتصادی – مدیریتی بیشتر به انان و در یک کلام خریدن انها وکنار گذاشتن کسانی که داعیه قدرت دارند. به نظر میاید که تمام ابزار لازم برای تمرکز قدرت از دید حاکمیت اماده است. فرمانده سپاه چند روز قبل از انتخابات گفت که مجلس جدید طراز انقلاب خواهد بود چگونه قبل از انتخابات میتوان چنین پیش بینی دقیقی کرد جای بگومگوی فراوان. در این جا نیز این سوال در برابر تمام نیرو های سیاسی وجود دارد که علیرغم تمام مهره چینی ها با توجه به تضاد های عمیقی که بین این مهره ها از یک سو و تضاد عمیق تری که بین نظام و ملت بوجود امده و روزانه گسترده تر میشود این ابزار تا چه میزان قادر به کنترل و اجرای نقشه تنظیم شده هستند، ایا انها توان صد در صدی برای این امر را دارند؟ ایا قوی شدن جنبش اجتماعی باعث ان میشود که این ابزار از درون دچار پوسیدگی شده و قادر به انجام ماموریت خود نباشند؟

اهداف ثانویه تمرکز قدرت، رویاهای رهبرانه و انتخاب ولی فقیه سوم

 در ایران چندی است که برخی نظرات ولی فقیه دوم در مورد شکل اینده جامعه ایران، تمدن نوین اسلامی، سبک زندگی مردم، تغییر برخی از کلمات فارسی مثل تغییر رادیو به رادیان و… مطرح است. در سال ها و ماه های اخیر نیز شاهد برخی از اقدامات عملی در زمینه هایی مثل حذف انتگرال از کتاب های دبیرستانی، اتش زدن کتاب های مرجع پزشکی، مطرح شدن پزشکی اسلامی، ترویج مداحی و… از جانب عقب افتاده ترین بخش روحانیت ومکلا های متعصب هستیم که بی شک با حمایت مراکز غیبی قدرت انجام میگیرد. این همه میتواند نشان ان باشد که ولی فقیه دوم رویا هایی برای اینده جامعه ایران و شاید کل جهان اسلام در سر دارند و بر انند که اینده ایران را بر طبق رویا های ذهنی خود شکل دهند. گفتنی است که بسیاری از رهبرانی که در حکومت های ایدئولوژیک و به مدت طولانی در قدرت قرار داشته اند به این گونه رویا سازی ها دچار شده اند. اقای خامنه ای که زمانی در کنار رفسنجانی جناح عمل گرای روحانیت را تشکیل میدادند و خواستار تجدد در اسلام و تعامل با جهان بودند، به تدریج از ان فاصله گرفتند و در سال های اخیر به شدت به سوی افکار عقب افتاده ترین بخش های روحانیت تمایل نشان داده اند، نتیجه این دگردیسی باور به ایجاد تمدن نوین اسلامی و جامعه ای طراز ان به عنوان اخرین مرحله انقلاب اسلامی است. این رویاها واقدامات عملی که بر مبنای ان انجام خواهد شد تناسبی با سطح بالای شعور فعلی جامعه ایران ندارد و لی اصرار بر انجام ان این سوال را پیش میاورد که ایا موج دوم توتالیتاریسم در راه است؟ در این جاست که تمرکز قدرت در ایران اختلاف عمیقی با تمرکز قدرت در چین و روسیه که اهداف اصلی ان عمدتا توسعه اقتصادی و ارتقا ناسیونالیسم بوده پیدا میکند و بیشتر رنگ و بوی تمرکز قدرت از نوع کره شمالی را پیدا میکند. در این مورد نیز این سوال در برابر نیروهای سیاسی قرار دارد که این رویاها تا چه حد عملی خواهند شد و جامعه پیشرفته ایران که از روز ۲۳ بهمن ۵۷ مقاومت در برابر رفتن به سوی گذشته را اغاز کرده اجازه پیش روی چنین طرحی را میدهد یا نه؟ ایا اختناق موجود به نوعی حکومت توتالیر در کشور منجر خواهد شد؟

