آقای نویسنده قرار است به شهری اروپایی سفر کند. به دنبال کسی ست که او را چند شب به عنوان میهمان بپذیرد تا مجبور به گرفتن هتل نشود. خانم جوانی به خاطر علاقمند بودن به آثار این شخص پیام میدهد و از او دعوت میکند. آقای نویسنده پیش خودش فکر میکند با سر به داخل ظرف عسل افتاده است. شب اول با شوخی ها و اشارات جنسی میگذرد. زن به روی خودش نمیآورد و نشنیده میگیرد. شب دوم آقای نویسنده فکر میکند خانم میزبان برایش ناز میکند و پیش خودش میگوید یا حالا یا هیچوقت. به هر بهانه ای شروع به دستمالی کردن زن میکند. در نهایت که میبیند کاری پیش نمیرود میخواهد به زور او را ببوسد. با داد و بیداد زن مجبور به ترک خانه میشود.
آقای روانشناس با زنان آسیب دیده سر و کار دارد. در جلسات مشاوره از زنان میخواهد که برای شکل گیری اعتماد که فرآیند مهمی در درمان است، کنارش بنشینند و دستانش را بگیرند. در جلسات بعدی پا را فراتر میگذارد و به بهانه های مختلف به بدن مراجعین دست میزند. از آنها میخواهد عضلات مختلف بدنشان را در حالی که او دستش را بر آن گذاشته منقبض کنند. آقای روانشناس دست آخر علت بیماری روحی مراجعان خود را کشف میکند. به آنها میگوید شما در زندگی جنسی خود مشکل دارید و تا این مشکل حل نشود مشکلاتتان حل نخواهد شد. از آنها میخواهد که رابطه جنسی درست و کامل را با او تجربه کنند. آقای روانشناس تاکید دارد این بخشی از درمان این زنان است و زنان به این چشم باید به برقراری رابطه جنسی با او نگاه کنند.
آقای هنرمند به پشه ماده هم رحم نمیکند. او نقاش است. اولین پیشنهادش به زنان زیبایی که سر راهش قرار میگیرند این است که «مدل» او بشوند. او هنرمند شناخته شده و موجهی ست و بسیاری از زنان با خوشحالی میپذیرند. اما نمیدانند برای این کار باید به کارگاه آقای هنرمند رفته و کاملا برهنه شوند و سپس با فیگورهای مختلف روی مبل بنشینند تا آقای هنرمند آنها را به تصویر بکشد. آقای هنرمند در حین خلق اثر هنری از این زنان، البته فراموش نمیکند که آنها را با هنر اصیل و واقعی خود که بین پاهایش قرار دارد هم آشنا کند تا فرآیند خلق اثرهنری کامل شود!
***
این سه پرده، مشتی نمونه خروار است از زندگی و تجربیات زنان در کشوری که حالا به لطف جمهوری اسلامی، عقده ها و حسرتهای جنسی دامن خیلی ها را گرفته و عامی و روشنفکر هم ندارد. در ام القرای جهان اسلام، تجاوز و آزار جنسی بخشی از زندگی روزمره زنان شده است.
اما حالا دیگر شاید برای متجاوزین و آزارگران جنسی حاشیه امنیتی وجود نداشته باشد. فرقی ندارد هنرمند باشی، نویسنده باشی، بازیگر و سلبریتی باشی و یا صاحب کسب و کاری معمولی در گوشه ای از کشور. حالا دیگر زنان از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و فریاد میزنند.
پیامی که داده میشود واضح است. اگر مرد هستید و بند تنبان تان شل است، دو دستی آن را بچسبید که بیجا پایین نیاید. روایتهای تکان دهنده از تجاوزها و آزارگریهای جنسی آن هم از سوی چهره های به ظاهر موجه، باعث شده زنگهای خطر در ذهن مردان ایرانی به صدا دربیاید.
حالا مردان میدانند آنچه بر زنان تحمیل میکنند ماجراجویی و شیطنت و کامجویی یک شبه نخواهد بود. روایتهای بیپرده زنان از آزارگران و متجاوزان جنسی حاوی این پیام است که زن قربانی تا زمانی که زنده است و شما زنده هستید مانند «شمشیر داموکلس» بر فراز زندگی تان معلق خواهد ماند. آن زن بالاخره روزی و در مقطعی که آگاه تر و جسورتر شد، روایتش از تجاوز و آزار را علنی خواهد کرد. حتی اگر سالیان سال بین شما و عمل تان فاصله افتاده باشد. و آن روایتها همیشه تازه و زیر و رو کننده زندگی شما خواهد بود. آن درد و رنج و تحقیری که برای چند لحظه لذت بردن به زنی بدون میل و اراده اش، تحمیل کردهاید، آن حس اعتمادی که از او زائل کردید، هیچگاه کهنه و فراموش نخواهد شد.
این اولین بار نیست که زنان ایرانی علیه آزارگران و متجاوزان جنسی دست به افشاگری میزنند. اما این بار ماجرا ابعاد گسترده تری داشته و به رسانه ها هم کشیده شده است. به شکلی که حتی پلیس جمهوری اسلامی که به صورت پیشفرض همواره انگشت اتهامش به سمت زنان دراز است؛ وادار به عکس العمل این بار به نفع زنان شده است.
دستگیری کیوان امام که چهره شناخته شده ای نبود، به آن معناست که اگر زمانی رسواییهای اینچنین خاص سلبریتی ها و افراد شناخته شده بود، اما حالا دیگر نقاب گمنامی هم حاشیه امن برای «متجاوزان یقه سفید» نخواهد بود. فکر میکنم متجاوز یقه سفید اصطلاح مناسبی باشد برای تفکیک متجاوزین شرور و اراذل و اوباش کوچه و خیابان، با آنها که ظاهر موجهی دارند و با قربانیان خود از در دوستی و جلب اعتماد وارد میشوند. متجاوزینی که عذرشان برای تجاوز یا آزار جنسی اغلب این است که طرف اگر رابطه جنسی نمیخواست چرا فلان کرد؟ چرا چنان پوشید؟ چرا خندید؟ چرا نزد من آمد؟
حالا آقایانی که به فکر آبرو و آینده خود هستند باید دست و پای خود را جمع کنند. آزار و تجاوز جنسی وصله ایست که هرزمان بر ملا شود؛ همه عمر بر پیشانی میماند. وصله ایست که نگاه نمیکند شما چقدر عوض شده اید. سر به راه شده اید و یا حتی زندگی تشکیل داده اید و فرزندانی دارید. هر زنی در هرجا و در هر زمان ممکن است علیه تجاوز و آزار جنسی که زمانی مرتکب شده اید لب به سخن بگشاید و شما را از برج عاجتان با سر به وسط منجلابی بیاندازد که بیرون آمدنش از آن برای شما ممکن نیست.
این میوه تجاوز و آزار جنسی ست که دیر یا زود بر شاخه میرسد و همراه با تشت رسوایی شما بر زمین خواهد افتاد. حالا به لطف شبکه های اجتماعی قواعد بازی عوض شده است. پیام واضح است. اگر نرینه ای هستید که به فکر زنان و قربانیان خود نیستید و درد و رنج آنها برایتان اهمیتی ندارد، به فکر آبرو و حیثیت خود باشید و بند تنبانهای خود را سفت نگه دارید.
از: ایران وایر