نمایشگاه کتاب تهران و دامنه گسترده «سانسور و حذف ناشران»

دوشنبه, 25ام اردیبهشت, 1391
اندازه قلم متن

نمایشگاه بیست و پنجم کتاب تهران در حالی کار خود را از روز دوازدهم اردیبهشت ماه آغاز کرد که باز هم مانند چند سال گذشته اعمال سیاست هایی علیه جریان آزاد نشر و کتاب این نمایشگاه را کاملا تحت تاثیر خود قرار داد.

در سال های گذشته خبر جمع آوری گسترده کتاب های دارای مجوز نشر از غرفه ناشران بیشترین شوک خبری نمایشگاه بود و حالا از قبل از شروع نمایشگاه، ممنوع اعلام کردن حضور برخی ناشران مهم ایران در نمایشگاه است که به حاشیه خبری این نمایشگاه تبدیل شده است.

از طرفی، ۱۶۳ نویسنده با انتشار بیانیه ای خواستار حذف چنین سیاست هایی از سر بازار کم رمق نشر و کتاب ایران شده اند. در نمایشگاه امسال دستکم از حضور دو ناشر جلوگیری شد؛ نشر چشمه و نشر ثالث.

عباس معروفی، نویسنده و ناشر در این باره می گوید که این ناشران تاوان عدم همکاری لازم با سیاست های وزارت ارشاد را می پردازند.

عباس معروفی: به طور کلی چیزی که سیاستگذاران فرهنگی در طول این سالها اعمال می کنند یک کار دامنه دار است. اینها اول افراد فعال سیاسی را لت و پار کردند و بعد هم آمدند سراغ نویسندگان. من خودم یکی از قربانیان این ماجرا در دوره قتل های زنجیره ای هستم که در آن دوره نزدیک به ۱۴ یا ۱۵ نویسنده را به شکل های مختلفی ترور کردند، کشتند، با چاقو یا با طناب خفه کردند. من به خاطر نوشتن به زندان و شلاق محکوم شدم.
سری بعد نوبت روزنامه نگاران شد. ولی چیزی که در تمام این سالها روشن و مشخص بود این بود که اینها خواستند یک سری ناشر تربیت کنند. ناشران جدید را وارد عرصه کتاب کنند و ناشران قدیمی را به تدریج از حوزه نشر جمع کنند. برای همین هم به تعدادی از آدمها پرونده نشر دادند و الان حدود هفت هزار ناشر داریم. در طول این سالها اگر نگاه کنیم می بینیم که ناشران ایران چیزی حدود صد یا ۲۰۰ ناشر حرفه ای بوده اند و هنوز هم هستند و اینها دقیقا دست گذاشته اند روی ناشران حرفه ای.»
الان نوبت ناشران حرفه ای است که اینها را آزار بدهند و در بسیاری مواقع اینها را در سانسور شریک کنند. یعنی به ناشران می گویند که خودتان باید تشخیص بدهید که چه کتابی را بیاورید. خودتان باید تشخیص بدهید که چه نویسنده ای را اساسا باید مطرح کنید.
اگر نویسنده ای خارج از کشور باشد و شما کتابش را برای مجوز بیاورید پروانه تان سه ماه تعلیق می شود.
با این کار می خواهند از ناشران برای خودشان پاسبان درست کنند. یعنی آنها را مامور خودشان بکنند. بدترین نوع سانسور، خودسانسوری است. بدین معنا که سیاست گذاران فرهنگی یک نظام کاری بکنند که نویسندگان از سر وحشت ملاحظه کنند که این نکته را ننویسند و آن نکته را حذف کنند.
عباس معروفی، نویسنده

علی اصغر رمضان پور، رییس پیشین نمایشگاه کتاب تهران در دوره اصلاحات درباره سیاست های کلی وزارت ارشاد درباره کتاب این طور می گوید:

علی اصغر رمضان پور: اگر به سیاست های وزارت ارشاد نگاه کنیم می بینیم که اساسا سیاست دولت این بوده که از طریق فرستادن بودجه فرهنگ و کمک مالی برای بخش هایی که از نظر سیاسی و عقیدتی با دولت همراه است، یک بخش فرهنگی پروار وابسته به دولت را درست کند که جلوی رشد بخش های فرهنگی دیگر را به طور غیر مستقیم بگیرد. جهت دیگری که در این بودجه فرهنگی دیده می شد این بود که این بودجه سوق پیدا می کرد به سمت چهره ها و اشخاصی که در مدیریت فرهنگ تاکید می شود که برکشیده شوند.
به عنوان مثال وقتی شما وارد حوزه کتاب می شوید می بینید که میلیاردها تومان وام در اختیار ناشران قم قرار می گیرد این در حالی است که بخش عمده کتاب هایی که در ایران منتشر می شود اساسا کتاب هایی است که در حوزه ادبیات، هنر و فلسفه و توسط ناشرانی است که عمدتا در تهران و شهرستان های دیگر ساکنند توزیع می شود.»