افزون بر این هدف، رفع موانع و مقاومت های احتمالی و قابل پیش بینی دربرابر انتخاب ولی فقیه سوم (هر کس که میخواهد باشد و به خصوص اگر فرزند ولی فقیه دوم باشد) در سایه اختناق حد اکثری کنونی هدف بالقوه دیگرتمرکز قدرت در کشور در این مرحله است. مهره چینی در این دوران اولین قدم برای هموار کردن راه برای این انتخاب است. کشتار ابان ماه امسال از جهات بسیاری مشابه کشتار زندانیان سیاسی درسال ۶۷ درزمان ولی فقیه اول است. در هر دو مورد حذف مخالفان خارج نظام هدف بوده، در حال حاضر حذف قدرتمندان درون حاکمیت نیز به هدف قبلی اضافه شده. حذف های این چنانی در مجموع میتواند انتقال قدرت به ولی فقیه سوم را اسان تر کند. ایا تمرکز قدرتی که شاهدیم میتواند به این امر کمک کند و ج.ا تبدیل به یک جمهوری سلطنتی از نوع کره شمالی و یا سوریه زمان حافظ اسد است یعنی پسر جانشین پدر در مقام خواهد شد؟ این هم سوال دیگری است که هم در برابر نویسندگان این سناریو و هم در برابر نیروهای سیاسی مخالف ان چه در داخل و چه در در خارج از حاکمیت قرار دارد.

نظام وجامعه در دو جهت مخالف

دیر گاهی است که جامعه پیشرفته ایران در برابر تحمیل افکارعقب مانده نظام، مقاومت درخشان خود را به روشنی نشان داده. تا حدی که مسیر حرکت جامعه و نظام با یکدیگر در مواردی زیادی ۱۸۰ درجه اختلاف دارند. برحس ازبرترین نمونه های این مقاومت که تاریح شروع ان به سال های اولیه انقلاب باز میگردد عبارتند از افزایش سن ازدواج دختران علیرغم تغییر قوانین در جهت کاهش سن ازدواج، شکست طرح تولید فرزند بیشترعلیرغم سیاست های تشویقی مالی پشتوانه ان، مقاومت در برابر حجاب اجباری، ازدواج سفید، حفظ و اشاعه موسیقی ملی و…. با این ترتیب دو نیرو در برابر هم صف ارایی کرده اند نیرویی که رو به اینده دارد و خواهان زندگی در قرن بیست ویکم است و نیرویی که رو به عقب دارد و از عده زیادی نیز برخوردار نیست ولی تکیه بر زور سر نیزه دارد. علیرغم تمام ترفند ها و بر نامه ریزی های دقیق صورت گرفته از جانب هسته سخت قدرت با تکیه بر اختناق کنونی این تمهیدات قادر نخواهند بود که در طولانی مدت کارایی لازم برای مقابله با بیداری مردم را داشته باشند. بی شک این اگاهی عمومی که تا خانه بزرگ ترین ایت الله ها نیز نفوذ کرده بزرگترین سرمایه ملی برای نجات کشور است. در این شرایط نیرو های سیاسی چه نقشی میتوانند با توجه به توانشان داشته باشند و( یا بهتر بگوییم بهترین نقشی که میتوانند بازی کنند چیست) مسله ای است که احتیاج به مداقه همه جانبه این نیرو ها وتوان انها در ائتلاف با یکدیگر خواهد داشت.

در خاتمه باید گفت که ایران کنونی به خاطر ضعف مدیریت در طول چهار دهه گذشته، عدم جوابگویی به مطالبات مردم، افزایش تضاد ملت و نظام، درگیری های بین المللی، شرکت در عملیات نظلمی برون مرزی، از دست دادن درامد نفت و افتصاد در حال احتضاز، اختناق حد اکثری داخلی، بحران کنونی کرونا و… در یکی از بدترین شرایط حیات خود در طول یک قرن گذشته است. برای نجات ان واقعا چه راه عملی صرف نظر از شعار های غیر عملی وجود دارد؟ ایا ایران به سوی سوریه ای شدن و یا بالکانیزه پیش میرود؟ ایا نیرو های سیاسی دارای اراده لازم برای حداقل ائتلاف هستند؟ در شرایط خلا نسبی نیرو های سیاسی جامعه مدنی تازه پای ایران قادر است نقشی برای نجات کشور داشته باشد؟ ایا سناریو حاکمیت برای اینده عملی است؟ انجام این سناریو در کشور هایی مثل چین و روسیه ایا میتواند دلیلی باشد که در ایران نیز اجرا گردد؟ این سوالات به همراه انبوه دیگر سوالات امروز در برابر جامعه سیاسی دموکراتیک وملی ایران که دخالت خارجی برای تغییرات سیاسی را مردود میدانند قرار دارد. بدیهی است که برای بسیاری از انها پاسخ روشنی وجود ندارد و علت ان نیز شرایط بسیار پیچیده داخلی وخارجی ایران است. مهمترین کاری که میتوان و باید در این شرایط بحرانی جهت امادگی برای رو یارویی با حوادث سیاسی غیر مترقبه پیش رو انجام داد، تشکیل ائتلاف گسترده و وسیع نیروهای سیاسی است که هر چه زودتر باید شروع شود زیرا فردا ممکن است خیلی دیر باشد.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.