«ششم بهمن ماه زنگ خانه را زدند. خودشان را مامور بانک معرفی کردند. مادرم در را باز کرد. به برادرم گفتم مامور بانک برای چه باید بیاید؟ به صورت غیر ارادی به سمت در و راهپله رفت که همانجا صدای فریادش را شنیدم که میگفت یاسمن برو! همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. یکی از ماموران اسلحهای را به شقیقه برادرم چسباند و تهدیدش کرد که ساکت باشد. من همان لحظه به سمت اتاق رفتم و در را قفل کردم اما مامور دیگری با سه ضربه در را شکاند و…»
«یاسمن خالقیان»، خبرنگار حوزه اجتماعی سرانجام پس از چندین بار احضار و بازجویی، ایران را برای همیشه ترک کرده است. او حدود ۹ سال با رسانههای ایران همکاری داشت.
یاسمن خالقیان بارها احضار و بازجویی شد تا در نهایت او را به «تشویش اذهان عمومی»، «نشر اکاذیب» و ترویج فساد متهم کردند.
بهمن ۱۳۹۸، ماموران اطلاعات سپاه پاسداران با ورود به منازل برخی از روزنامهنگاران، از جمله یاسمن خالقیان، ضمن تفتیش منزل و محل کار، برخی از وسایل شخصی آنها را ضبط کردند. پس از آن، بارها یاسمن خالقیان احضار و بازجویی شد تا در نهایت او را به «تشویش اذهان عمومی»، «نشراکاذیب» از طریق نوشتههایی با مضمون اتهامزنی به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای سرنگونی هواپیمای اوکراینی و دعوت به تجمع و «ترویج فساد» به دلیل انتشار عکس بیحجاب در فضای مجازی متهم کردند.
خالقیان زمانی که ۲۳ سال داشت، خبرنگاری را با «روزنامه شرق» آغاز کرد. سپس به «روزنامه جهان صنعت» رفت. پس از آن، در حالی که در رشته روزنامهنگاری تحصیل میکرد، در پروژهای دوساله در خصوص عکاسی و تهیه گزارش از مناطق محروم و نقاط صفر مرزی، با خبرگزاری «ایلنا» همکاری کرد. در نهایت، این همکاری منجر به استخدام او در «ایلنا» شد.
در گزارش پیشرو، یاسمن خالقیان در گفتوگویی مفصل با «خبرنگاری جرم نیست»، از محدودیتهای سر راهش برای انتشار مطالب به عنوان یک خبرنگار تا ماجرای هجوم ماموران امنیتی به خانهاش، ساعتها بازجویی، فشار برای اعتراف اجباری، تشکیل پرونده و خروجش از ایران میگوید.
از تهدید به اسیدپاشی تا زندگی با کولبران
خالقیان طی فعالیت خود در رسانههای مختلف، از جمله تهیه و انتشار گزارشهای اجتماعی در ایلنا، چندین بار از طرف افراد ناشناس تهدید شده بود: «اولین مشکل من با خبرگزاری ایلنا این بود که در زمان نیاز هیچ حمایتی از طرف رسانه نبود. به خاطر دارم برای پیگیری و تهیه گزارش از اعتراض به اسیدپاشی در اصفهان، با اکانتهای فیک تهدید شدم. آخرین تماس این بود که “اگر میخوای صورت خودت هم اسیدی نشه، پیگیری نکن.” زمانی که این را با مسوولان خبرگزاری در میان گذاشتم، هیچ اقدامی نکردند. کما این که پرونده اسیدپاشی اصفهان هنوز هم به جایی نرسیده است.»
یاسمن از مرداد ۱۳۹۳ تا مهر ۱۳۹۷ با ایلنا همکاری داشت و در پروژه تهیه گزارش و عکاسی از مناطق محروم، به زندگی کولبران در مناطق سردسیر ایران نیز پرداخته بود: «پس از یک هفته زندگی با کولبران و تهیه گزارش از وضعیت آنها، قصد بازگشت از فرودگاه اردبیل به تهران را داشتم که توسط ماموران فرودگاه بازداشت شدم. طبق معمول، وقتی خبر به مسوولان ایلنا رسید، هیچ اقدامی انجام ندادند. همکارانم در سرویس اقتصادی با ارتباطاتی که با اتاق بازرگانی در آن منطقه داشتند، موجب شدند تا پس از یک شب بازداشت، آزاد شوم. به یاد دارم حتی هزینه بلیت برگشتم را اتاق بازرگانی اردبیل پرداخت کرد. در نهایت وقتی گزارش در خبرگزاری منتشر شد، بخشهای مهم و اصلی موضوع کولبران حذف شده بودند.»