وزارت ارشاد اعلام کرده است: ناشرانی که از حضورشان در نمایشگاه کتاب پیشگیری شده است، تخلفات زیادی داشته اند. به عبارتی، کتب زیادی را برای بررسی مجوز به وزارت ارشاد داده اند که مشمول سانسور می شده است. اما این دستگاه سانسور در ایران پیش از هر چیز در امر بررسی کتاب بر چه مواردی حساسیت نشان می دهد؟

عباس صفاری، شاعر: بخش سانسور بر دو مضمون حساس است. یکی بخش سیاسی و مذهبی است. یعنی آن بخشی که ائمه یا آیت الله ها و افرادی که در راس قدرت هستند نباید به شکل نمادین یا واقعی در کارهایی که ما عرضه می کنیم در معرض نگاه انتقادی قرار بگیرند.
بخش دیگر از منظر مسائل اخلاقی با تکیه بر مسائل جنسی است. که به آن فعلا در ایران ادبیات مستهجن می گویند. اینها به این مسئله هم خیلی در ایران بها می دهند و از مجموعه آخر من چیزی حدود ۳۰ صفحه تا ۳۵ صفحه کم کردند.»
تاثیر سانسور «زبان بستگی» است و این زبان بستگی باقی می ماند. این زبان بستگی است که باعث می شود در نهایت سانسور ادامه پیدا کند و سانسور هم که برطرف شود این طور نیست که یکباره زبان ها گشوده شود و این زبان ها بتوانند به طور دقیق مسائل شان را بیان کنند.
محمدرضا نیکفر، فلسفه دان

نکته مهمی که در امر سانسور و فشار بر ناشران ایران از سوی وزارت ارشاد وجود دارد، تلاش این وزارتخانه برای تبدیل ناشران به سانسورچی است. پیش از اینکه کتاب شان را برای سانسور مجدد به ارشاد بسپارند. این را عباس معروفی، رمان نویس می گوید.

عباس معروفی: الان نوبت ناشران حرفه ای است که اینها را آزار بدهند و در بسیاری مواقع اینها را در سانسور شریک کنند. یعنی به ناشران می گویند که خودتان باید تشخیص بدهید که چه کتابی را بیاورید. خودتان باید تشخیص بدهید که چه نویسنده ای را اساسا باید مطرح کنید.
اگر نویسنده ای خارج از کشور باشد و شما کتابش را برای مجوز بیاورید پروانه تان سه ماه تعلیق می شود.
با این کار می خواهند از ناشران برای خودشان پاسبان درست کنند. یعنی آنها را مامور خودشان بکنند. بدترین نوع سانسور، خودسانسوری است. بدین معنا که سیاست گذاران فرهنگی یک نظام کاری بکنند که نویسندگان از سر وحشت ملاحظه کنند که این نکته را ننویسند و آن نکته را حذف کنند. این کار باعث می شود که موقع نگارش یک رمان یا داستان، خود به خود بخشی از اثر سانسور شود. بعد که آن اثر به دست ناشر می رسد، ناشر آن را به ادیتورش می دهد و باز هم می گویند که این جاها باید حذف و تعدیل شود.
کتاب «ذوب شده» را وقتی به ناشری در ایران دادم گفت که تذکر داده اند ۳۵ مورد را باید حذف کنید. مثلا چیزهایی که گفته بودند باید حذف شود نام «بهرام صادقی» در این رمان بود. که یکی از کاراکترها در موردش حرف می زد. حالا چرا؟ من نمی دانم. بهرام صادقی که اصلا سال ۵۸ درگذشت و نویسنده درجه یک مملکت مان بوده، چرا باید اسمش حذف شود؟»
اگر به سیاست های وزارت ارشاد نگاه کنیم می بینیم که اساسا سیاست دولت این بوده که از طریق فرستادن بودجه فرهنگ و کمک مالی برای بخش هایی که از نظر سیاسی و عقیدتی با دولت همراه است، یک بخش فرهنگی پروار وابسته به دولت را درست کند که جلوی رشد بخش های فرهنگی دیگر را به طور غیر مستقیم بگیرد. جهت دیگری که در این بودجه فرهنگی دیده می شد این بود که این بودجه سوق پیدا می کرد به سمت چهره ها و اشخاصی که در مدیریت فرهنگ تاکید می شود که برکشیده شوند.
علی اصغر رمضان پور، معاون فرهنگی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات

