محمود صالحی، عثمان اسماعیلی و جعفر عظیمزاده بر مزار فعال کارگری باسابقه شاهرخ زمانی
«محمود صالحی»، فعال کارگری کُرد، در بخش دوم گفتوگو با ایرانوایر، که پیش رو دارید، علاوه بر فشار دستگاههای امنیتی و سرکوب سیستماتیک نهادها و فعالان مستقل کارگری ایران، از چگونهگی پیوندخوردن تشکلهای کارگری کُردستان به همزادهای خود در کشور و «ضرورت ایجاد یک تشکل سراسری برای کل کارگران ایران» در زمانه حاضر میگوید. بخش اول این گفتو گو روز گذشته منتشر شد.
***
- آقای صالحی سالهای اولیه دهه هشتاد شمسی جنبش کارگری در ایران وارد فاز جدیدی از تشکلیابی کارگران و همچنین همگرایی میان فعالان مستقل کارگری در ایران شد. آیا تاسیس «کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری» نتیجه این همگرایی بود؟
فعالیت کارگری در سطح سراسری از همان دوران جوانی بخشی از استراتژی مبارزاتی من بعد از انقلاب۵۷ بوده است. اگرچه ما در اغلب شهرهای کُردستان انجمن صنفی بهویژه صنف خبازها را در شهرهای بانه، مهاباد، بوکان، دیواندره و مریوان تشکیل دادیم اما این تلاشها میبایست در سطح سراسری گسترش یابد. مخصوصا پس از اوایل دهه هشتاد شمسی که اعتراضات کارگری و جنبش کارگران در سطح کشور در حال ظهور و شکلگیری و بستری برای به میدان آمدن و یا به عبارتی دیگر دور جدیدی از بازگشت طبقه کارگر به کانون مبارزه و مقابله با استثمار و نقض حقوق کارگران بود. در این دوران، به خیابان آمدن کارگران بهشهر و اعتراض آنها به خانه کارگر مبنی بر اینکه این نهاد دیگر نمیتواند مانع درخواست ما برای احقاق حقوقمان باشد، تحول بزرگی در آگاهی طبقاتی کارگران ایران محسوب میشد چون به معنی عبور و فراروی طبقه کارگر از «خانه کارگر جمهوری اسلامی» به عنوان یک نهاد مطلقا دولتی محسوب میشد.
از سوی دیگر، برگزاری روز جهانی کارگر در ۱۲اردیبهشتماه۸۳ در سقز و بازتاب جهانی آن در رسانهها را میتوان به عنوان دورانی جدید از مبارزه طبقه و تلاش برای وسیع ساختن دامنه این جنبش کارگری در ایران برشمرد. اگرچه انجمن صنفی و فعالیتهای ما با شدت تمام زیر ضرب سرکوبهای فراوان نهادهای دولتی، امنیتی و انتظامی قرار گرفت اما در عوض تصمیم گرفتیم این توان و نیرو را بر روی سطح وسیعتری از مبارزه طبقه کارگر ایران متمرکز کنیم تا محدودیت جغرافیایی مانع قدرتگیری طبقه کارگر، بخشپذیری و شکنندگی آن نشود. ادامه منطقی همین افق استراتژیک، انگیزه ما برای ایجاد ارتباط با کارگران خارج از کُردستان و فعالان مستقل کارگری در سطح کشور بود.
با توجه به اینکه فعالان کارگری در سطح سراسری متشکل نبودند و تشکلی هم نداشتند و اغلب به صورت انفرادی فعالیت میکرند اما هماهنگی و همین ارتباط مداوم میان فعالان مستقل کارگری ایران موجب شد که پس از برگزاری چند جلسه، یک کمیته برای بسترسازی جهت ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در سطح سراسری ایجاد کنیم.
از سوی دیگر، “کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای متقل کارگری” در ۸اردیبهشت۸۴ با حضور «محمود صالحی»، «بهرام دزکی»، «بهروز خباز» و «محسن حکیمی» تاسیس شد و با انتشار اعلامیهای موجودیت رسمی خود را اعلام و با چهار هزار امضا شروع به فعالیت خود و عضوگیری در سراسر ایران کرد.
- اولین مجمع عمومی کمیته هماهنگی در کجا برگزار و اساسنامه آن چگونه تدوین شد؟
بعد از اعلام موجودیت کمیته هماهنگی به تهیه، تدوین و تنظیم اساسنامه پرداختیم. اساسنامه در اولین مجمع عمومی در سنندج به تصویب رسید و در نهایت من، «بهزاد سهرابی»، «محسن حکیمی»، «وفا قادری» و «سعید مقدم» برای هیئت اجرایی کمیته هماهنگی انتخاب شدیم.
گفتنی است که چون اکثریت اعضا در کُردستان بود، مجمع عمومیها هم اغلب در کُردستان برگزار میشد و چون مناطق دیگر نمیتوانستند مجمع عمومی برپا کنند، مسئولیت سازماندهی افراد به عهده ما بود. علاوه بر برگزاری سه مجمع عمومی در غرب کشور، دستکم شش مجمع عمومی سراسری تا سال ۱۳۹۰ برگزار شد اما از سال ۹۰ به بعد که در کرج بازداشت، شدیم چیزی به نام مجمع عمومی باقی نماند و از آنزمان به بعد دیگر از کار و فعالیتهای کمیته هماهنگی هم خبر ندارم.