او که در سالهای اخیر به عنوان خبرنگار آزاد با رسانههایی چون «راوی آنلاین» و «روزنامه ایران» همکاری داشت، در صفحه اینستاگرام خود برای کمکرسانی به مردم محروم، به ویژه در مناطق زلزلهزده فعالیت میکرد: «اوج داستان ما بعد از زلزله کرمانشاه اتفاق افتاد. گویا اطلاعرسانی در خصوص زلزله و وضعیت بد زلزلهزدههای منطقه برای افرادی خوشایند نبود و شروع به اعمال فشار کردند. این مساله تا خرداد ۹۷ که تجاوز به دخترک افغان در خمینی شهر اتفاق افتاد، ادامه داشت. من با تمام توان پیگیر خبر شدم و رییس اورژانس اجتماعی کشور در یک اساماس این خبر را تایید و درخواست کرد به دلیل حساسیت موضوع، کار نشود. اما با پیگیریهای من، این خبر در خروجی خبرگزاری قرار گرفت؛ خبری که در نهایت منجر به تهدید تلفنی مستقیم سازمان بهزیستی شد. رییس بهزیستی در تماسی گفت کاری میکنم اخراج شوی! بعد هم خبر ما را تکذیب کرد که پس از آن مجبور شدیم اسناد بیشتری در این ارتباط منتشر کنیم.»
در ادامه محدودیتهای خبری برای فعالیت در ایلنا و از طرفی، نبود حمایت مدیران از او، حذف بخشی از گزارش مرتبط با آزار و شکنجه یک کودک افغان توسط مادرش در حالی که پدرش از «مدافعان حرم» بود، شرایط کار را برای یاسمن سخت و سختتر کرد: «داستان بعدی، خبر آزار و شکنجه کودک افغان توسط مادرش بود که پدر بچه جزو نیروهای مدافع حرم در سوریه بود. این مطلب از متن گزارش حذف شد! این کار را سردبیر اجتماعی وقت ایلنا انجام داد و تنش میان من، سردبیر و مدیرعامل بیشتر از گذشته شد. همین، مقدمات ماجرای اخراج من از ایلنا را فراهم کرد.»
گزارش جنجالی آتشسوزی در قهوهخانهای در اهواز
اردیبهشت ۱۳۹۷، وقوع یک «آتشسوزی عمدی در یک قهوهخانه در اهواز» توسط نوجوانی ۱۶ ساله، باعث کشته شدن ۱۱ نفر و سوختگی با درصد بالای تعدادی دیگر شد. یاسمن کوله به دوش کشید و برای تهیه گزارشی از این آتشسوزی، به اهواز رفت. روز ۱۴ اردیبهشت گزارشی با تیتر «نمیتوان قصاص را از فقر و نداری گرفت» در ایلنا منتشر شد: «پیش از سفر به اهواز، خبرگزاری فهرستی از اشخاصی که عموماً دولتی یا امنیتی بودند، به من داد تا با آنها مصاحبه کنم؛ در صورتی که من برای تهیه یک گزارش میدانی و دست یافتن به حقیقت ماجرا و در نهایت آسیبشناسی اجتماعی میخواستم به اهواز بروم. در اهواز، در ساعاتی که وقت مصاحبه نبود، به تهیه گزارش میدانی و بررسی وضعیت منطقه ادامه دادم که پس از دست بردن در متن توسط مدیرعامل و سردبیر، گزارش منتشر شد. پس از آن بود که فشارهای امنیتی به خبرگزاری افزایش یافتند و بخش اعظمی از گزارش من از خروجی ایلنا حذف شد.»
کمی بعد، در متن مصاحبهای با یکی از مسوولان سازمان بهزیستی، از اصطلاح «کارگر جنسی» استفاده کرده بود؛ عیناً به نقل از همان مسوول. اما این یاسمن بود که چندین بار به اخراج تهدید شد. پس از آن ماجرا، اجازه ورود به بهزیستی را نداشت و نامش در فهرست خبرنگارانی قرار گرفت که مسوولان بهزیستی حق مصاحبه با او را نداشتند.
