فیلم فیروزه خسروانی در بیش از ۴۰ جشنواره جهانی و بینالمللی پذیرفته شده است

«رادیوگرافی یک خانواده» موفقترین اثر خسروانی تا اکنون بوده است – پوستر فیلم
فیروزه خسروانی، دانشآموخته آکادمی هنرهای زیبای بررا، یا همان آکادمی بررا (Accademia di belle arti di Brera)، در خیابان بررا در میلان ایتالیاست. پرویز تناولی یکی از قدیمیترین و سرشناسترین دانشآموختگان این آکادمیست.
خسروانی در دهه هشتاد هجری خورشیدی، کار فیلمسازی را در ایران با فیلم مستند «قطار زندگی» آغاز کرد و در سالهای بعد ضمن کار خبرنگاری، شش فیلم مستند دیگر ساخت و جوایز متعددی را از آن خود کرد و نامش بارها در محافل سینمایی شنیده شد. تا اینکه در سال گذشته (۱۳۹۹) به سراغ زندگی پدر و مادرش رفت و روایت جذاب این خانواده و خودش را در فیلم مستند سینمایی «رادیوگرافی یک خانواده» ساخت. فیلم مستندی که از حدیث نفس شروع میشود و به روایت پرتناقض زندگی و شکافی که تاریخ ایران را دو شقه کرد میپردازد.
«رادیوگرافی یک خانواده» موفقترین اثر خسروانی تا اکنون بوده است. این فیلم در بیش از ۴۰ جشنواره جهانی و بینالمللی پذیرفته شده و دهها نقد و معرفی در مورد آن در ایران و جهان نوشته شده است. این مستند سینمایی و بلند، محصول مشترک ایران با نروژ و سوئیس است که در آخرین جشنواره بینالمللی فیلم مستند آمستردام که یکی از معتبرترین جشنوارههای فیلم مستند در جهان است و به کن سینمای مستند معروف است، به عنوان بهترین فیلم مستند بلند شناخته شد و ۲۰ هزار یورو جایزه نقدی به آن تعلق گرفت.
«رادیوگرافی یک خانواده» از همین جشنواره در بخش «استفاده خلاقانه از تصاویر آرشیوی» جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرد و پنج هزار یورو جایزه نقدی آن نیز به خانم خسروانی اهدا شد. هرچند مستندسازان ایرانی در دورههای مختلف این جشنواره حضور داشتند اما این نخستین بار است که فیلمی از سینمای ایران برنده این جایزه مهم میشود.
عروه نیربیه، مدیر هنری جشنواره ایدفا، در گفتوگو با بیبیسی فارسی درباره «استفاده خلاقانه از تصاویر آرشیوی» به پلانی که مربوط به کلاس دکتر شریعتی است، میگوید: «پلان طولانی در فیلم هست که بینظیره. تصویر دهه هفتاد [میلادی] را نشون میده؛ جایی مثل دانشگاه دوربین از پلهها بالا میره، دانشجوها، مردها و زنهای جوونی را میبینیم که راه را برای دوربین باز میکنند: مثل دریا که مقابل موسی باز میشه، دوربین وارد جایی میشه و دانشجوها به احترام کنار میرن. این حس رو به من میده هرکس پشت این دوربینه باید شخص مهم و حتی مقدسی باشه. من تصویر نسلی از جوانهای ایرانی را میبینم که انگار رو به رهبری جدید ایستادن و اینجاست که با این تصویر من هم همراه کارگردان، انقلابی را که در راهه میبینم. این شکل استفاده از آرشیو، اینکه تصاویر را وادار کنی چیزی بگن که در اصل مفهوم اولیه اون تصاویر نبوده، یک دستاورد جدی هنریه. کارگردان زبان خودش رو با این تصاویر میسازه.»
«رادیوگرافی یک خانواده» با تصویری که به «رادیوگرافی» میماند شروع میشود. تصویر خاکستری از خانهای خالی و بیحضور «خانواده». خانوادهای که نیستند و شاید به مسافرت رفتهاند. همینطور که دوربین جلو میرود، فیروزه خسروانی به عنوان راوی با صدای «فرحناز شریفی» میگوید: «مادر با عکس پدر ازدواج کرد» و نام فیلم نوشته میشود و وارد آلبوم خانوادگی میشویم که مادر سر سفره عقد کنار قاب عکسی از پدر نشسته است. فیروزه خسروانی دارد روایت صادقانهای از آشنایی و ازدواج پدرش «حسین» و مادرش «طاهره» و تولد خودش ارائه میدهد و آن را مزین کرده است به عکسها و فیلمهای آرشیوی اما خواسته یا ناخواسته دارد «سینماتوگرافی یک ملت» را نقش میکند. «رادیوگرافی یک خانواده» درواقع روایت ملتیست که در چرخشی عجیب در پنجاه سال گذشته از مدرنیزاسیون و تجددی پرشتاب و مستبد به سنتگرایی واپسگرا و مرتجع و دیکتاتوری دینی میغلتد.
