در بخش اول این مقاله توضیح دادم که رژیم ولایت مطلقه فقیه از سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۲ برنامه ناشیانهای برای ساختن بمب اتم به اجرا گذاشته بود که با توافق سعد آباد و سپس با قرارداد بین المللی تحت عنوان برجام جمهوری اسلامی مجبور شد این برنامه را تعطیل کند. برنامهای که غنی سازی مخفیانه و کار بروی چاشنیهای هستهای و ساختن راکتور آب سنگین اراک را بهمراه داشت. اما از زمان خروج ترامپ از برجام، رژیم گامهایی برای فاصله گرفتن از تعهداتش برداشت. از دید غربیها هدف برجام این بود که ایران نتواند به بمب اتم دست یابد و اگر هم قصد درست کردن بمب را داشته باشد حداقل یکسال زمان داشته باشند تا بتوانند جلوی اینکار را بگیرند. حال این سئوال مطرح است که با توجه به مصوبه اخیر مجلس و سیاستهای جدیدی که از سوی روحانی و سازمان انرژی اتمی ایران اعلام شده است، رژیم چه هدفی را دنبال میکند. جمهوری اسلامی اکنون رسما اعلان کرده که میزان غنی سازی اورانیوم را میخواهد به ۲۰ درصد برساند و نیز قصد ساختن فلز اورانیوم را هم دارد و هر دو را نیز به آژانس اعلام کرده است. براستی هدف مانورهای رژیم در زمینه فعالیتهای هسته ای که در هفته های اخیر تشدید شده اند چیست؟ در این مقاله به این موضوع میپردازم و سعی می کنم این هدف را با مراجعه به داده های مختلف آشکار سازم.
برخی بر این نظر هستند که هدف رژیم ولایت مطلقه فقیه در وسعت دادن به فعالیتهای هستهای بخصوص در چند ماه اخیر برای دست بالا داشتن به هنگام مذاکره با حکومت جو بایدن است که از امروز رسما مقام ریاست جمهوری ایالات متحد امریکا را تصدی میکند. اما دو دلیل وجود دارد که این استدلال را نقض میکنند: اول اینکه بایدن پس از پیروزی در مصاحبهای در ماه دسامبر با توماس فیدمن، خبرنگار نیویورک تایمز در اول دسامبر ۲۰۲۰ سیاست خود در باره ایران را، در ۳ مرحله، مشخص کرد. الف: در آغاز چنانچه ایران «رعایت دقیق توافق هستهای» ر ا از سر بگیرد، یعنی به کلیه تعهداتش در قبال برجام باز گردد بایدن آماده است «به عنوان نقطه شروعی برای دور جدیدی از مذاکرات» به توافق هستهای بپیوندد و تحریمهای وضع شده از سوی ترامپ برضد ایران را لغو کند. ب: در مرحله دوم بعد از بازگشت هر دو به برجام و رعایت تعهدات ایران، بایدن در مدتی بسیار کوتاه دور جدیدی از مذاکرات، با هدف طولانی کردن دوره اعمال محدودیتها بر فعالیتهای منجر به تولید بمب در ایران را آغاز میکند. یعنی بایدن برجام را کافی نمیداند و خواستار تشدید تعهدات ایران در سیاست اتمی است. و بالاحره اینکه ج: همچنین در چهارچوب این مذاکرات امریکا مایل است که به فعالیتهای ایران در منطقه و جنگهای نیابتی تهران در لبنان و عراق و سوریه و یمن نیز رسیدگی شود. چنانچه ملاحظه میشود بایدن در گام اول چیزی به غیر از بازگشت ایران به کلیه تعهداتش را نمیپذیرد. خصوص اینکه افرادی مانند خانم شرمن [معاون آینده وزارتخارجه] و آقای ویلیام برنز [رئیس آینده سیا] که از افراد کلیدی امریکا در توافق برجام بودند در تیم آقای بایدن مقامهای مهمی را خواهند داشت. پس هرگونه باصطلاح دست بالا گرفتن ایران در این مذاکرات در تضاد کامل با سیاست آقای بایدن است و نمیتواند حداقل در کوتاه مدت کمکی برای معامله کردن با آقای بایدن بکند. ایران اگر میخواست شرایط را برای مذاکره آماده کند باید طوری عمل میکرد که در افکار عمومی دنیا بعنوان کشوری که از سوی آقای ترامپ به او ظلم شده است بشمار رود نه اینکه سلسله کارهایی را انجام دهد که در نظر افکار عمومی غرب، این معنی را برساند که ترامپ در قبال ایران سیاست درستی را بکار برده است.
