علیرضا صلواتی: توافق ۲۵ ساله ایران و چین: از رویا تا واقعیت

شنبه, 21ام فروردین, 1400
اندازه قلم متن

علیرضا صلواتی کارشناس اقتصاد @SalavatiAlireza

وضعیت ایران به گونه‌ای است که بعید است کشوری به فکر سرمایه‌گذاری گسترده در آن باشد

 

سند جامع همکاری‌های ایران و چین را «محمدجواد ظریف» و «وانگ یی»، وزیران خارجه دو کشور، روز شنبه ۷ فروردین در محل وزارت امور خارجه امضا کردند. سندی که سروصداهای زیادی به پا کرد و فضای اینترنت، عرصه بحث و جدل موافقان و مخالفان این سند شد. عده‌ای آن را شروع «توسعه» ایران و عده‌ای دیگر آن را «فروش» ایران به چین عنوان کردند. امضای این سند البته بازتاب‌های بین‌المللی نیز داشت و بسیاری از رسانه‌های جهان از جمله نیویورک‌تایمز و الجزیره آن را پوشش دادند. اما این سند حول چه محوری بود؟ آیا این سند زمینه پیشرفت گسترده ایران است یا حاکمیت با این کار ایران را دودستی به چین تقدیم کرده است؟ در ادامه به بررسی نگاه‌های مختلف حول این سند خواهیم پرداخت.

هیاهو برای هیچ؟

بنا بر اطلاعاتی که رسانه‌های فارسی‌زبان از امضای این سند منتشر کرده‌اند و اخیرا در جلسه شبانه وزیر امور خارجه ایران در نرم‌افزار کلاب‌هاوس نیز تایید شد، در این سند جزئیات خاصی وجود ندارد و در واقع امضای یک تفاهمنامه میان دو کشور ایران و چین بوده است. متن منتشر شده در تیرماه سال ۱۳۹۹ در رسانه‌های معتبر نشان از یک سند راهبردی کلی و فاقد جزئیات است که بنا به گفته‌های ظریف، متن نهایی نیز تقریبا همان است. در صورت صحت خبر، این تفاهمنامه فاصله زیادی با بستن قرارداد و اجرایی شدن دارد. در این متن خبری از شایعات سرمایه‌گذاری نزدیک به ۵۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران نیست و تنها به کلیات بسنده شده است. با این وجود به این سند همکاری که بیشتر شکل یک تفاهمنامه است و به شیوه امضای آن، سه اشکال عمده وارد است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

۱- مخفیانه بودن مفاد سند

با وجود آن که مفاد سند در برخی رسانه‌ها منتشر شده است، اما کماکان ما از وضعیت آخرین نسخه‌ای که به امضای وزیر امور خارجه ایران و چین رسید، بی‌خبر هستیم. انتظار می‌رفت مفاد این سند بعد از امضای دو وزیر امور خارجه به‌صورت رسمی منتشر شود تا جلوی بسیاری از شایعات گرفته شود اما همین مخفی بودن سند، شرایط را برای افزایش گمانه‌زنی‌ها فراهم کرده است.

در روزهای اخیر، شایعات گسترده‌ای در مورد این سند و ابعاد نظامی آن مطرح شده است. حتی برخی از خبرگزاری‌ها از حضور نظامیان چین در ایران خبر می‌دهند که اصولا مخالف اصول مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. در واقع این سؤال مطرح است چرا یک سند راهبردی میان دو کشور باید تا این حد مخفیانه باشد؟

 برای این اتفاق سه دلیل می‌توان تصور کرد؛ دلیل اول این است که یکی از دو طرف نسبت به امتیازاتی که به ‌طرف مقابل داده، در مقابل مردم خود بی‌جواب است. دلیل دوم آن است که این سند بسیار کلی است و دو طرف صحبت ایجابی نکرده‌اند و از این رو اساسا نیازی به انتشار آن به‌صورت گسترده احساس نمی‌شود. دلیل سوم نیز به تحریم‌های آمریکا مربوط می‌شود که شاید چین چندان تمایل نداشته باشد که به‌صورت علنی در مقابل آمریکا بایستید؛ از این رو انتشار جزئیات قرارداد را به نفع خود نمی‌داند.

۲- اجبار ایران در محدودیت روابط

دومین نکته‌ای که درباره این سند به ذهن خطور می‌کند این است که ایران در وضعیتی قرار گرفته است که انتخاب‌های زیادی برای توسعه روابط اقتصادی خود ندارد. تحریم‌های اقتصادی آمریکا علیه ایران و موضع‌گیری سران این کشور، شرایطی را ایجاد کرده است که عملا بخش مهمی از کشورهای جهان که هم‌پیمان استراتژیک آمریکا و اسرائیل هستند، از برقراری روابط گسترده با ایران واهمه داشته باشند.