اخراج عجیب از ایلنا پس از ۴ سال همکاری
او در خصوص ماجرای اخراج خود از خبرگزاری ایلنا میگوید: «یک روز به دفتر مدیرعامل فراخوانده شدم و مدیرعامل گفت باید از فعالیت یک گروه خیر در حاشیه شهر گزارش تهیه کنم. به محل قرار رفتم اما دیدم تعداد زیادی مرد با لباس سپاه در آنجا حضور دارند. ورای این که نمیدانستم دقیقا برای چه باید در جمع آنها باشم اما کار شروع شد ولی نحوه کمکرسانی انسانی نبود. به محلهای مهاجرنشین رسیدیم که چون افغانستانی بودند، به آنها کمکی نشد.»
یاسمن پس از بازگشت به خبرگزاری اعلام کرد خبر مربوط به سپاه را نمینویسد: «مسعود حیدری، مدیرعامل به کنار میز کارم آمد و اصرار داشت که گزارش را بنویسم. مستقیم به من گفت با آنها بدهبستانهایی داریم و باید بنویسی. اما من اعلام کردم امکان ندارد این گزارش را بنویسم و اگر دنبال رپرتاژ بود، باید خبرنگار دیگری را میفرستاد. او گفت “اخراجی” و من هم وسایلم را جمع کردم و از دفتر ایلنا خارج شدم.»
پس از چند روز، یاسمن با وساطت سردبیر به ایلنا بازگشت و با قرار دادی مواجه شد که مربوط به شش ماه ابتدایی سال بود، در حالی که پنج ماه از سال گذشته بود: «یعنی زمانی که ما قرارداد امضا کردیم، تنها یک ماه تا پایان قرارداد باقی مانده بود. بعد از این اتفاق، نه سردبیر و نه دبیرسرویس و نه مدیرعامل با من حرف نمیزدند. حتی خبرهایم یکی درمیان منتشر میشدند و خبر مهمی که در رابطه با “ختنه زنان” داشتم، هرگز اجازه انتشار نیافت. یک ماه بعد، درست پس از اتمام تعطیلات تاسوعا و عاشورا که من در خبرگزارش شیفت بودم، در تماسی اعلام کردند مدیرعامل دیگر حاضر به همکاری با شما نیست.»
زنگ خانه را زدند، برادرم فریاد زد: یاسمن برو!
یاسمن پس از چهار سال همکاری با خبرگزاری ایلنا، به دلایل مختلفی که مهمترین آنها ممانعت از نوشتن گزارشی رپرتاژی برای سپاه بود، اخراج شد. پس از آن، تقاضای بیمه بیکاری این روزنامهنگار به دلیل نفوذ مدیران ایلنا بینتیجه ماند. کمی بعد پروژهای را با بخش تصویری روزنامه ایران آغاز کرد که پس از سه ماه، این پروژه نیز با استعفای همه اعضا، رسماً بسته شد. سپس به صورت موقت به رسانه تصویری شبکه راوی پیوست و گزارشی ویدیویی در ارتباط با «خودسوزی زنان در روستای دیشموک» تهیه کرد: «ششم بهمن ۱۳۹۸ زنگ خانه ما را زدند. خودشان را مامور بانک معرفی کردند. مادرم در را باز کرد. به برادرم گفتم مامور بانک برای چه باید بیاید؟ به صورت غیر ارادی به سمت در و راهپله رفت که همانجا صدای فریادش را شنیدم که میگفت یاسمن برو. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. یکی از ماموران اسلحهای را به شقیقه برادرم چسباند و تهدیدش کرد که ساکت باشد. من همان لحظه به سمت اتاق رفتم و در را قفل کردم اما مامور دیگری با سه ضربه در را شکاند و وارد اتاق شد. گوشی را از دستم گرفت و شروع به جستوجو در اتاق کردند.»
