عبدالکاظم دریساوی:
آبادان از رقص رویا تا رویش شمشادها!!
بیست ونهم اسفند ماه سالروز ملی شدن صنعت نفت است. این روز را همیشه باید به یاددکتر محمد مصدق رهبر بزرگ جنبش ملی شدن صنعت نفت گرامی داشت. به نام آن بزرگمرد که نامش در تاریخ، ماندگار و باعث سربلندی ایران و ایرانی والهام بخش ملتهای خاورمیانه وآسیا شد!!!
آبادان از رقص رویا تا رویش شمشادها:
هرگاه به شهر رویایی آبادان قدممی گذاری خاطرات از ورای ابرهای وهم آلود زمان سر بر می آورند و زندگی را از درون هزاران رویدادوحادثه دوباره تعریف میکنند.
براستی آبادان چگونه شهری است که به شهر رویایی و شهرتلاش و مبارزه و خاطره، به شهر نخل و نفت و فوتبال معروف شده است ؟
با هم به زمان ازدست رفته و به آن روزهایی که شور و شوق و تلاش و اتحاد و اعتصاب و مبارزه حرف اول را میزد سفر کنیم. در آن سالها که انگلیسی های مغرور اعلام کرده بودند آفتاب در امپراطوری بریتانیای کبیر غروب نمی کند بسیاری از مردم جهان این غرور و نخوت و “سروری طلبی”انگلیسی های موبور و چشم آبی باورشان شده بود. اما در آبادان نفت و فوتبال و سیاست آرام آرام در کنار هم و گاه یکی در مقابل دیگری، کار خود را می کردند.
کارگران آبادان آن سالها علاوه بر حضور فعال در جنبش کارگری و مطالباتی، در مسابقات ورزشی باشگاهی و کشوری و واحدهای مختلف پالایشگاه (DEPARTMENTS) حرف اول را میزدند. وقتی که زنده یاد” عزیز صادقی ” در”گراند شاپوری “آن هم در حضور هزاران تماشاگر علاقه مند و خانم های جوان انگلیسی همه رقبا و از جمله دوندگان انگلیسی را در دو سرعت جا گذاشت انگلیسی ها به همراه همسران جوانشان با نگاه های حسرت بار به دنبال چیز دیگری بودند. از جزیره انگلیس تا جزیره آبادان!! آن روزها قلب جهان در خاورمیانه در این سو و آنسوی “رودها” و در میان چشمه های نفت، تند تند میزد. وقتی مرحوم دکتر محمد مصدق رجل برجسته ملی در میان حمایت مردم نفت را ملی اعلام کرد در آبادان غوغای دیگری برپا شده بود از پالایشگاه تا میدان فوتبال و از آنجا تا تمام کوچه ها و خیابانها اشک شوق بود و رقص رویا! در آن حال و هوا دیگر نه از حاج حداد پیمانکار انگلیسی ها کاری ساخته بود و نه از حسین گزی (حمام دار معروف لین یک احمدآباد) و نه حتی ازآن معروفه بد قیافه خانم عالیه آذرنوش معروف به “بهجت سرسری “، که خود را خواهر خوانده شاه میخواند!! شور بود و احیای غرور ملی و اعتماد به نفسی مثال زدنی که در صفوف متحد کارگران و زحمتکشان و تشکل های صنفی و سیاسی متجلی شده بود. بدینسان بود که آفتاب غرور و افسانه پایان ناپذیری سیطره طلبی انگلیسی ها در جزیره آبادان غروب کرد و مصدق بر روی دوش مردم ایران “دور افتخار” زد و تاریخ نقش الهام بخشی” او” را به خلق های خاورمیانه و آفریقا نشان داد. چند سال بعد که در کشورهای مصر و عراق خیزش های دیگری برپا شده بود مردم آبادان گوش به دهان رادیوهای بزرگ لامپی “تلفنکن” قهوه خانه ها سپرده بودند تا از آنسوی رودها خبرهای خوشی