بهرغم وجود دانشگاههای موسیقی در ایران و نیز دانشگاههایی همانند دانشگاه تهران که روزگاری شجریان در آنها به اجرای موسیقی پرداخته بود، هیچیک نشستی درباره استاد شجریان برگزار نکردند
رامبد صدیف، شهرام ناظری، حسین علیزاده، داریوش طلایی، محمدرضا درویشی، علیاکبر مرادی و فریبا داودی از شجریان گفتند
ساعت ۱۰ صبح روز سهشنبه به وقت کالیفرنیا، نشستی به منظور بزرگداشت استاد محمدرضا شجریان، از سوی مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد برگزار شد که حضور بزرگان موسیقی به آن اعتباری ویژه بخشید: از استاد رامبد صدیف که ازجمله پیشکسوتان نامدار موسیقی آوازی و ردیف دستگاهی است تا شهرام ناظری که معروفترین چهره آوازی در قید حیات و حال حاضر ایران است، و از حسین علیزاده و داریوش طلایی که هر یک وزنهای در فضای موسیقی سازهای کلاسیک ایرانی به شمار میروند، تا محمدرضا درویشی که ازجمله آهنگسازان باتجربهای است که چند اثر خوب و منحصربهفرد با استاد شجریان را آهنگسازی کرده است، و نیز علیاکبر مرادی که از قطبهای موسیقی منطقه کرمانشاه به شمار میرود.
جلسه با پخش بخشی از آواز استاد شجریان در مثنوی ماهور روی شعری از حبیب اصفهانی با مطلع زیر آغاز شد:
هر شب من و دل تا سحر در گوشه ویرانهها
داریم از دیوانگی با یکدگر افسانهها
این آوازی بود که استاد شجریان بدون ساز در دانشگاه استنفورد در فضای مجازی آکوستیک مسجد ایاصوفیه در سال ۲۰۱۴ خواند و اینک نخستین بار، در این مراسم یادبود پخش میشد.
مانند تمامی برنامههای گذشته، عباس میلانی، مدیر مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد، برنامه را با توضیحات کوتاهی آغاز کرد. او از شجریان بهعنوان دوستی که در ۲۰ سال گذشته بارها و بارها به دانشگاه استنفورد آمده و برنامههای مختلفی را اجرا کرده بود، یاد کرد و درگذشت او را برای مرکز مطالعات ایرانی استنفورد ضایعهای دردناک دانست، چرا که دوستی و همکاری ویژهای بین آقای شجریان و این مرکز در جریان بود که ازجمله آنها میتوان به برگزاری چندین کارگاه و سخنرانی و نیز اهدای جایزه ویژه بیتا به آقای شجریان اشاره کرد. میلانی همچنین از استاد شهرام ناظری قدردانی کرد که هماهنگیها و ارتباطات او با هنرمندان به چنین نشستی انجامید.
شجریان در گوش صدیف چه گفت؟
رامبد صدیف نخستین چهره موسیقایی بود که با آوازی درخشان در بیات ترک روی رباعیای از ابوسعید ابوالخیر، به پیشواز این مراسم آمد:
گر سبحه صددانه شماری، خوبست
ور جام می از کف نگذاری، خوبست
گفتی چه کنم، چه تحفه آرم بر دوست
بیدرد میا، هر آنچه آری خوبست
صدیف تنها هنرمند آوازی است که آقای شجریان در کتاب «راز مانا»ی خود از او و خودش بهعنوان حافظان آواز ایرانی یاد کرده است. آقای صدیف که شش سالی از شجریان بزرگتر است، از آشنایی خود با استاد در سال ۱۳۴۵ سخن گفت؛ احتمالا زمانی که شجریان در محضر ابراهیمخان بوذری هم موسیقی و هم خوشنویسی میآموخت. او گفت، آنچه شجریانبه دست آورده است، نه در نتیجه تلمذ نزد بزرگان ردیف، که نتیجه کوشش خود او در گوش سپردن دقیق به صفحات موسیقی بهجایمانده از آواز بزرگانی چون ظلی و طاهرزاده بوده است.
صدیف همچنین خاطرهای از استاد شجریان نقل کرد و گفت: «زمانی من در سال ۶۸ آواز ترجیعبند را خواندم که در آن بیتی از حافظ آمده بود:
مرغ دل باز هوادار کمانابرویی است
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
روزی در مجلس تدفین استاد احمد عبادی، آقای شجریان در گوش من گفت که یک عده به من گفتند که آقای صدیف این شعر را در خطاب به منِ شجریان خوانده است. من آقای شجریان را در برگرفتم و به او گفتم چنین چیزی نیست، و خودش هم به شوخی گفت میدانم که چنین نیست.»
صدیف برنامه را با آوازی در سهگاه با تار داریوش طلایی و شعری از عماد خراسانی با مطلع:
امشب ندانم ای بتِ زیبا چه میکنی
ما بیتو خون خوریم، تو بیما چه میکنی؟
به پایان رساند که مناسبت مضمونی با این مراسم داشت.