در آن روز، هشت مرد و یک زن بیش از چهار ساعت خانه را زیر و رو کردند. ساعاتی بعد یک تیم که لپتاپ به همراه داشتند، وارد خانه شدند و اطلاعات موجود در تلفن همراه و لپتاپ یاسمن را تخلیه کردند: «کمی بعد یک نفر با دو محافظ وارد خانه شد و خودش را نماینده دادستان معرفی کرد. او به محض ورود به خانه گفت میهمان ما کجا است؟! من را نشانش دادند. گفت “ببریدش همونجا، اطلاعات رو ازش بگیرید. اینجا نگهش ندارید.” همان لحظه یک مرد تقریبا ۳۳ ساله که بعدها در تمام مراحل بازجویی من حضور داشت، چیزی در گوش نماینده داستان گفت و او پاسخ داد “بهش دستبند بزنید، تو اتاقش بازداشت باشه تا کارهاتون تموم بشه. بعد از آن خانه را ترک کرد. ماموران در نهایت در ساعت دو و ۳۰ دقیقه بعدازظهر خانه ما را ترک کردند.»
بازجویی و تلاش بازجویان برای اعتراف اجباری
اولین جلسه بازجویی یاسمن در مکانی در خیابان «کارگر جنوبی»، درست یک هفته پس از تفتیش منزل برگزار شد. او در این بازجویی که بیش از هفت ساعت به طول انجامید، با اتهاماتی چون «همکاری با سازمان مجاهدین خلق» مواجه شد؛ عنوانی که به گفته او، اولین اتهامی است که متوجه بسیاری از افراد بازداشت شده میشود: «هفتهای یک بار به مدت دو ماه و در هر جلسه بیش از شش، هفت ساعت در همان محل، در خیابان کارگر جنوبی بازجویی شدم. در تمام مراحل بازجویی، یکی از بازجوها میگفت “با کارهایی که تو کردی، حکمت بالای ۱۰ ساله. در یکی از روزهای بازجویی، با توهینهای بسیار بازجو مواجه شدم تا تحت فشار اقرار کنم و بنویسم در تجمعات اعتراضی آبان ۱۳۹۸ حضور داشتهام. کار به جایی رسید که لیوان چای داغ را به سمت من پرت کرد اما در نهایت چیزی ننوشتم.»
بازجویان یاسمن به دلیل مقاومت او در قبال اعتراف و اقرار، تهدید کردند که پای مادر و برادر او را نیز به بازجوییها باز خواهند کرد: «یک بار بازجو گفت “مادرت رو میآریم اینجا، ازش دلجویی میکنیم! جملهای که هرگز فراموش نخواهم کرد. بعد از سومین جلسه بازجویی، یکی از نزدیکانم را که تمایل ندارد نامش فاش شود، برای بازجویی احضار کردند و بیش از هفت ساعت او را برای نوشتن اظهارات علیه من تحت فشار قرار دادند.»
یکی از مواردی که بازجویان یاسمن روی آن تاکید داشتند، «سیاهنمایی» او در گزارشهایی بود که در رسانههای رسمی کشور منتشر شده بودند؛ پرداختن به موضوعاتی چون کولبران، کودک همسری در مناطق محروم و چندین مورد دیگر از جمله محورهای سوالات بازجویان از یاسمن بود.
چرا برای مرگ قاسم سلیمانی ناراحت نبودی؟
اتهاماتی که یاسمن ساعتها در مکانی متعلق به اطلاعات سپاه در خیابان کارگر جنوبی به آنها پاسخ میداد، تنها معطوف به گزارشهایش نبودند. سوالات بازجویان از او نشان میدادند که حسابهای روزنامهنگاران در شبکههای اجتماعی مرتب توسط این بازجویان رصد میشود: «اما مساله اصلی آنها که بارها برای آن بازجویی شدم، اتهام زنی به سپاه برای سرنگونی هواپیمای اوکراینی بود. بارها در طول بازجوییها اعلام کردند که چرا در ساعات اولیه در صفحه اینستاگرام تاکید داشتی نقص فنی نبوده و چندین روز هم اصرار داشتی حتما عمدی در کار بوده است. وقتی می گفتم شما که در نهایت اعلام کردید کار سپاه بوده، پس این طلبکاری برای چیست؟ در پاسخ میگفتند “ما عذرخواهی کردیم اما شما علیه سپاه نفرتپراکنی کردی.”»
