احمد محمدپور: آنچه بر کولبران می‌رود تنبیه حکومت علیه کردهاست

سه شنبه, 30ام دی, 1399
اندازه قلم متن
هاوری یوسفی

 «احمد محمدپور»، دانش‌آموخته دکتری جامعه‌شناسی و پژوهش‌گر مردم‌شناسی در «دانشگاه ماساچوست امهرست»، است و تحقیقات علمی متعددی درباره پدیده کولبری در کردستان داشته است

محمدپور به ایران‌وایر می‌گوید محروم‌سازی کردستان با برنامه و به طور سیستماتیک صورت گرفته و فقر به تنهایی نمی‌تواند تبیین‌کننده وضع فعلی باشد

احمد محمدپور در نهایت معتقد است که کشتار کولبران نه ناشی از حمل و انتقال کالای قاچاق بلکه ناشی از کرد بودن و مقاومت چهل ساله کردها در برابر سیاست همگون‌سازی است

«احمد محمدپور»، دانش‌آموخته دکتری جامعه‌شناسی و پژوهش‌گر مردم‌شناسی در «دانشگاه ماساچوست امهرست»، است و تحقیقات علمی متعددی درباره پدیده کولبری در کردستان داشته است. او می‌گوید ویژگی مهم مستند «برای کُردها ایستی در کار نیست» این است که کولبری از زبان کولبران روایت شده است. محمدپور در گفت‌وگو با «ایران‌وایر» به تبیین خود از پدیده کولبری و ریشه‌های تاریخی آن پرداخته است.

***

دکتر احمد محمدپور خودش کُرد و اهل شهرستان مرزی سردشت است. می‌گوید با دیدن مستند «برای کُردها ایستی در کار نیست» مردمی را به یاد می‌آورد که سال‌ها در میان‌شان زندگی کرد و اکنون موضوع اصلی تحقیقات او هستند.

در مقاله تحقیقی «اقتصاد سیاسی کولبری در روژهه‌لات»، اثر احمد محمدپور و «کمال سلیمانی»، پدیده کولبری این‌گونه تبیین شده است: «نتیجه مستقیم تک‌اتنیکی-تک‌مذهبی مربوط به توسعه است که جزئی لاینفک از استراتژی این دولت پارسی-شیعی در کردستان است. بنابر این، کولبری بیشتر یک پدیده سیاسی است تا یک پدیده اقتصادی.»

محمدپور به ایران‌وایر می‌گوید محروم‌سازی کردستان با برنامه و به طور سیستماتیک صورت گرفته و فقر به تنهایی نمی‌تواند تبیین‌کننده وضع فعلی باشد: «استراتژی سیاسی دولت پس از انقلاب ۱۳۵۷ توسعه‌زدایی از روژهه‌لات است؛ یعنی به‌کارگیری سیاست‌هایی که هدف آن ممانعت یا نابودی آگاهانه ظرفیت‌های انسانی و طبیعی رشد یک جامعه و سد کردن راه استفاده و به کارگیری آن توسط نسل‌های آتی همان جامعه است.»

او می‌گوید مفهوم «توسعه‌زدایی» را برای توضیح عملکرد و سازوکار تبدیل کردستان به یک مستعمره داخلی به کار برده است: «استعمار داخلی در ایران از طریق توسعه‌زدایی مداوم مناطق غیرشیعه و غیرفارس موجب ایجاد روابط داخلی مرکز – پیرامون شده است. در روژهه‌لات روابط نامتقارن و نابرابر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به واسطه شکل‌گیری جوامع حاکم در مقابل جوامع غیرحاکم، امنیتی‌شدن شدید و توسعه‌زدایی تداوم داشته و همچنان نیز ادامه دارد. پافشاری نظام سیاسی ایران بر امنیتی‌سازی و توسعه‌زدایی روژهه‌لات را آپارتاید اقتصادی می‌دانیم که دست‌کم در ١٠ سال گذشته موجب تولید و بازتولید کولبری در ابعادی پیچید شده است. کولبری خروجی و نتیجه نظام سیاسی و استعمار داخلی است که توسط جمهوری اسلامی ایران و بدنه فارس-شیعه حکومت به کردها تحمیل شده است.»

