زاد روز میرزا حسن رشدیه – پایه گذار مدارس نوین در ایران- فرصت و ضرورتی برای این این یادآوری هم هست که اکنون مدارس ایران از دایرۀ پیشرفت و مهارت آموزی های مورد نیاز توسعه و اقتضائات دنیای دیجیتال و دیگرگون شده با انقلاب هوش، به دور افتاده و به جای تربیت برای زیست اجتماعی همه در حال پرورش بچه ها برای رفتن به رینگ مسابقۀ کنکورند
عصر ایران؛ زادروز میرزا حسن رشدیه فرصتی است تا از پایه گذار مدارس نوین در ایران یاد شود. ۱۳ یا ۱۴ تیر ۱۲۳۱ خورشیدی میرزا حسن تبریزی در تبریز دیده به جهان گشود و ۳۶ سال بعد که اولین مدرسۀ نوین ایران را در محلۀ ششگلان تبریز بنا نهاد، به «رشدیه» شهرت داشت و چه اسم با مسمایی چون تمام عمر خود را صرف سامان دهی فرآیند رشد فرزندان این سرزمین کرد.
با این که با فروش املاک شخصی و کسب اجازه از علمای نجف، مسجد شیخ الاسلام تبریز را به مدرسه تبدیل کرده بود ولی این اقدام او با واکنش های منفی رو به رو شد و حتی در حمله به مدرسه یکی از محصلین جان خود را از دست داد و دریافت که در این مسیر دشواری های بسیار پیش رو دارد.
او که ابتدا قصد داشت به نجف برود و دروس قدیمه را بخواند وقتی در روزنامه ای خواند که از هر هزار ایرانی تنها ۱۰ نفر باسوادند، مأموریت خود را دریافت و احساس کرد نیاز ایران بیش از هر موضوع دیگر تعلیم و تربیت و انتقال دانش های نوین است.
به بیروت و استانبول رفت و با شیوه های جدید آموزش به کودکان و نوجوانان، آشنا شد و در بازگشت اولین مدرسه از این نوع را در تبریز پایه گذاشت اما پس از اتفاقی که افتاد ناگزیر از ترک ایران شد.
چندی بعد میرزا علی امین الدوله به والی گری آذربایجان رسید و از رشدیه خواست بازگردد و رؤیای خود را ادامه دهد. او هم بازگشت و مدرسۀ بزرگی در تبریز گشود و محصلانی را با شیوه های نو آموزش داد اما وقتی امین الدوله را از والی گری کنار گذاشتند، بار دیگر عرصه بر رشدیه هم تنگ شد.
این تصور که علم جدید به قصد کنار زدن مذهب به صحنه آمده مثل مخالفت های دیگر با امور مدرن و بدبینی به هر تغییر در جامعۀ سنتی قابل ارزیابی است اما او راه را گشوده بود و وقتی در اجرا دچار مشکل شد به نوشتن کتاب و انتشار نشریه روی آورد و از جمله می توان به روزنامه های «مکتب» و «طهران» اشاره کرد و آثاری از این قرار: بدایه التعلیم، هدایه التعلیم، نهایه التعلیم، تنبیه الغافلین و ارشاد الطالبین که جملگی دربارۀ تعلیم و تربیت است.
میرزا حسن رشدیه دیر دریافت که جلب حمایت نیروهای نواندیش مذهبی که تعارضی نمی بینند از حساسیت ها کم می کند و با این حال دنبال این تعارض نبود و کار خود را می کرد و پایان عمر را هم در قم گذراند تا دست مخالفان به او نرسد و گمان نرود از دایرۀ دین داران خارج شده است. سن او اما بالا رفته بود و در فضای پرآشوب پس از اشغال و جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۳ در قم درگذشت.
چند سال پیش به همت مجلۀ بخارا شبی به یاد رشدیه برگزار شد و نخستین سخنران آیتالله سید مصطفی محقق داماد روحانی نواندیش و نوادۀ بانی حوزۀ علیمۀ قم بود که گفت:
« وقتی این بزرگوار بر تأسیس مدارس به نحو جدید اصرار میورزید مکتبخانهها دیدند دکانشان تعطیل میشود از هردری برای مخالفت قیام میکردند. مهمترین حربه آنان هم چماق تکفیر بود . نخست او را کافر معرفی کردند و سپس ریختند و مدرسه او را خراب کردند.