بشنوند. فاطمه دختر سید ابراهیم البلتاجی اسطوره و خواننده بزرگ جهان عرب اعلام کرد که او برای هیچ رهبر عربی ترانه ای نخواهد خواند مگر اینکه او آبراهه (کانال) سوئز را ملی کند. وقتی در سال ۱۹۵۶جمال عبدالناصر (ابا خالد )رهبر بزرگ مصریان چنین کرد آنگاه ام کلثوم با حنجره آسمانی اش شادترین ترانه را برای او خواند. در این سوی رود اما مردم آبادان در آن سالهای ملتهب و پرتنش با ترانه انت عمری (تو جان منی ) ساخته مرحوم استاد محمدعبدالوهاب خنیاگر بزرگ مصری و آوازهای ناظم غزالی خواننده محبوب عراقی عشق و آرزوهای ناتمام خودرا علیرغم ازدحام آدمها و صدای” چیک چیک “استکانهای چای و قور قور قلیانهای آتشین و دودآلود در قهوه خانه ها باخود مرور میکردند. در جدال سیاست و غرور، انگلیسی ها سوار بر کشتی “موریشز” آبادان را با اندیشه ناتوان بودن ایرانیها در اداره پالایشگاه و ایجاد مشکلات فنی و مدیریتی برای صنایع نفت به اجبار ترک کردند. اما متخصصان و کارشناسان و کارگران ایرانی با اعتماد به توانایی های فنی خود و تلاشی مضاعف پالایشگاه و صنعت نفت را به خوبی اداره و مدیریت کرده ومانع از تحقق اندیشه های تحقیرآمیز انگلیسی ها شدند. اما متاسفانه رقص رویا دیری نپایید و همدستی دستان تبه کار و آلوده، سرنوشت دیگری را برای بیداری مردم و صنعت نفت ایران رقم زد و ضد تاریخ نیز ” برگ ” دیگری را رو کرد.کودتای ننگین و سرکوب میهن پرستان توسط سازمان سیا طراحی و عملی شد ودر اثر آن همه ساکنان خاورمیانه را در نوعی بهت فرو برد. سال ۱۳۳۴ وقتی که همان انگلیسی ها به پالایشگاه آبادان بازگشتند در مواجهه با کارگران آبادانی این بار با نوعی شرم و سرافکندگی می گفتند : ” Excuse me forget it معذرت میخواهم فراموش کنید”! در ادامه این کودتا دکتر مصدق به” احمد آباد “تبعید شد اما تاریخ تبعید و حصر و تحریف و فراموش کردن اورا هیچ گاه نپذیرفت و دکتر مصدق را میهن پرستی بزرگ و چهره ای ملی ارزیابی کرد و نامید.
در وصف زندگی و نقش دکتر محمد مصدق، شعرا و اندیشمندان بزرگی نظیر مهدی اخوان ثالث. احمد شاملو و دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و دکتر احسان طبری و… شعرهای حماسی و ارزشمندی سرودند. با این وجود همراه با رویداد تلخ کودتا زمان در عبور سنگین اش برگهای دیگری از حقایق جنبش ملی شدن صنعت نفت را فرا روی مردم قرارداد و همراه آن علیرغم درد و رنج و تبعید و یاس و شکست بالاخره شمشادها در گذر ایام آرام آرام در کوچه های خاطره روییدند و سبزی و طراوت زندگی و رویاها را در حافظه تاریخ و خاطره میهن ثبت کردند. اینگونه بود و هست که آبادان و آبادانی همراه با اندیشه های مترقی زندگی را علیرغم همه مشکلاتش پاس داشته و میراث ارزشمند گذشته شهر را همچون منبعی الهام بخش برای تحقق مطالبات و رویاهایش دانسته و میداند. گرامی باد یاد و خاطره تابناک همه کارگران و مبارزان و شهدای جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران.
عبدالکاظم دریساوی