رئیسجمهور سیزدهم هیچ مقبولیتی نزد مردم ایران ندارد و از همین امروز میتوان تکلیف تقابل وی با مردم در همه ابعاد را روشن دانست
رهبر جمهوری اسلامی از گناه کبیره بودن رای ندادن و حرام بودن رای سفید صحبت کرده است- khamenei.ir
در حالی تا انتخابات ریاستجمهوری در ایران ۱۰ روز باقی مانده که تمایل نداشتن مردم به مشارکت در این رویداد سیاسی با توجه به شرایط کشور، حتی پیش از رد صلاحیت گسترده کاندیداهای طیفهای مختلف سیاسی نیز مشخص بود.
اما با رد صلاحیت همه چهرههایی که امکان داشت در ایجاد یک دوقطبی در جامعه و ترغیب مردم به حضور پای صندوقهای رای موثر باشند، عملا روشن است به هیچ شکل ممکن نمیتوان بخش بزرگی از جامعه را ترغیب به شرکت در انتخابات فرمایشی پیش رو کرد.
حکومت اسلامی نیز دیگر شمشیر استبداد را از رو بسته است و رضایت به برنده بودن در این بازی حتی در زمین خالی دارد. این اعتقاد از ماهها قبل میان حامیان ولی فقیه وجود داشت که درست است میزان مشارکت برای مثال در یازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به شکل بیسابقهای پایین بود، اما همین که منجر به پیروزی اصولگرایان و ریاست آنها بر مجلس شد، کفایت میکند. حتی اگر رئیس این مجلس با رای ۲۶ درصدی مردم تهران به این صندلی رسیده باشد.
از نظر آنها مجلس ششم که بیشترین میزان مشارکت مردم در تاریخ پس از انقلاب تا امروز را ثبت کرده بود، بدترین پیشینه سیاسی تاریخ انقلاب است که مشارکت مردم آن را رقم زد. در عوض مجلس انقلابی مورد تایید علی خامنهای هرچند با کمترین رای و مشارکت مردم رقم خورد اما یکی از بهترین مجلسها در تناسب با اهداف انقلابی نظام اسلامی است.
به این ترتیب نمایندگان این مجلس وجاهت خود را نه از رای مردم که از «مطیع حکومت و رعیت ولی فقیه» بودن گرفتهاند. آنها خود را صدای مردم نمیدانند که نیاز به رای مردم داشته باشند. بلکه حضورشان را نمایش تیغ تیز و برنده ولی فقیه و میدان وی در عرصه سیاست ایران دانسته و اگر فردا به آنان امر شود که «به جای پا به سر شلیک کنند» بدون تردید این کار را علیه مردم انجام خواهند داد.
حالا بر اساس آنچه آمار نشان میدهد همانطور که حسن روحانی هم در یکی از سخنرانیهای خود به آن اشاره کرد، نظام اسلامی از رای بیش از ۹۸ درصد واجدین شرایط در نخستین دوره انتخابات ریاستجمهوری، در آستانه ثبت میزان مشارکتی حتی پایینتر از خردادماه ۱۳۷۲ است. یعنی مشارکتی کمتر از ۵۰ درصد واجدین شرایط در انتخابات ریاستجمهوری و همین عدم مشارکت، تضمین انتخاب کاندیدای مد نظر رهبری جمهوری اسلامی است.
در حالی که رهبر جمهوری اسلامی از گناه کبیره بودن رای ندادن و حرام بودن رای سفید صحبت کرده است، بخش بزرگی از جامعه ایران که خامنهای و تشکیلات حکومت اسلامی را به دلیل سرکوب و بیاعتنایی به نظر مردم مقصر اصلی شرایط موجود میدانند، نه برای مرجعیت علی خامنهای اعتباری قائل هستند و نه احکام سیاسی و شرعی او را محترم میدانند. همچنان که علی خامنهای نیز مانند نمایندگانش و خلاف آنچه میگوید، رای ندادن «رعیت» را به رای دادنشان در شرایط موجود ترجیح میدهد.
در واقع استبداد در ایران در شرایطی قرار دارد که مردم مطمئن شدهاند، فقر و فلاکت آنها نهتنها برای رهبر جمهوری اسلامی و دستگاهها و میدانهای زیر نظر وی اهمیتی ندارد، بلکه معتقدند این حکومت حاضر است هزینهای بیش از این به مردم و کشور برای تامین منافع خود تحمیل کند.