دوم اینکه با توجه به فعالیتهای جدید ایران در حول غنی سازی، با توجه به هزینههای آن امکان اینکه ایران در کوتاه مدت بتواند تمامی این فعالیتها را کنار بگذارد و به تعهداتش در برجام باز گردد وجود ندارد. جالب این است که فاصله گرفتن ایران از تعهداتش در قبال برجام دقیقا از زمانی که امکان پیروزی بایدن مطرح شد شیب تندی بخود گرفت. مجلس خامنهای در زمان بدترین تحریمهای آمریکای دوران ترامپ و حتی بعد از کشتن سلیمانی هیچ کاری انجام نداد. اما درست بعد از پیروزی بایدن در انتخابات، بایدنی که گفته بود میخواهد به برجام باز گردد، به بهانه کشته شدن محسن فخری زاده، فردی که سالها از مقامهای مهم کنار گذاشته شده بود، مجلس یکباره قانونی را تصویب میکند که حتی روحانی هم در آغاز اعلام میکند به آن عمل نخواهد کرد زیرا کار ایران را مشکلتر خواهد ساخت. این رفتار رژیم نشان میدهد که حداقل در کوتاه مدت قصد جدی برای مذاکره و دست یافتن به یک توافق سیاسی با امریکای آقای بایدن حتی در مورد مسئله هستهای را ندارد.
۲ ـ آیا هدف ایران ساختن بمب اتمی است؟
در قسمت اول این مقاله قسمتی از گفتههای یکی از مسئولان سیاسی در ایران را در باره ساختن بمب آوردم.
احمد بخشایش اردستانی، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت در مطلبی در سایت دیپلماسی ایرانی با شفافیت سیاست ساختن بمب را مطرح میکند. به تازگی، او میگوید:
“جمهوری اسلامی ایران یک بار برای همیشه باید به سلاح هستهای و اتمی دست پیدا کند تا جهان تکلیفش را بداند. شاید در سالهای ابتدایی، مشکلاتی برای کشور به وجود بیاید، اما در ادامه قطعاً نظام بینالملل آن را به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر خواهد پذیرفت، کما اینکه در خصوص هند، پاکستان، اسرائیل و دیگر کشورها این مسئله روی داد….. لازم است ساخت بمب هستهای در دستور کار قرار گیرد تا این خط ترورها قطع و شانتاژهای سیاسی، امنیتی و دیپلماتیک تل آویو، ریاض و واشنگتن و اروپاییها علیه جمهوری اسلامی ایران از دستور کار خارج شود. اگر ما سالها پیش به این مهم دست پیدا میکردیم شاهد ترور دکتر فخری زاده نمیبودیم. ”
برای یادآوری عرض میکنم که برای ساختن بمب باید اورانیوم را تا ۹۰ درصد غنی کرد و سپس آنرا بصورت فلز درآورد. غنی کردن اورانیم تا ۲۰ درصد کار بیشتری لازم دارد تا غنی کردن آن از ۲۰ درصد تا ۹۰ درصد. یعنی اگر اورانیوم تا ۲۰ درصد غنی شود بعد از آن راحتتر میتوان غنای آنرا به ۹۰ درصد رساند. از اینرو در برجام سطح غنی سازی را کمتر از ۴ درصد قرار داده بودند و رژیم در گام اول خارج شدن از تعهداتش آنرا به حدود ۵ درصد رساند و اکنون کار غنی سازی تا ۲۰ درصد را شروع کرده است. بر این باید اضافه کرد که ایران در کار ساختن تأسیسات زیر زمینی جدید در نطنز و وسعت دادن به فعالیتهای فردو نیز میباشد.