- یعنی کمیته هماهنگی از هم فروپاشید؟
تاکنون انحلال خود را بهطور رسمی اعلام نکرده است اما با توجه به اساسنامهای که مصوب کرده بودیم، کمیته هماهنگی نه یک تشکل کارگری بلکه برای کمک و بسترسازی جهت ایجاد تشکلهای مستقل کارگری تاسیس شده است تا بر اساس ماده چهارم اساسنامه بتوانیم از این طریق میان تشکلهای کارگری هماهنگی ایجاد کنیم. در اصل، استراتژی کمیته هماهنگی هم همین بود.
ببینید، دلیل ما برای تشکیل کمیته هماهنگی گسترش دامنه فعالیتها و مبارزه فراصنفی طبقه کارگر در سطح ایران بود. تا قبل از تشکیل کمیته هماهنگی کل فعالیتهای ما صنفی بود. اما، تشکیل کمیته هماهنگی تجربه ایجاد اولین نهاد کارگری مستقل در سطح سراسری بود.
اگر توجه داشته باشید در ایران بعد از انقلاب امکان ایجاد سه نوع تشکل وجود دارد؛ «انجمنهای اسلامی»، «شورهای اسلامی» و «مجمع نمایندگان کارگران» و جز این سه تشکل، کارگران حق برپایی تشکلهای دیگر، مسقل از این سه تشکل رسمی، را ندارند چون غیرقانونی است. این سه تشکل هم یک اساسنامه از پیشتدوینشده تحت عنوان «اساسنامه تیپ» دارند که در وزارت کار تدوین شده است و نمیتوان از آن عدول کرد و شرط ایجاد هر تشکلی پایبندی تاموتمام به مفاد این اساسنامه است؛ خلاصه، ماری است که دندان زهرش کشیده شده.
متاسفانه کمیته هماهنگی، به دلایل عدیده، از جمله فشار دستگاههای امنیتی قادر نشد این نیاز و هدف را محقق کند. مثلا، کمیته هماهنگی ۲۶خرداد۹۱ مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفت که دستکم ۷۰ نفر و در یک مجمع عمومی در شهر سنندج ۹۳ نفر بازداشت شدند که در واقع تاثیرات مخربی برجای گذاشت.
- به نظر شما بحثهایی که پیرامون ایجاد تشکل کارگری از سوی فعالان کارگری یا امکان تشکیل این نهاد سراسری به دست خود کارگران به وجود آمدند، تا چه اندازه به اختلافها و انشقاقها در میان فعالان کارگری و طبقه کارگر دامن زد؟
ببینید، اگر فرض بر این باشد که تشکل سراسری از سوی فعالان کارگری ایجاد شود پس ما باید به تمام فعالان کارگری فراخوان دهیم و همه را در این تشکل سازمان دهیم. اما اگر این تشکل در میان کارگران و به دست خودشان ایجاد شود پس کار شما فعالیت در بستر واقعی جامعه و در میان خود طبقه کارگر است؛ طوری که کارگران وارد صف حقیقی خودشان شوند. من خودم را متعلق به طیف دوم میدانم نه صرفا اتکا به فعالان کارگری و بعضا روشنفکران.
با این حال، در سال ۱۳۸۹ شخصا تبلیغ برای ایجاد تشکل سراسری در سطح کشور را آغاز کردم. جلسات مقدماتی فراوانی در برخی از شهرهای ایران، از جمله در سقز، سنندج و تبریز برگزار کردیم.
لازم است اشاره شود که ما علاوه بر ایجاد تشکل در میان اصناف، هم به آنها مشاوره فنی-حقوقی میدادیم و هم آنها را مشکلات و موانع احتمالی و راهکارها خروجی آگاه میساختیم. اما باید توجه داشته باشید که در این میان اما یک خلاء همچنان وجود دارد؛ هیچکدام از این تشکلها سراسری نیستند، این گرهگاه اصلی مشکلات و ضعف اساسی جنبش کارگری در ایران است. در مملکتی که ایجاد تشکل مستقل آزاد نباشد این خلاء چگونه پر خواهد شد؟ آیا باید کارگران بشینند و شعار پیروزی خون بر شمشیر سر دهند؟
بسیاری از فعالان کارگری تشکیل یک تشکل سراسری در ایران را به عدم آمادگی کافی طبقه کارگر گره زده و عدهای دیگر هم شرط تشکیل آن را حضور فعالان کارگری شناخته شده میدانند.
به نظر شما اگر در یک تشکل سراسری فردی، مثلا محمود صالحی، در آن عضویت نداشته باشد نباید تاسیس شود؟ در واقع مسئله ضرورت ایجاد یک تشکل سراسری مستقل است؛ حتی بدون فعالان شناختهشده کارگری در سطح کشور، چون نیاز مبرم امروزه روز است. اگر در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ تشکل سراسری مستقل کارگران ایران وجود میداشت، بیشک ظرفیتهای انفجاری این جنبش برحق اجتماعی تحلیل نمیرفت. اتفاقا، همان زمان تلاش بسیار شد که این تشکل، این ظرفیت نوین، این ظرف تاریخی متحدکننده سراسری را ایجاد کنیم تا در زمانه بروز و ظهور دوباره اعتراضات مردمی، نقش شایسته و تاریخی خود ایفا کند.
از: ایران وایر