جالب است که چند شب قبل یکی از دوستان که سابقا با یکی از انجمنهای مذهبی همکاری داشت به من زنگ زد وگفت شنیدهام که شما میخواهید برای مرحوم رشدیه سخن بگویید، واقعاً چنین است؟ گفتم آری. گفت: درجریان باشید که ایشان “ازلی” بودهاند! گفتم شگفتا که حدود صد سال از مرگ این مرد میگذرد و این آقایان که دنبال بابی و بهائی میگردند و گوئی وقتی بازارشان کساد میشود اگر کسی گیر نیاورند ،گوئی بهائی میسازند و از این رهگذر مهمترین خدمت را به آمار آنان میکنند. اما نمیدانند که این شیخ مرحوم سرانجام رحل اقامت در قم افکند ودر پرتو حمایت مرجع تقلید زمان یعنی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قرارگرفت.
وقتی هم ایشان درسال ۱۳۲۳ شمسی فوت کرد علمای قم برجنازه ایشان نماز گزاردند وبا احترام در قبرستانی که به نام قبرستان شیخ عبدالکریم حائری معروف است مدفون شد. ولی این آقایان هنوز هم به اتهاماتی که مکتب خانهداران برای وی جعل کرده بودند دست می یازند؟!… همین مجموعهای که امروز به دست شما میرسد [اشاره به کتابی که خود بر آن مقدمه نوشته و در آن مراسم رونمایی شد] حاوی چند رساله در اصول عقائد برای کودکان است. ببینید چقدر ساده و زیبا اصول عقائد را بیان کرده و تشیع اثنی عشری را به کودکان آموزش داده است.»
رشدیه، زاده و بالیدۀ تبریز بود اما به همۀ ایران و همۀ فرزندان میاندیشید و آموزش نوین و آنچه را که وظیفۀ خود میدانست در تبریز و تهران ادامه داد و تعارضی میان دینداری و آموزش و پرورش نمیدید و البته نبود تا ببیند ۵۵ سال بعد از مرگ او آموزش و پرورش مدرن ایران در دوران جمهوری اسلامی و حاکمیت دینی ادامه یافت و مانند بسیاری از مفاهیم دیگر که در ابتدا نامتجانس می نمودند به هم زیستی روی آوردند.
زاد روز میرزا حسن رشدیه – پایه گذار مدارس نوین در ایران- فرصت و ضرورتی برای این این یادآوری هم هست که اکنون مدارس ایران از دایرۀ پیشرفت و مهارت آموزی های مورد نیاز توسعه و اقتضائات دنیای دیجیتال و دیگرگون شده با انقلاب هوش، به دور افتاده و به جای تربیت برای زیست اجتماعی همه در حال پرورش بچه ها برای رفتن به رینگ مسابقۀ کنکورند و اگر رشدیه دوباره چشم باز کند شاید در ابتدا از گسترش مدارس مدرن و نوین در ذیل حکومت ایدیولوژیک شگفت زده شود و به انبوه محصلان که بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را تشکیل می دهند ببالد اما از خروجی و فرجام دورۀ ۶ سالۀ دوم به جز بخشی که برای دانشگاه پرورش یافته اند، نیز مبهوت شود.
کارشناسان معتقدند هر قدر ۶ سال اول مدارس در ایران کاربردی است و بچه ها را با زبان پارسی و خط آن و شیوۀ نوشتن و حساب و کتاب و جغرافیا و مانند آن خصوصا هم نسلان و هم سن وسال ها آشنا می کند اما در ۶ سال دوم مدام اضطراب کنکور و رشته و شغل در آینده را به جان آنان می اندازد تا چنانچه به دانشگاه راه نیافتند یا سهم آنان رشته های مرغوب نبود احساس سرخوردگی و شکست کنند و به تعبیری در سال هایی به دستگاه چرخ گوشت یا تبدیل بچه های متنوع به موجودات شبیه به هم و قالبی تبدیل شده است.
در زادروز میرزا حسن رشدیه جا دارد بار دیگر بر ضرورت تمرکز بر فرآیند «رشد» بچه ها و بازگشت به اهداف نخستین تأکید شود.
اگر وزیر آموزش و پرورش هم در کنار سخنان کلی و وعده هایی که در واقع سازمان برنامه و بودجه باید انجام دهد و شعارهایی که همۀ اسلاف او بر زبان می آوردند نیز دو کلمه از رشدیه بگوید، بد نیست.