اگرچه لازم به یادآوری است که اورانیوم تا ۹۰ درصد غنی شده یک وسیله انفجاری محسوب نمیشود. زیرا اورانیوم غنی شده باید اول تبدیل به فلز شود. با اینکه تولید فلز اورانیوم در شرایط ایران تنها بکار ساختن بمب اتمی میآید، رژیم اعلام کرده است اگر تحریمها برداشته نشوند طی چهار تا پنج ماه آینده ساخت تأسیسات تولید این ماده حساس را در سایت اصفهان آغاز خواهد کرد. لازم به یادآوری است که صالحی در بهمن ۱۳۹۴ به هنگام قبول برجام در مصاحبهای گفته بود:
“محدودیت دیگری که قبول کرده ایم در استفاده نکردن از فلز پلوتونیوم و اورانیوم است. اولا ما فلز پلوتونیوم اصلا نداریم اما ما یک بار فلز اورانیوم را ساختیم و پروژه را جمع کردیم چرا که احساس کردیم نیازی به این موضوع نداریم و این را به آژانس هم گفتهایم. “
پس طبق گفته صالحی با اینکه ایران نیازی به ساختن فلز اورانیوم نداشته اما اکنون یکباره این نیاز را پیدا کرده است! با این حال باید اذعان کرد که حتی اگر رژیم اورانیوم غنی شده را به فلز نیز تبدیل کند باز هم برای ساختن بمب اتمی کافی نیست، بلکه باید چاشنی انفجاری آنرا را هم بسازد. هر چند ایران در سالهای ۷۰ به اینکار دست زده بود ولی هنوز با کامل کردن اسباب ساختن آن، فاصله دارد. بعد از ساختن این چاشنی هم رژیم باید دست به آزمایشهای اتمی در داخل بزند تا از درستی محاسبات اطمینان حاصل کند و تمامی این مراحل زمان بر هستند. وقتی گفته میشود که «ایران» در چند ماه آینده میتواند مواد لازم را برای ساختن بمب اتمی داشته باشد تنها این معنی را میدهد که رژیم تا چند ماه آینده میتواند اورانیوم غنی شده لازم را تهیه کند. مفهوم این امر این نیست که توانایی ساختن بمب اتمی و توانایی استفاده از آن را تا چند ماه آینده به دست میآورد. بعنوان مثال، تقریبا ۱۰ سال طول کشید تا پاکستان مسیر بین آزمایش زیرزمینی تسلیحات هستهای تا ساخت کلاهک هستهای برای موشک را طی نماید.
با اینحال رژیم تمامی نشانههای لازم برای رفتن به سوی ساختن بمب اتمی از خود بروز میدهد. اما آیا براستی تصمیم سیاسی رژیم بر این است که بدنبال ساختن بمب اتمی برود؟ پاسخ اینجانب به این سئوال منفی است، زیرا مسئولان سیاسی ایران و شخص خامنهای بخوبی میدانند که ایران امکان اجرای چنین برنامهای را ندارد. غرب تمامی اطلاعات لازم در باره تاسیسات هستهای ایران را در اختیاردارد و هر زمان اراده کند میتواند با بمباران نطنز و فردو ایران را برای سالهای دراز از این کار باز دارد. حتی روسیه و چین هم جلوی غرب را در زدن نطنز و فردو نخواهند گرفت و شاید به اعتراضی کوچک اقدام کنند. حتی افکار عمومی جهان نیز اعتراضی به بمباران این مراکز نخواهد کرد. پس جمهوری اسلامی بخوبی میداند که عملا امکان ساختن بمب را ندارد. پس هدف رژیم از توسعه فعالیتهای هستهای، اجرایی کردن عملی پروژه ساختن بمب نیست پروژهای که در سالهای ۶۰ و ۷۰ در سر داشتند و گمان میکردند که مخفیانه میتوانند آن را عملی کنند و به این نتیجه رسیدند که این امر در شرایط کنونی ممکن نیست.