یاسمن ادامه میدهد: «از سوالات بازجو این بود که چرا برای مرگ قاسم سلیمانی ناراحت نبودم ولی برای کشتهشدههای آبان ماه ناراحت بودم و چرا از آنها حمایت کردم؟ میگفتند چرا در مراسم چهلم “پویا بختیاری” شرکت کردهام اما در مراسم تشییع جنازه قاسم سلیمانی نه! در تمام جلسات بازجویی یکی از بازجوها بارها گفت “میخوای بفرستیمت یک رسانه معتبر با یک سمت خوب کار کنی؟” و من قاطعانه پاسخ میدادم که کار رسانهای برای من در ایران تمام شده است.»
ماموران اطلاعات سپاه وسایلی مانند تلفن همراه، لپتاپ، هارد اکسترنال و حتی فلش را در زمان بازداشت روزنامهنگاران ضبط و از لابهلای همان اطلاعات، برای افراد بازداشت شده پروندهسازی میکنند؛ اتفاقی که برای یاسمن در خصوص تمام عکسها و چتهای خصوصی وی رخ داد. به گفته او، برای تمام آنها مورد بازجویی قرار گرفته بود.
ارسال پرونده به دادسرای فرهنگ و رسانه و خروج یاسمن از کشور
اسفند ۱۳۹۸، زمان اوج حساسیتها در خصوص شیوع ویروس کرونا در ایران، آخرین جلسه از بازجویی یاسمن برگزار شد: «یکی از بازجوها مریض بود و سرفه میکرد. او در طول بازجویی میخندید و میگفت نترس، کرونا ندارم. با همان دستی که دستمال دستش بود، برگه بازجویی را روبهروی من گذاشت، در حالی که از مشکل ریهام اطلاع داشت. آنها در این جلسه تاکید کردند که تا روز دادگاه، ممنوعالکار هستم، حق کار رسانهای و حتی فعالیت در اینستاگرام ندارم و با این کار، پروندهام سنگینتر خواهد شد. در نهایت در فروردین ماه مثل همیشه با تلفن خانه تماس گرفتند و با مادرم در ورودی یک ایستگاه مترو در جنوب تهران قرار گذاشتند. مادرم از ماشین خودمان پیاده شد و داخل ماشین آنها نشست. دو مرد که در قسمت جلوی ماشین نشسته بودند، لپتاپ را به مادرم دادند و از او امضا گرفتند. وقتی مادرم پرسیده بود پس پاسپورت و گوشی دخترم را چرا نمیدهید، یکی از مامورها با فریاد به او گفت بود “کارمون با اونا تموم نشده. اگه لپتاپ رو هم نمیخوای، بذارش اینجا و پیاده شو!”»
بعدها که لپ تاپ را چک کردم، بخش مهم آرشیو دو سال عکاسی، نوشتهها و صدا از مناطق محروم ایران و نقاط صفر مرزی پاک شده بودند.
روزهای پایانی اردیبهشت ماه، بازجویان پرونده یاسمن در تماسی خواسته بودند برای پس گرفتن تلفن همراه، فلشها و پاسپورت خود به دفتر آنها مراجعه کند. در این دیدار، یاسمن متوجه شده بود پروندهاش به دادسرای فرهنگ و رسانه ارسال و کار بازجویان با او تمام شده است.
عاشق حرفهام بودم
یاسمن که حالا به اجبار از ایران خارج شده است، میگوید: «من فقط یک خبرنگار و فعال حقوق کودک بودم. ایران را با همه فشارها، برای زندگی دوست داشتم چون عاشق حرفهام بودم؛ عاشق خبر، گزارش و زندگی بین آدمها. اما در یکی دو سال آخر، درست بعد از اخراجم، کمتر رسانهای تمایل داشت با خبرنگاری که در برابر ظلم مدیران رسانهها و فشارهای خارج از رسانه سکوت نکرده بود، همکاری کند. من تا همیشه به آن اخراج میگویم. سال آخر، بیکار، خانهنشین و ممنوعالکار بودم. رسانه برای من تمام شده بود و میدانستم با پروندهای که برایم تدارک دیدهاند، بهترین کار پیش از این که کارم به بازداشت، صدور حکم، وثیقه و زندان بکشد، خروج از کشور است. توقف کار خبری برای من همان غربت مهاجرت بود. پس همه تلاش این سالها را گذاشتم و از ایران خارج شدم.»
از: ایران وایر