آتوسا ایرانمهر؛ شهروند خبرنگار
داستان تراجنسیتیها و ترنسسکشوالهای فوتبالیست و ورزشکار ایران، پروندهای خاکستری در بایگانی خاطرات فوتبال ایران است؛ قفسهای مهر و موم شده که نباید نزدیک به آن شد. قفلهایش کلیدهایی دارند به نام «افترا»، «تهمت»، «توهین»، «انگ» و حتی «مصلحت نظام» که شما را از بازخوانی آن منع میکنند.
این نخستین واکاوی تاریخ تراجنستیهایی است که در تیمهای فوتبال زنان، به دنبال بخشی از هویت و حق خود گشتند؛ داستان سوءاستفادهها و تهدیدها و حتی عشق ورزیدنها.
در نخستین گزارش این مجموعه، یک روایت کلی از رنگینکمانیهای فوتبال زنان ارایه دادیم و در قسمت دوم با «نیما رحیمی»، فردی که سالها با نام «مریم» در فوتبال زنان گل زده بود، گفتوگو کردیم. سومین قسمت از این گزارش نیز مصاحبهای است با یکی دیگر از رنگینکمانیهای فوتبال زنان ایران که او هم مثل نیما، عمل تغییر جنسیت را انجام داده است اما دوست ندارد هویتش را فاش کند.
***
«از بچگی یادم میآید شبها وقت خوابیدن میگفتم کاش وقتی بیدار شدم، پسر باشم. لباسهای پسرانه میپوشیدم و موهایم همیشه کوتاه بودند. از لاک زدن خوشم نمیآمد و آرایش نمیکردم.»
اصرار دارد نامی از او نبریم. زمانی از سرشناسترین بازیکنان فوتبال زنان ایران بود و حالا با «بازتایید جنسیت»، وارد زندگی تازهای شده است.
داستان «نیما رحیمی» را به یاد دارید؟ روایت او نیز همسان نیما است؛ با این تفاوت که هیچ علاقهای به بازگشت به روزهای پیشین ندارد. تاکید میکند که هدف اولش ازدواج است و بازخوانی آن روزها، همراه زندگیاش را از او دور خواهد کرد.
او با اندام جنسی زنانه متولد شده اما احساسات، خلق و خو و گرایشهایی کاملا متفاوت با آنچه برای زنان تعریف شده، داشته است.
با کمی نگرانی از سالهای پیشین میگوید: «در فامیل ما یکی دو دختر بودند که شبیه به من رفتار میکردند اما وقتی وارد دبیرستان شدند، رفتارشان تغییر کرد. میدیدم که با پسرها دوست میشوند و رابطه عاشقانه دارند ولی من هیچ تغییری نکرده بودم. هرچه جلوتر رفتیم، احساساتم به دخترها هم بیشتر شد. من از زمانی که خودم را شناختم، دوست دختر داشتم و با آنها وارد رابطه احساسی میشدم.»
بازیکن بود؛ فوتبالیستی قهار در تیم زنان ایران. خاطراتش را حتی در فوتبال میبیند: «یادم میآید با دوست دخترم به ایفمارک (مرکز پزشکی فدراسیون فوتبال) رفتم. مرا کشیدند کنار و گفتند همین کارها را میکنی که تیمها به تو گیر می دهند. گفتم اگر حضور دوستم باعث میشود که فکر کنند من تسترون تزریق میکنم یا عمل تغییر جنسیت انجام دادهام، برایم مهم نیست.»
او از روزهایی میگوید که نگاهها رویش سنگینتر شدند؛ روزهایی که به خاطر حضورش در سطح اول فوتبال زنان ایران، زیر ذرهبین بود و نمیخواست تغییری در نگرش یا رفتارش ایجاد کند: «من هرگز گرایشم را پنهان نمیکردم و دوست نداشتم نقش بازی کنم. در یکی از تیمها که این اواخر بازی میکردم، به من گفتند نمیتوانی دوست دخترت را با خودت بیاوری. میگفتند این کار تو باعث هرج و مرج در تیم می شود. اما من زیر بار نرفتم و گفتم پس من در اردوها نمیمانم تا اینکه راضی شدند دوست دخترم هم کنارم باشد.»