پدر که نمادی از «قدرت» است مانند محمدرضا شاه پهلوی در سوئیس درس خوانده است و مانند او به اسکی و موسیقی مدرن علاقه دارد و اهل مهمانی و نوشیدن مشروبات الکلی و رقص و شادی است و مادر که نمادی از قشری از «مردم» است به شدت مذهبی است، آنقدر که برای رفتن به سوئیس با قرآن استخاره میکند که «خوب» میآید و همچنین از آیتالله خویی استفتا کرد که «اگر ضرورتی پیش بیاید و به “جهان خارج از اسلام” مسافرت کند تکلیف حجاب و غذای او چه میشود و چون همسرش مقید به احکام اسلام نیست آیا میتواند در خانه او نماز بخواند؟» در پاسخ خویی با شرط و شروطی برای حجاب و غذا و نماز موافقت خود را برای سفر اعلام میکند.
در سوئیس آقای خسروانی تلاش میکند همسرش را مدرن کند، حجابش را بردارد، مشروب بنوشد و به او «موسیو» بگوید و با هم به اسکی بروند. نوعی آمریت و عشق در صدای پدر که «کریستف رضاعی» آن را بیان میکند، وجود دارد که میتوان نام آن را دیکتاتوری عاشقانهای با ظاهری مدرن اما محتوایی در اعماق سنتی نامید. در حالی که «موسیو» رادیولوژی میخواند و کار و بار درست و حسابی دارد اما «طائی»، با صدای سهیلا گلستانی، خانمی خانهدار در ژنو است. اولین روزی که با «مسیو» و دوستانش برای اسکی رفته بود، هنگام آموختن اسکی، زمین میخورد و ستون فقراتش دو شقه میشود؛ دو شقه شدنی که چند سال بعد سرنوشت یک ملت شد.
وقتی طائی متوجه میشود باردار است، از مسیو میخواهد که به ایران برگردند تا فرزندشان در ایران به دنیا بیاید. مسیو مخالف است که کار موفق خود را رها کند و به ایران بازگردد اما عشق طائی فرمان آخر را میدهد. آنها در نهایت به ایران باز میگردند و طائی متوجه میشود که ایران هم دارد سوئیس میشود و مانند آنجا از در و دیوار «گناه» میبارد تا اینکه با حسینیه ارشاد و دکتر شریعتی آشنا میشود. هویت جدید زن مسلمان که «صدا» پیدا کرده است و به خیابان میآید و علیه «مسیو»ها شعار میدهد، به طائی قدرت تازهای میبخشد و سرانجام وقتی «انقلاب» و بعد «جنگ» شروع میشود، «مسیو» اصرار دارد به خاطر «فیروزه» به سوئیس بروند که «طائی» نمیپذیرد و این بار هم عشق به طائی، مسیو را و «عشق و نزدیکی به خدا» طائی را، در ایران نگه میدارد.
پس از مدتی «طائی» اسلحه به دست گرفته، جای معلمی را که اخراج شده است میگیرد و خیلی زود مدیر آن مدرسه میشود. مانند بسیاری از خانوادهها که پس از انقلاب دچار انشقاق شدند و آلبوم عکسهایشان به قیچی سپرده شد، آلبوم عکس خانواده خسروانی هم به چنین سرنوشتی دچار شد و اگر فیروزه و مرمتهایش نبود، همه چیز نابود شده بود. اما تناقض عظیم واپسگرایی که در جمهوری اسلامی بود، طائی را هم خانهنشین کرد و مسیو هم در تنهایی به خواب ابدی رفت.
راوی از زبان فیروزه میگوید: «من بزرگ شدم اما فیروزه توی خواب برای همیشه روی دستهای مسیو جا خوش کرد و همان جا موند… توی این خونه طائی ماند و تمنای نزدیکی به خدا. چیزی که هنوز ادامه داره»
فیلمی که با تصویر رادیوگرافانه از خانه خالی خانوادهای شروع میشود، با تصویر رادیوگرافی کمر شکسته طائی تمام میشود و برش میخورد به تنها نمای دانای کل فیلم از بالا، روی دنیای رنگی فیروزه.
علاوه بر فیروزه خسروانی، مجید برزگر هم تهیهکننده «رادیوگرافی یک خانواده» است و تقریبا همه عوامل آن از نامهای آشنای سینمای ایران است. در مورد موسیقی و تدوین و طراحی هنری و فیلمهای آرشیوی بازسازی شده میتوان مطالب مفصلی گفت که در حوصله این جستار نمیگنجد.
امیدوارم دنیای رنگی «فیروزه» بر این فضای غمبار خاکستری پیروز شود و فیلم بعدی او سینماتوگرافی رنگارنگ فیروزه باشد.
ایندیپندنت فارسی