به گفته محمدپور، کولبری دیگر به یک پاندمی در «اقتصاد کردستان» تبدیل شده و ابعاد جدیدی یافته که قبلا وجود نداشت: «کولبری پیش‌تر هم بود و افراد خاصی یا گروه محدودی کولبری می‌کردند؛ به ویژه افرادی که تخصصی نداشتند و میان‌سال و مسن بودند. اما در چند سال اخیر ابعاد بسیار وسیعی یافته است. برای نمونه، کولبری مرزهای سنی و جنسیتی را درنوردیده و زنان هم به کولبری روی آورده‌اند. غیر از اینکه سن کولبر‌ها بین ١٣ سال تا ٧۵ سال متغیر است. بسیاری از ورزشکاران و جوانان تحصیل‌کرده، علی‌رغم داشتن مدارک عالی دانشگاهی، ناگزیر کولبری می‌کنند. باید پرسید چرا سرمایه انسانی و نیروی علمی روژهه‌لات را درگیر غیرانسانی‌ترین‌ و خطرناک‌ترین کار ممکن در جهان کرده‌اند؟»

این جامعه‌شناس همچنین می‌گوید کار مرزی، قاچاق کالا و مشاغل غیررسمی فقط مختص کردستان نیست و در مناطقی مانند ویتنام، اروپای شرقی، مکزیک و بسیاری کشورهای دیگر نیز انجام می‌شود، اما در هیچ‌یک از آن‌ها فعالیت اقتصادی غیررسمی تا این حد در معرض خشونت واقع نمی‌شود.

برای مثال، شماری از پژوهشگران کولبری کودکان را در مقوله کار کودکان جای می‌دهند. اما به گفته محمدپور، کار کودکان در مجامع بین‌المللی از جمله سازمان ملل، بر اساس تفکیک سنی، ساعات کاری، نوع کار و غیره تعریف شده و هیچ‌کدام از این تعاریف شامل کودکان کولبر نمی‌شود. به عبارت دیگر، در تعاریف سازمان ملل از کار کودکان، تعریفی مشاهده نمی‌شود که مطابق یا حتی مشابه کولبری کودکانی باشد که برای تامین مایحتاج خود به استقبال مرگ می‌روند.»

از نظر این پژوهشگر مردم‌شناسی، کولبری را نمی‌توان ذیل اقتصاد غیررسمی یا کار فصلی یا قاچاق کالا یا عمل غیرقانونی جای داد: «اقتصاد غیررسمی بدین معنی است که در چارچوب قوانین کشور تعریف نشده باشد؛ مثل دست‌فروشی در کنار خیابان‌ها. کار فصلی هم نیست چون کولبری در دهه گذشته در طول چهار فصل تداوم داشته است. کولبری حتی قاچاق کالا هم نیست؛ چون قاچاق کالا تعریف مشخصی دارد. می‌شود پرسید چرا بخش عظیمی از کالاهای کولبران تا لب مرز قاچاق محسوب می‌شوند اما به محض انتقال به آن سوی مرز دیگر قاچاق نیست و به محصولات مورد نیاز مردم در بازارها تبدیل می‌شود؟ کولبری، از نگاه حقوقی، غیرقانونی هم نیست؛ هیچ قانون قابل ارجاعی برای جرم‌انگاری کولبری وجود ندارد. اما نیروهای مرزبانی به آن‌ها شلیک می‌کنند و کولبرها حین فرار، از صخره‌ها و ارتفاعات سقوط می‌کنند یا در میادین مین تکه تکه می‌شوند. سازوکاری هم برای پیگیری حقوقی بازماندگان قربانیان نیست.»

محمدپور با اشاره به استفاده از عبارت «کشتار سیستماتیک» در مستند «برای کُردها ایستی در کار نیست» می‌گوید کشتار کولبرها را باید در ادامه فرمان حمله «روح‌الله خمینی» به کردستان در ٢٨مرداد۱۳۵۸ و مقاومت کردها بررسی و تحلیل کرد: «دولت پس از فتح روژهه‌لات تلاش کرد که با نظامی کردن سیستماتیک، ایجاد مراکز انقلابی، مراکز دینی و فرهنگی، منطقه را تحت کنترل و سلطه خود درآورد تا مشخصه‌های جمعیتی، مذهبی و فرهنگی آن را تغییر دهد. از این منظر، کولبری نشانگر وضعیتی است که در آن، حکومت نه فقط کولبرها بلکه کردها را در بهترین حالت به عنوان “اقلیت دشمن” محسوب می‌کند؛ مانند ارمنی‌های ترکیه در جنگ جهانی اول. کولبری یکی دیگر از اشکال ستم ملی علیه کردها و ناشی از بی‌عدالتی‌های نهادینه‌شده در قبال کردها به دلیل اختلافات اتنو – زبانی است.»