۳ ـ هدف خامنهای چیست؟
پس اگر هدف رژیم، نه دست یافتن به توافق با بایدن [حداقل در کوتاه مدت] و نه ساختن بمب اتمی است چرا اخیرا رژیم اینگونه سیاستهای تند را در زمینه هستهای به اجرا گذاشته است؟ برای یافتن پاسخ صحیح به این پرسش، باید به این مسئله توجه کرد که هدف سیاست هستهای در ۱۸ سال اخیر در راستای ابزاری برای نگاه داشتن وضعیت بحران در کشور بوده است. حتی زمانی که رژیم مجبور برجام را امضا کند به تلاش برای بحران سازی با جنگهای نیابتی ادامه داد و حتی در زمان اوباما با آنچه روح برجام بود عمدا فاصله گرفت، زیرا نیاز به تشدید بحران داشت. اکنون نیز نیاز به تشدید بحران، بیش از پیش وجود دارد. زیرا خامنهای در آینده نزدیک با دو مسئله اساسی روبروست: یکی انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد ماه آینده و دیگری مشخص کردن تکلیف رهبری آینده جمهوری اسلامی بدینخاطر که مرگ او هر زمان میتواند رخ دهد. خامنهای تا از این دو بحران سیاسی عبور نکند به همان سیاستی که خود در سخنرانیاش اعلام کرد “نه مذاکره و نه جنگ” ادامه خواهد داد. در زمینه سیاست هستهای این شعار، معنی “نه توافق و نه ساختن بمب” را میدهد. خامنهای بدنبال فرصت است و برای خریدن فرصت نیاز دارد کشور را در بحرانهای شدید نگاه دارد. براستی چه وسیلهای بهتر از سیاست هستهای برای نگاه داشتن ایران در بحران؟ بخصوص که در داخل کشور چندان اعتراضی به این سیاستها نمیشود.
خامنهای زمانی اعلام میکند که “تحریمها به نفع ایران است”، زمانی دیگر برای مذاکره علامت میدهد و میگوید “تحریمها هر چه زودتر برداشته شود بهتر است” هر چند که فوری اضافه میکند که “دشمنیها را نباید از یاد ببرید… دشمنیها فقط مخصوص آمریکای ترامپ نیست که با رفتن آن تمام شود، آمریکای اوباما نیز با شما و ملت ایران بدی کرد”. با اینکه جمهوری اسلامی بارها گفته است که مداکرهای لازم نیست و امریکا باید به برجام بازگردد دو فرد از نزدیکان خامنهای، ولایتی و خرازی میگویند “اگر مذاکره صورت گیرد اما در توافق آینده باید مکانیسم ماشه برداشته شود”. رئیس سابق مجلس لاریجانی هم بدون اشاره به مکانیسم ماشه، چند روز پیش اعلام کرد که در زمان توافق اتمی به برخی از موضوعات دقت لازم نشده بود. البته این همان رئیس مجلسی است که بدستور خامنهای با حکم حکومتی مجلس را وادار کرد در عرض ۲۰ دقیقه برجام را تصویب کند. نتیجه این همه تناقض از اینروست که برای خامنهای در زمان فعلی توافقی نباید صورت گیرد. از دید او اوجب واجبات حل دو مسئله مهم یکی انتخابات ریاست جمهوری ایران و دیگری تعیین «رهبر» آینده رژیم است. ندیدن این موضوع که سیاستهای خامنهای ربط مستقیم به مسئله هستهای ندارد بلکه برای حل دعواهای داخلی و حفظ آمریت خود و فلج کردن رقبای داخلی و سرکوب مردم است، درک مواضع مختلف از سوی جمهوری اسلامی در باره سیاست هستهایاش را مشکل میکند.
اما مسئله هستهای، همانند دو مسئله دیگر، داخلی است. همانطور که نگارنده بارها گفته است مسئله هستهای تنها با بدست گرفتن این موضوع توسط مردم قابل حل است. براستی از چه رو به دستور خامنهای، سازمان انرژی اتمی به غنی سازی اورانیوم ادامه میدهد، غنی سازیای که نه بکار تولید انرژی میآید و نه بکار ساختن بمب؟ آیا این سیاست که صدها میلیارد دلار هم برای وطن ما هزینه داشته به ما مردم ایران مربوط نیست؟ چرا باید روزی از ترامپ و روز دیگر از بایدن انتطار داشته باشیم به حل این موضوع بپردازند. آیا پایان دادن به معضل اصلی که همانا حاکمیت ولایت مطلقه فقیه در ایران است به ما مردم مربوط نیست؟
مهران مصطفوی
از: گویا