در لیگهای فوتبال و فوتسال زنان ایران، وجود روابط بازیکنان با دختران انکار میشود. این روابط به صورت عمومی در جهان جرم نیستند؛ نمونهاش «مگان راپینو»، ستاره تیم ملی فوتبال زنان امریکا که چندی قبل جام قهرمانی جهان را بالای سر برد.
مگان راپینو همجنسگرا است. سال ۲۰۰۹ به صورت رسمی اعلام کرد که با «سارا والش»، بازیکن تیم ملی استرالیا وارد رابطه شده است. این رابطه اما سه سال بعد به پایان رسید. حالا هم او با «سارا کاهن»، دختر نوازنده امریکایی رابطه دارد.
اما در ایران، مدیر و مربی، بازیکن و هوادار، خبرنگار و خانوادهها از این موضوع میترسند.
او به «ایرانوایر» میگوید: «همان کسانی که بیشتر از همه ادعای فوبیای همجنسگرایی دارند، در رابطههای شدید هستند؛ مثلا در یکی از تیمها، سرمربی با دو بازیکنان رابطه داشت. همه میدانستیم اما من را مجبور میکرد موهایم را بلند نگه دارم و آرایش کنم. میگفت فلان لباس را بپوش یا این لباس مردانه است و دیگر تنت نکن! یک نیم فصل بیشتر نتوانستم در آن تیم بمانم.»
او ادامه میدهد: «یادم میآید در یکی از تیمها، سرمربی با یکی از بازیکنان که اصلا کیفیت فنی خوبی نداشت، رابطه عاطفی شدیدی برقرار کرد. بعد به زور او را در ترکیب میگذاشت. بارها اعتراض کردیم و گفتیم او در حد بقیه بازیکنان نیست اما خب رابطهاش مهمتر بود تا تیم.»
بیش از آنکه از نوع نگرش جامعه فوتبال به خودشان خشمگین باشد، از دو رنگی همان جامعه عصیان کرده است: «من نمیتوانستم نقش بازی کنم. ما داور بینالمللی داشتیم که تقریبا در هر تیمی با یک بازیکن دختر رابطه برقرار کرده بود. در همان فدراسیون فوتبال، سرپرست و مدیری بالای سر ما گذاشتند که گرایشهایش به دختران از من بیشتر بود. بعد من را میراندند چون نمیتوانستم پنهان کنم.»
به او میگویم آیا ریشه این مخفیکاری و سرکوب کردن تو، در رفتار حاکمیت نیست؟ رفتاری دوگانه که تو را نکوهش و خود در خلوت، آنکار دیگر میکند؟
میگوید: «تا حدودی با حرف شما موافقم. اما گاهی این افراد برای حفظ منافع خودشان با موضوع ترنسها در فوتبال مخالفت میکردند. من در دو سال آخر مشکلات زیادی تحمل کردم. بارها مرا به ایفمارک بردند و حتی چند بار بازدید بدنی کردند. مرا لخت میکردند تا اندامهای جنسیام را با دقت بررسی کنند. میگفتند جراحی نکردهای؟ این رفتارها برای بازیکن زن تحقیرآمیز است. حالا شما بگویید یک بار یا دو بار در سال، ولی نه دیگر هر هفته.»
امثال او در فوتبال زنان کم نیستند. دروازه بان فصل پیش «سپاهان» اصفهان که عمل تخلیه اندام جنسی منتسب به مردانه هم داشته است، روزها بعد از تمرین، تیشرت و شلوار میپوشد و به کارخانه چوببری میرود. میگویند کارگری میکند.
