ناصبوران

چهارشنبه, 24ام دی, 1399
اندازه قلم متن

کتاب ارزشمندی از یک بانوی نویسنده افریقایی خواندم که در شمال کامرون زاده شد و داستان کتابش شرح سرنوشت زنان تیره روز مسلمان در افریقای سیاه است و می‌بینید تنها گناه این بی گناهان، زن بودن است و مسلمان بودن‌شان، که در آن دیار به معنای اسیر شدن است و عمری در اسارت بسر بردن و زنده به گور شدن!

داستان در یکی از کشورهای مسلمان قاره سیاه رخ می‌دهد و الهام گرفته از دیده‌ها و شنیده‌های نویسنده است. با خواندنش، خواننده نه تنها شگفت زده که وحشت زده می‌شود! نوشته عالیست و داستان بسیار خوب پرورانده شده است و شما را به قلب حوادث وحشتناکی در آن دیار فرو می‌برد و از سرنوشت اسفناک زنانش می‌گوید.
نویسنده بخاطر دیگر آثارش چندین جایزه برده است و امسال در فرانسه نیز به حق، یکی از جوایز کتاب، بخاطر همین نوشته «ناصبوران» ش به او داده شد. او از ناصبورانی می‌نویسد که جانشان از صبر و شکیبایی در برابر زور از مردان زورگو به به لب رسیده است و دیگر تاب تحملش را ندارند، و چاره‌ای نیز جز تحمل ندارند چراکه زن آفریده شده‌اند و سرنوشت زنان در آن دیار سوختن است و ساختن!

قهرمانان داستان این کتاب دو خواهرند از دو مادر، یکی از خواهران در خانه شوهر وحشتناکی که به زور زنش شده است و از او نفرت دارد، و پسر عموی خودش هم هست، زندگی می‌کند، و چون چاره‌ای جز بودن در کنارش ندارد، بخاطر رفتار پلید شوهر روان پریشِ معتادش عاقبت خودش هم دیوانه می‌شود. و آن دیگر خواهر از خانه مردی که سی و سه سال از خودش بزرگتر است و با گریه و زاری روانه خانه بختش کرده‌اند، بیمار از تحمل بلاهایی که بر سرش می‌آورند، روزی از آن خانه می‌گریزد و گم می‌شود! به خانه پدرش باز نمی‌گردد، چون می‌داند پس از این ماجرا، چه درانتظارش خواهد بود و همان به که بگریزد و برود، و گم شود! عجب در این است که در آن دیار، گناه دختر به پای مادرش هم نوشته می‌شود و او هم با دختر نافرمانش، به جرم تربیت غلطش، تنبیه می‌شود و از پدر دختر، شوهر خودش به همراه دختر نافرمان شلاق می‌خورد!

تکیه کلام این جماعت هم صبر است و تنها صبر! و مدام آن را به گوش دختران‌شان می‌خوانند: که باید صبر داشت و تحمل، و همواره مطیع مرد بود، چه پدر، چه عمو، چه برادر و چه شوهر! در آن دیار نه پدر سالاری که مرد سالاری حکمفرماست، و در برابر ناملایمات همواره باید دندان بر جگر نهاد و گله‌ای از روزگار نداشت، چراکه دستور پیغمبر اسلام است و در قرآن آمده! و به گوششان هم مدام آن آیه‌ها را می‌خوانند تا بدانند با زنان نافرمان باید چنین و چنان کرد و زندگی در این دنیا را برای‌شان جهنم می‌کنند که در آن دنیا در آتشش نسوزند!
می‌خوانید در آن کشور پدر حتی دختر خودش را هم در آغوش نمی‌گیرد و ناز و نوازش نمی‌کند! و مردان نه تنها حاکم سرنوشت دختران خود، که برای دختران برادران و خویشان نزدیک‌شان هم می‌توانند تصمیم بگیرند و شوهر انتخابی خود را به آنها نیز تحمیل کنند، و زن ناچار از اطاعت محض است و چاره‌ای جز این ندارد. هرکدام از این مردان هم چندین زن دارند و می‌خوانید زنان با دخترانشان در چه محیط ناسالمی بسر می‌برند، محیطی پر از درد و رنج و حسادت و ریا، و پلیدی و سیاهی و جادو! و می‌بینیم که چنین داستان‌های اسفناکی، داستان روال زندگی آدم‌های مرفهی در آن دیار است، آدمهایی که اجباری به فروش دختران‌شان ندارند!

نام کتاب:

Les impatientes
نام نویسنده:
Djaïli Amadou Amal
برنده جایزه: ۲۰۲۰
Goncourt des Lycéens

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.