در سال ۱۳۹۸ که روزهای پایانی آن را سپری میکنیم، حداقل سه واقعه – که هر سه در نیمهٔ دوم سال رخ داد -، کارنامهٔ سیاهِ ۴۱ سالهٔ جمهوری اسلامی را سیاهتر نمود:
– در آبان ماه، جمهوری اسلامی تعداد بسیاری از کسانی را که اعتراضی طبیعی به افزایش ناگهانی و بدون هیچ مقدمهٔ قیمت بنزین کرده بودند، در خیابان به گلوله بست و تا به امروز هیچ آمار رسمی از این جنایت را منتشر نکرده است. گفته میشود این تعداد حدود ۱۵۰۰ نفر بوده است. گرچه جمهوری اسلامی سابقهٔ کشتار در زندانها و خیابانها را به کرّات داشت، اما کشتاری با این ابعاد، به طور علنی و در فاصلهٔ اندک زمانی، آن هم در مسألهای اقتصادی، به نظر جدید میرسد.
– در دی ماه هواپیمای مسافربری را در آسمان مورد هدف قرار داد و کلیهٔ سرنشینان آن را به سادگی آب خوردن کشت. گمان میکرد که همانند جنایات پیشین خود، از جمله جنایت آبان ماه، لااقل تا مدتها میتواند با فریب و نیرنگ، ابعاد واقعی فاجعه را پنهان کند. اما وقتیکه دستاندرکاران امر، با پیگیری چند دولت غربی و رسانههای ایرانی، متوجه شدند که کوس رسواییشان گوش فلک را پر کرده، ناچار به اعترافی نصفه و نیمه شدند. هر چند تا امروز عمدی بودن آن را بر عهده نگرفتهاند و انگیزهٔ ارتکاب آن را به طریق اولی ناگفته گذاشتهاند. به راستی، اگر یک سال پیش در این موقع کسی به ما میگفت که این نظام در تبهکاری تا شلیک به هواپیمای مسافربری حامل ایرانیان هم قادر است که پیش رود، کدامیک از ما باور میکردیم؟
– هنوز در گیر و دار اخبار مربوط به کشتار آبانماه و سرنگونی هواپیمای مسافربری بودیم که معلوم شد ویروس کرونا به ایران آمده و بر خلاف معمول در سایر کشورها که قضیهٔ این ویروس با خبر پیشگیری و احیاناً ابتلای چند نفر شروع شد، در ایرانِ اشغال شده توسط جمهوری اسلامی، با خبر فوت دو هموطن از واقعیت با خبر شدیم. در واقع حضرات حداقل سه خطای وحشتناک و غیر قابل جبران مرتکب شدند: در ابتدا نه تنها هیچ تلاشی برای ممانعت از ورود ویروس از کشور چین نکردند – کاری که تقریباً تمامی کشورها انجام دادند -، بلکه توسط پروازهای متعدد و بیضابطه، در ورود ویروس به کشور نقش اساسی ایفا کردند. در مرحلهٔ دوم، در حالیکه حتی مسئولان کشورهای دیگر به مسئولان جمهوری اسلامی به شدت توصیه به قرنطینهٔ قم کردند، با این راهکار مخالفت نمودند و هموطنان کل کشور را در معرض تهدید قرار دادند. بعد هم که در پردهبرداری از شاهکارشان، مثل همیشه، عمق فاجعه را از افکار عمومی پنهان کرده و میکنند، به طوریکه تاکنون هیچ آمار رسمی قابل اعتمادی از وضعیت در دست نیست و علاوه بر سلامت جسمی شهروندان، سلامت روحی آنان را نیز بیش از پیش خدشهدار کردهاند. به این سه مورد، عدم رسیدگی شایسته و بایسته به مبتلایان و عدم اجرای عدالت در توزیع امکانات را نیز باید اضافه کرد که خود حدیث مفصلی است، البته انصافاً این اصلاً تازگی ندارد و ادامهٔ بیکفایتیها و فسادهای پیشین آنان در عرصه های مختلف است!
در این ماجرای ویروس کرونا، اگر اوضاع از این بدتر نشده، نه به دلیل مدیریت به اصطلاح مسئولان نظام، که به لطف همیاری مردم و تلاش های پزشکان و پرستاران فداکار ایرانی است، همان طور که اگر فرهنگ ایرانی در ۴۱ سال حکمرانی این نظام سرکوبگر از بین نرفته، تنها و تنها به لطف مقاومت جامعهٔ مدنی ایران و ریشههای تاریخی فرهنگ ایران بوده است.
این روزگارِ سختِ ستیز با ویروس کرونا نیز به سر خواهد رسید – که امیدواریم با خدمات کادرهای درمانی و با رعایت اصول بهداشتی توسط هممیهنان با حداقل خسارت باشد -، اما این بحران، ناکارآمدی و بیلیاقتی نظام را آشکارتر از همیشه به همگان نشان داد و وجدان عمومی جامعه را دستخوش تغییرات جدی کرد، به طوری که بدون تردید میتوان گفت که ایرانِ پس از نابودی ویروس کرونا، ایرانِ پیش از آن نخواهد بود، ایران ۱۳۹۸، ایران ۱۳۹۹ نخواهد بود. کسی از یاد نخواهد برد که چگونه تصمیم گیران جمهوری اسلامی دست در دست هم، در وقوع و فراگیری این بلا، با بیخِرَدی و سهل انگاری و ناتوانی ملت خود را تنها گذاشتند.
مروری بر روند طی شده در این سالیان، جایی برای کوچکترین شبههای باقی نمیگذارد که این نظامِ ناموفق در همهٔ عرصههای ادارهٔ جامعه – از اقتصاد گرفته تا محیط زیست، از فرهنگ گرفته تا بهداشت و درمان – هیچ قابلیتی برای اصلاح خود ندارد و هر روز که بر حیات آن افزوده گردد، ایران و ایرانی را دچار خسران بیشتری مینماید. ما مردم ایران، با اندکی همت و همبستگی و هوشیاری، میتوانیم به کابوس جمهوری اسلامی پایان دهیم و نظامی دموکراتیک، مستقل، آزاد و کارآمد را جایگزین آن کنیم. ملتی که کرونا را شکست دهد، نظام ضد ایران و ایرانی را نیز شکست خواهد داد.
امیر بیگلری
۲۲ اسفند ۱۳۹۸
amir.biglari1@gmail.com
از: گویا