احمد محمدپور و کمال سلیمانی سیاست‌های اصلی چهار دهه گذشته جمهوری اسلامی در کردستان را به چهار دوره تقسیم کرده‌اند: نظامی‌سازی، امنیتی‌سازی، محروم‌سازی و تخریب زیرساخت‌های اقتصادی کردستان.

او به ایران‌وایر می‌گوید: «دهه اول بعد از انقلاب را دهه نظامی‌سازی روژهه‌لات و تحمیل جنگ سراسری و خونین بر کردستان می‌دانیم؛ مثلا بین سال‌های ١٩۷٨ تا ١٩۸٨ دست‌کم پنجاه هزار کرد جان‌شان گرفته شد که این آمار شامل قربانیان جنگ ایران و عراق هم می‌شود. دهه اول به بهانه جنگ ٨ ساله غیر از اینکه به تحکیم پایه‌های مادی رژیم کمک کرد، فرصتی شد برای نظامی‌سازی بیشتر روژهه‌لات و تبدیل آن به منطقه جنگی و عرصه‌ای باز برای پاک‌سازی کردستان از لوث اشرار و آغاز پروژه‌ کلان تواب‌سازی، مزدورسازی (جاش‌پروری)، ایجاد پیش‌مرگ‌های مسلمان، پایگاه‌ها نظامی و تخریب زمین‌های کشاورزی و تبدیل آن‌ها به پایگاه نظامی و مراکز مین‌گذاری شده جهت قطع روابط زیستی ساکنان مناطق روستایی و مبارزان کرد.»

این دو جامعه‌شناس ویژگی دهه دوم را امنیتی‌سازی در کردستان می‌داند: «در واقع هسته اصلی تعبیر ما از امنیتی‌سازی، مکانیسم اشغال زندگی روزمره مردم روژهه‌لات از طریق ایجاد نهادها و دستگاه‌های امنیتی، استقرار نهادهای آموزشی و سیاسی، دپارتمان‌های ویژه گزینش‌های اداری، بومی‌زدایی و ایجاد نهادهای موازی مذهبی و فرهنگی چون حسینیه و کانون‌های فرهنگی وابسته به حکومت، سیاست بسیج‌سازی و بسیج‌گیری در مدارس و مراکز آموزشی است.»

دهه سوم جمهوری اسلامی، از نظر این دو پژوهشگر، دهه محروم‌سازی یا نهادزدایی اقتصادی از کردستان است؛ بدین معنا که زیرساخت‌های اقتصادی کردستان را از نیروی کار بومی محروم کرده و این نیرو را به مناطق خارج از روژهه‌لات که به این نیروی کار نیاز دارند، هدایت کرده‌اند: «جای همین نهادها و زیرساخت‌های اقتصادی را با رشد قارچ‌گونه نهادهای خیره‌ای – امنیتی و مؤسسات فاسد رانت‌خور حکومتی پر کنند تا فرایند مستمندپروری مردم بومی با شدت تمام عملی شود.»

دهه چهارم بعد از انقلاب، در تحقیقات محمدپور و سلیمانی، در واقع دوره نابودسازی همه‌جانبه زیرساخت‌های طبیعی کردستان از جمله انتقال و تغییر مسیرهای آبی کردستان به همدان، اراک، تبریز و برخی شهرهای دیگر، استخراج معادن متنوع آن با کم‌ترین استفاده از نیروی کار بومی و تخریب منابع جنگلی و به آتش‌کشیدن جنگل‌های کردستان است: «برای نمونه، «انجمن سبز چیا» به عنوان یک نهاد امدادگر مدنی که هدف آن دفاع و حفاظت از محیط زیست مریوان است، تابستان ٢٠١٠ را “تابستان سیاه” نام نهاد؛ تابستانی که  فقط در مناطق جنگلی مریوان و سروآباد دست‌کم ۹۳۵ مورد آتش‌سوزی را گزارش کرد.»

احمد محمدپور در نهایت معتقد است که کشتار کولبران نه ناشی از حمل و انتقال کالای قاچاق بلکه ناشی از کرد بودن و مقاومت چهل ساله کردها در برابر سیاست همگون‌سازی است. به ‌باور او «آنچه بر کولبران می‌رود تنبیه است؛ تنبیه جمعی روژهه‌لات.»

از: ایران وایر


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.