 در واقع شرایط ایران در امضای این سند به گونه‌ای پیش رفته است که دست ایران برای چانه‌زنی در مقابل طرف چینی بسیار محدود است. در یک مذاکره که یک طرف ضعف زیادی دارد (ایران)، احتمال امتیازدهی گسترده به طرف دیگر (چین) بالا است. از این رو امضای این سند، این نگرانی را ایجاد می‌کند که چین از شرایط انحصاری خود در ایران سوءاستفاده کند.

۳- سابقه نه‌چندان گسترده چین در سرمایه‌گذاری خارجی

ایران اولین کشوری نیست که چین با آن قراردادهای همکاری طولانی‌مدت امضا می‌کند اما سابقه چین در این حوزه چندان روشن نیست. در میان سرمایه‌گذاری‌های خارجی چین می‌توان موارد مثبت (همچون سرمایه‌گذاری چین در برخی کشورهای آفریقایی) و منفی زیادی را مثال زد؛ با این حال، چینی‌ها همچون سایر کشورهای جهان بیش از هر چیزی به فکر منافع اقتصادی خود هستند و شاید چندان به فکر توسعه فرهنگی و سیاسی کشور مقصد نباشند.

به‌عنوان مثال سرمایه‌گذاری و همکاری گسترده چین با ونزوئلا، نتوانست که آن کشور را از شرایط بسیار پیچیده‌ای که در آن گرفتار بود نجات دهد و حتی وضعیت آن تا حدی بدتر نیز شد. در سال ۱۳۹۴ صحبت از قرارداد مشترک میان چین و ونزوئلا بود که البته نتوانست وضعیت کشور ونزوئلا را تغییر اساسی دهد. در همان سال‌ها «وانگ جیان‌جون» دبیرکل کمیسیون مشترک چین و ونزوئلا، اعلام کرد این دو کشور تاکنون نزدیک به ۴۰۰ موافقتنامه همکاری امضا کرده‌اند. با این حال وضعیت ونزوئلا نشان می‌دهد تغییر چشمگیری در این کشور رخ نداده است. آیا ایران نیز به وضعیت مشابه گرفتار می‌شود و خروجی خاصی از این سند همکاری به بار نمی‌نشیند؟

نگاه به شرق نتیجه خواهد داد؟

رهبری جمهوری اسلامی ایران از گذشته‌های نسبتا دور، روابط تقریبا نزدیکی با کره‌شمالی و چین داشت و علاقه او به توسعه روابط با بلوک شرق چندان قابل تکذیب نیست. به نظر می‌رسد تعیین شخص لاریجانی به‌عنوان مسئول پیگیری سند راهبردی از سوی رهبر انقلاب نشان می‌دهد این موضوع برای او اهمیت زیادی دارد. ایران مانند هر کشوری دیگری نیاز دارد با تمامی کشورهای جهان اعم از آمریکا، چین، هند و کشورهای اروپایی ارتباط برقرار کند، با این حال وضعیت کنونی ایران شرایط را به سمتی برده است که اساسا تنها رویکرد و تلاش ایران نگاه به شرق شده است و همین خلأ می‌تواند زمینه‌ساز سوءاستفاده‌های چین از ایران باشد.

چه خواهد شد؟

با توجه به آنچه در بالا نیز به آن اشاره شد، وضعیت ایران در این سال‌ها به سمتی رفته است که بسیار بعید است کشوری به فکر سرمایه‌گذاری گسترده در آن باشد؛ حتی اگر اراده سیاسی برای همکاری میان دو کشور وجود داشته باشد، بخش بزرگی از شرکت‌های چینی از ترس تحریم‌های آمریکا بعید است با ایران همکاری مستقیمی داشته باشند. در واقع به نظر می‌رسد این سند حداقل در این فاز، جنبه سمبلیک دارد و خروجی خاصی برای ایران و چین نخواهد داشت. اما این خبر می‌تواند آمریکا را برای بازگشت به برجام تحریک کند و ورود ایران به آغوش چین می‌تواند تبعات نسبتا بدی برای آمریکا داشته باشد.

در نهایت نمی‌توانیم چشممان را بر این واقعیت ببندیم که در صورت سرمایه‌گذاری گسترده خارجی در ایران، فرصت بزرگی برای توسعه کشور و کاهش نرخ فقر به وجود می‌آید. باید دید طی روزهای آتی دو طرف تا چه میزان به دنبال عملیاتی کردن مفاد سند امضا شده هستند.

از: ایندیپندنت


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.