شهرام ناظری: خاطره هفت سال دوستی با آواز دو دریچه
سخنران بعدی، شهرام ناظری بود که با اشاره به این که شجریان و هیچ هنرمند بزرگی رفتنی نیستند و نامشان جاودان است، ابتدا به برخی از مقاطع مهم زندگی شجریان از بدو تولد تا سالهای آخر حیات اشاره کرد؛ ازجمله همکاریها در کانون چاووش و نیز تدریس آواز بهاتفاق آقای شجریان و ناصحپور در این کانون. وی سپس به بیان خاطرات شخصی و چگونگی آشناییاش با استاد شجریان پرداخت، و گفت: «نخستین بار از طریق استاد هوشنگ ابتهاج، سایه، در سال ۵۴ و در رادیو، با شجریان آشنا شدم و در همان روز آشنایی، آقای شجریان پیشنهاد داد که به منزلشان در تهرانپارس بروم. لذا ماشین خودم را در ساختمان رادیو میدان ارگ گذاشتم و با خودرو شجریان به منزل ایشان رفتیم.» ناظری افزود که در منزل شجریان سه روزی مهمان بوده است و با او گفتوگوهای بسیاری درباره آواز داشته است و همان گفتوگوهای هنری سبب شد که دوستی بین او و شجریان بهاندازهای قوت گیرد که آنها ازآنپس بارها و بارها با یکدیگر دیدار داشته باشند و حتی برخی روزها به کوه میرفتند. این دوستی هفت سال و تا زمانی که کانون چاووش از هم پاشید، استمرار داشت.
ناظری سپس از خود و آقای شجریان بهعنوان دو فردی یاد کرد که در تمامی این سالها در دو مسیر متفاوت، آواز و موسیقی اصیل ایرانی را به پیش بردهاند. او گفت: «وقتی در سال ۸۸ آقای شجریان، در برابر خس و خاشاک خواندن مردم آن موضعگیری شجاعانه را انجام داد، خود من نیز روی شعری از فریدون مشیری تصنیفی خواندم که در بخشهایی از آن، از واژه خس و خارهم استفاده شده بود:
ایرانىِ آزاده ! جهان چشمبهراه است
ایران کهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتى خس و خارند، به یک شعله بسوزان
بر ظلمتِ این شامِ سیهفام، سحر شو»
ناظری که در برپایی این برنامه سنگ تمام گذاشته و از دوستانش چون صدیف، علیزاده، طلایی، مرادی و درویشی برای حضور و سخنرانی در آن دعوت کرده بود، با نواختن سهتار و خواندن شعر «دو دریچه» مهدی اخوانثالث، به شکلی ظریف و شاعرانه، این پیام را به مخاطبان و علاقهمندان آواز و موسیقی اصیل ایرانی رساند که او و شجریان از دو دریچه متفاوت به آواز و موسیقی نگاه میکردند و اکنون با درگذشت استاد شجریان، یکی از این دریچهها بسته شده است.
ما چون دو دریچه روبهروی هم
آگاه ز هر بگومگوی هم
…
اکنون دل من شکسته و خسته است
زیرا یکی از دریچهها بسته است
حسین علیزاده: شجریان، هنرمندی با رسالت اجتماعی
پس از اجرای سهتار و آواز ناظری، نوبت به حسین علیزاده رسید که از یار دیرین خود سخن بگوید. علیزاده سخنان خود را با اشاره به همزمانی مرگ شجریان با یک واقعه شگفت برای خود آغاز کرد: «روزی که داشتم قطعهای را با خودم و به یاد شجریان زمزمه میکردم، هنوز این زمزمه به چند دقیقه نرسیده بود که تلفنم زنگ خورد و دوستی پیغام داد آن اتفاق افتاد و آقای شجریان درگذشتند.» علیزاده افزود: «من آدمی خرافاتی نیستم و به خرافات هم باور ندارم، اما در توصیف و همزمانی برخی رخدادها حس میکنم وقتی احساساتت با یاد رفیقت عمیق میشود، اتفاقاتی رخ میدهد که شرح و تفسیر آن با دلایل علمی و طبیعی امکانپذیر نیست.»
علیزاده همچنین از این موضوع که برخی میگویند بعد از شجریان دیگر آوازی وجود ندارد، انتقاد کرد. علیزاده تاکید کرد: «بزرگانی مثل شجریان بذری کاشته و راهی را هموار کردهاند که نسلهای آینده بتوانند از این تجربههایی که بر جای مانده، بهره ببرند.»
وی افزود: «شجریان از تکنیک گذر کرده بود. ضمن این که بر این باورم که کمتر کسی صلاحیت دارد که درباره تکنیک آوازی شجریان صحبت کند، اما فارغ از آن، ایشان هنرمندی بودند که با دست یافتن به یک هنر ناب، آن را در جهت اجتماعی کردن هنر صرف کردند و تبدیل به یک چهره ملی و اجتماعی شدند که هنر را برای هنر نمیخواست، و همین سبب میشد که بسیاری از فعالیتهای هنری ایشان ابعاد اجتماعی و سیاسی هم به خود بگیرد.»