با این حال پروسه فشار وزارت ارشاد بر ناشران برای سانسور فقط به پیش از نشر محدود نمی شود. ناشران در بسیاری موارد پس از دریافت مجوز هم با این فشارها روبرو هستند. نمونه آن جمع آوری گسترده آثار دارای مجوز نشر از نمایشگاه کتاب در چندین دوره گذشته تا به حال بوده است.

علی اصغر رمضان پور، معاون فرهنگی وزارت ارشاد در دوران اصلاحات: در واقع چیزی که الان در عمل وجود دارد، یک مرحله سانسور حتی بعد از سانسور وزارت ارشاد است. یعنی آن اثری که وزارت ارشاد یک بار سانسور کرده و مجوز چاپ می دهد دوباره توسط دستگاه های امنیتی و نظارتی مشمول پیگیری امنیتی و سیاسی قرار می گیرد و به جای اینکه وزارت ارشاد که مجوز این کتاب ها را صادر کرده است، پاسخگو باشد، مسئله را به ناشران منتقل می کنند و ناشران مجبورند پاسخگوی مجوزی باشند که وزارت ارشاد صادر کرده است و در واقع وزارت ارشاد خودش به خاطر مجوزی که صادر کرده است، ناشران را مجازات می کند.»

اما تاثیر این سانسور گسترده در کتاب و آثار خلاقه در ایران بر فرهنگ معاصر چیست؟ آیا این مسئله امری ماندگار است یا گذراست؟

محمدرضا نیکفر، فلسفه دان و تئوری پرداز ساکن آلمان: تاثیر سانسور «زبان بستگی» است و این زبان بستگی باقی می ماند. این زبان بستگی است که باعث می شود در نهایت سانسور ادامه پیدا کند و سانسور هم که برطرف شود این طور نیست که یکباره زبان ها گشوده شود و این زبان ها بتوانند به طور دقیق مسائل شان را بیان کنند. ما احیانا در جلسات ایرانی وقتی می نشینیم با یک مشکل جدی مواجه می شویم و آن این است که اکثر افراد فقط می توانند سوال کنند و تا می خواهند موضوعی را بیان کنند یکباره حالت پرخاش به خودشان می گیرند و این پرخاش هم باعث می شود که نتوانند منظورشان را بیان کنند.
خوب. این مسئله نشان دهنده یک کمپلکس عجیبی است که از خانواده شروع می شود و در مدرسه، جامعه و حزب سیاسی و در دانشگاه ادامه می یابد و این زبان بستگی این مشکلات را ایجاد می کند و باعث می شود که روابط هم خوب پیش نرود و کار به پرخاش بکشد و حرف ها سرشار از طعنه و ایهام باشد و یک زبان روشن وجود نداشته باشد.»

دکتر محمد رضا نیکفر در ادامه در این باره هشدار جدی می دهد.

محمدرضا نیکفر: به این اعتبار ما باید سانسور را جدی بگیریم. چون سانسور جلوی گفت و گوی ما را می گیرد. جلوی اظهار نظر خلاقانه ما را می گیرد و به تدریج این زبان بستگی هی بیشتر و بیشتر و بیشتر می شود. به طوری که وقتی زبان بسته شد مغز هم به تدریج بسته می شود. یعنی این گونه نیست که در دل ما غوغا و فریاد وجود داشته باشد و فقط به زبان نیاوریم بلکه جلوی این خلاقیت ها و زبان که گرفته شود مغز هم دریچه هایش بسته می شود و در نتیجه توانایی ها و خلاقیت ها به عرصه های دیگری منتقل می شود. یعنی مجموعه فساد وابتذالی که در فرهنگ گسترش پیدا می کند و روابط انسان ها را تخریب می کند ناشی از همین اتفاق است.»
از: رادیو فردا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.