حکومت نیز به این جمعبندی رسیده که رای «رعیت» اگر خلاف مصلحت ولی فقیه باشد، همان بهتر که در عرصه عمومی جامعه نادیده گرفته شده و حذف شود.
جمهوری اسلامی در نظر افکارعمومی جامعه ایران در حوزههای عمومی شرایطی را ایجاد کرده که مردم به روشنی درک کنند هیچ نقشی در سرنوشت خود ندارند. این موضوع یعنی پایمال شدن جمهوریت که اساس مطالبه انقلاب بود و جایگزین شدن یک حکومت شبهمذهبی که در پستوی رهبران عالی آن، حتی مذهب نیز اعتبار چندانی ندارد.
برای درک بهتر این مساله کافی است نگاهی به مواضع مرجعیت غیرحکومتی شیعه برابر حکومت فعلی داشته باشیم که حالا بیش از دو دهه است خود را به صورت کامل از صحنه کنار کشیده و نهتنها نظریه ولایت فقیه را رد میکند که تبدیل به مهمترین منتقد آن در مجامع غیرحکومتی، با وجود فشارها شده است.
اما اگر کمی پیشتر بیاییم و نگاهی به آنچه با عنوان انتخابات برابر مردم صحنهآرایی شده بیاندازیم، میبینیم نازل بودن این نمایش سیاسی حتی از وعدهها، سخنرانیها و گفتمان کاندیداها نیز مشخص و روشن است.
جبهه پنج نفره کاندیدهای اصولگرا که کل پیشینه اجرایی آنها در مجموع به اندازه حداقل پیشینه اجرایی و سیاسی مورد نیاز برای اداره کشور در شرایط فعلی نیست، تمام توان خود را برای قانع کردن مردم در خصوص صلاحیتش، بر موضوعی گذاشته است که بیشترین نقش را در آن دارد. یعنی فساد اقتصادی، تبعیض و بیعدالتی کشور.
اینکه رئیس قوه قضائیه ایران که مهمترین تراز عملکردش در طول دوران خدمتش در آن قوه و ریاست دوسالهاش بر آن قوه، آمار اعدام و مدت زندان فعالان اجتماعی، سیاسی و مدنی است و حاصل عملکرد دوساله او شعارهای بیسروته و بیحاصل مبارزه با فساد و پروندههای نیمهکاره، در کنار تسریع اجرای احکام اعدام مخالفان در چهار گوشه ایران است و دیگر همراهان پوششی وی که پیشینهشان در تحت تعقیب و تحریم بینالمللی بودن یا نقش در سرکوب مردم به انواع مختلف در یک دهه گذشته داشتن است، خود روشنگر عمق آن موضوعی است که حاصل دولتی خواهد بود که آنها با شعار مبارزه با فساد تشکیل دهند.
اما در در سوی دیگر جبهه نیز دو چهره مخالف با اینکه با طرح انتقادهایی در خصوص پیشینه، رقبایشان و حکومت و حامیانشان را در تنگنا قرار دادند، اما هیچ کدام نه رجل سیاسی در اندازه رئیسجمهور ایران هستند و نه پیروزی آنها در انتخابات پیش رو باورپذیر است.
صحنه این انتخابات به این ترتیب حتی برای اقشاری از جامعه که به صورت سنتی در طول سالیان پای صندوقهای رای بودند نیز نه پذیرفتنی است و نه جذابیتی دارد.
نکته مهم دیگر در این میان این است که ناامیدی مردم در این انتخابات را شاید حکومت با روش انتخاباتسازی در سوریه بتواند پوشش داده و کتمان کند یا با جمعکردن همه ذینفعان خود پای صندوقها، تبلیغات تلویزیونی از نوع راهپیمایی روز قدس و ۲۲ بهمن برای آن ترتیب دهد، اما مشخص و روشن است که در نهایت رئیسجمهور منتخب این شرایط مانند مجلس فعلی، نماینده مردم ایران نه داخل ایران و نه خارج از این کشور نخواهد بود.
این مسالهای است که نه ولی فقیه و نه عوامل منتخب او در شبهانتخابات پیش رو، نمیتوانند به هیچ شکل آن را در نهایت پنهان کنند. رئیسجمهور سیزدهم هیچ مقبولیتی نزد مردم ایران ندارد و از همین امروز میتوان تکلیف تقابل وی با مردم در همه ابعاد را روشن دانست. مشخص است مردم رئیسجمهور بعدی را از روز اول انتخاب رد کرده و به رسمیت نمیشناسند.
از: ایندیپندنت