علیزاده پس از بیان این نکات، به همراه صبا حسینی، هنرمند جوان آواز، قطعاتی را به یاد استاد با ساز شورانگیز نواخت.
داریوش طلایی: نوتارنوازی در فراغ یار دیرین
پس از حسین علیزاده، نوبت به داریوش طلایی رسید که از دوست و همپیشه قدیمی خود سخن بگوید. طلایی با بیان برخی خاطرات از آقای شجریان در دوره مرکز حفظ و اشاعه و کنسرتهایی که بهصورت مشترک در پاریس به صحنه بردند، و نیز آواز و ساز درخشانی که در آلبوم نوای استاد شجریان منتشر شد، از شجریان بهعنوان هنرمندی یاد کرد که ۵۰ سال به شکل حرفهای و کامل برای آواز و موسیقی آوازی ایران فعالیت کرد و حجم و میزان آثاری که بر جای گذاشته قابلمقایسه با کمتر کسی است. به اعتقاد او، بهرغم تنوع و حجم بالای این آثار، هیچیک تکراری نبودند و از این منظر، الگوهای آوازی آقای شجریان قابلتحلیل برای نسلهای آیندهای است که به کار جدی در موسیقی علاقهمند هستند.
در ادامه و برای نخستین بار، آقای طلایی ساز «نوتار» را به دست گرفت و به یاد استاد شجریان قطعاتی را در بیات شیراز نواخت. ساز نوتار ایدهای پژوهشی بود که داریوش طلایی به انجام رساند و جایزه نخست جشنواره فارابی را بابت این ابتکار دریافت کرد. نوتار با کاسه تخت است و برای راحتی کار نوازنده، با همان کیفیت صوتی تار با کاسه مدور نواخته میشود.
درویشی: شجریان شیوه آوازی خود را بنا نهاد
محمدرضا درویشی، هنرمند بعدی بود که از شجریان در دو محور سخن گفت؛ محور نخست شخصیت و مرام شجریان، که به باور درویشی انسانی سخت فروتن بود که بارها در جلسات موسیقی نواحی، دست هنرمندان خاکی موسیقی نواحی ایران را میبوسید، و محور دوم، شیوه خواندن ایشان که جز استاد ناظری که شیوهای جدا در آوازخوانی داشت، بقیه جذب این شیوه شدند.
وی سپس به بعد دیگر، یعنی بهرهگیری از حافظ در عمده اشعار انتخابی، اشاره کرد و گفت:« تقریبا هیچ خوانندهای بهاندازه شجریان حافظ را نخواند.» او افزود: «وقتی فردی گفت که جمعیتی کثیر خس و خاشاک هستند، این شجریان بود که گفت من برای همین خس و خاشاک میخوانم.»
او تاکید کرد: «استاد شجریان با ممارست و تمرین فراوان توانست به شیوهای شخصی در آواز دست یابد و پس از صدسال، شیوه خاصی در موسیقی دستگاهی ایران بهجای گذاشت. البته ما از آینده اطلاع نداریم و شاید کسی بهتر از ایشان بخواند، ولی تا امروز در صدسال گذشته کسی بهتر از ایشان نخوانده است. البته شیوه استاد شهرام ناظری با استاد شجریان متفاوت است و این دو در دو مسیر مختلف حرکت کردند.»
در ادامه مراسم، بخشی از تصنیف «گنبد مینا» از ساختههای پرویز مشکاتیان با آهنگسازی و تنظیم درویشی و آواز شجریان، برای مخاطبان پخش شد.
علیاکبر مرادی، نوازنده نامدار تنبور، نیز از خانه تنبوری که خود بنا نهاده بود برای جمع سخن گفت و از ویژگیهای استاد شجریان نکاتی را برشمرد، و سپس با تنبور خود نوایی شورانگیز را به یاد استاد شجریان نواخت.
آخرین سخنران این مراسم، فریبا داودی، از شاگردان دورههای پایانی استاد شجریان بود که به بیان نکاتی از استاد و نیز اجرای آوازی کوتاه پرداخت.
پایانبخش این مراسم، تصنیف «مرا عاشق و شیدا»، از ساختههای استاد علی تجویدی با شعری از منیره طاها بود که نخستین بار غلامحسین بنان آن را خواند و استاد شجریان در مراسم جایزه بیتا دریاباری در استنفورد، بهرغم حنجره گرفته در آن روز، بدون ساز برای حاضران خوانده بود.
نکته مهم در پیوند با این مراسم، این بود که بهرغم وجود دانشگاههای موسیقی در ایران و نیز دانشگاههایی همانند دانشگاه تهران یا دانشگاه ملی که روزگاری شجریان در آنها به اجرای موسیقی پرداخته بود، هیچیک نشستی مجازی با این تعداد از بزرگان موسیقی درباره استاد شجریان برگزار نکردند.
از: ایندیپندنت