سال ۱۳۹۷، در دعوای جنجالی لیگ برتر فوتبال زنان که بازیکنان دو تیم با مشت به جان هم افتادند، گفته میشد یکی از بازیکنان ترنس برای اینکه حملات تیم مقابل را خنثی کند، سینه مهاجم را با دست گرفته بود تا مانع حضور او در محوطه جریمه شود؛ رفتاری که باعث جنجال شد.
یکی از مربیان شاغل در لیگ برتر زنان پیش از این گفته بود: «به نظرم کلا باید ترنسها از فوتبال زنان حذف شوند. آنها تمرکز هم تیمیهای خود را بر هم میزنند و سطح کیفی بازیها را کم میکنند. گاهی با چند بازیکن برخورد کردم که شرایط روحی نامتعادل داشتند. در پی دلیل که بودم، متوجه میشدم چون دوست دخترشان در تیم دیگری بازی میکرد، آنها تمرکز لازم را نداشتند. وقتی هر دو در یک تیم باشند، شرایط همیشه خوب پیش میرود.»
بازیکن سابق تیمهای دختران فوتبال ایران میگوید این موضوع در اردوهای ملی هم تاثیرگذار است: «یادم میآید یکی از مهاجمان خوبمان به دلیل اینکه شب قبل از بازی با دوست دخترش که اتفاقا او هم در اردو بود، بحثشان شد، بازی را خراب کرد. شما نبینید در خارج از کشور این مساله جا افتاده است و بازیکنان روابط خود را آشکار میکنند، در کشور ما به دلیل ناهنجار بودن این گرایشات، اتفاقات زیادی به صورت پنهانی انجام میشود. بازیکن باید مراقب باشد که کسی از رابطهاش بویی نبرد، احساساتش را نفهمند و حتی مراقب نگاه کردنش باشد. اینکارها ساده نیستند.»
در ادامه، بازیکن سابق فوتبال زنان از روند بازتایید جنسیت میگوید: «خیلیها میگفتند و من فقط میشنیدم. آن روزها واقعا فاجعه و تکان دهنده بود. میگفتند کسانی که عمل کردهاند، همه کارشان به خودکشی رسیده است. برای همین زمان زیادی از من صرف تحقیق و جلسات مشاوره شد. البته این جلسات مشاوره برای همه هست اما من بر خلاف دیگران هیچ عجلهای برای تغییر جنسیت نداشتم.»
پس از جلسات مشاوره، فرد و خانوادهاش با نامهای از دکتر روانشناس، به پزشکی قانونی مراجعه میکنند.
او توضیح میدهد که در پزشکی قانونی اگر با یکی از اعضای خواندهات باشی، کارت سریعتر انجام میشود: «طبیعی هم هست. در ایران رضایت خانواده برایشان اهمیت دارد. آنهایی که خانواده همراهشان نبود، کارشان به تعویق میافتاد. پزشکی قانونی فرد را به یک پزشک روانشناس معرفی میکند و از شش ماه تا یک سال به فرد طول درمان میدهند. در این مدت فرد تحت نظر روانشناس، جلسات پرسش و پاسخ را طی میکند و تستهایی را پشت سر میگذارد تا مطمئن شوند او نیاز به تغییر جنسیت دارد. پس از تایید و نامه این پزشک، کمیسیونی شامل قاضی پرونده، چند دکتر، روانشناس و روانپزشک تشکیل میشود. باز هم پرسش و پاسخ از فرد و خانوادهاش انجام میدهند و در نهایت در پایان این جلسه است که اجازه تغییر جنسیت داده میشود. چند ماه دیگر یک سال از عمل تغییر جنسیت من میگذرد و من در این مدت احساسی شبیه به شروع یک زندگی جدید داشتم. قبل از اقدام، با دوست دخترم صحبت کردم و او هم دوست داشت من این عمل را انجام دهم. ما سالهای زیادی را با هم بودیم و به زودی ازدواج میکنیم.»
میگوید در همه این مراحل، در یک تیم فوتبال زنان حضور داشته است و وقتی فصل تمام شد، عمل جراحی کرد و برای همیشه از فوتبال ایران رفت