شماری از نیروهای فاطمیون، سازماندهی شده توسط جمهوری اسلامی، در یکی از پایگاههای این گروه در سوریه
یادداشتی از حامد محمدی: جنگ در افغانستان اوج میگیرد و برخلاف ادعاهایی که میگفتند «طالبانِ امروزی طالبانی نیستند که سر میبریدند»، آنان به پیشرویهای خونبار ادامه میدهند.
مایک پومپئو در واپسین هفتههایی که بهعنوان وزیر خارجه آمریکا مسئولیت داشت، در گزارشی اعلام کرد که «ایران تبدیل به پایگاه جدید گروه تروریستی القاعده شده است و بسیارى از اعضاى القاعده هنوز در افغانستان زندگى مىکنند، اما رهبران این گروه تروریستى در تهران سکونت دارند».
در همان دوران، وزارت خزانهداری آمریکا در گزارشی اعلام کرد که شبکه القاعده در پوشش حفاظتی طالبان قویتر شده و هر دو برای ایجاد شبکهای مشترک از نیروهای شبهنظامی همکاری میکنند.
در واکنش به این گزارش، روزنامهٔ «فایننشال تایمز» نوشت این افشاگریها میتواند شرایط مذاکره با ایران را برای دولت جو بایدن سختتر کند، اما خبرگزاری «رویترز» که علیه سیاستهای خاورمیانهای ترامپ موضع داشت، با زیر سؤال بردن آنچه پومپئو گفته بود، نوشت: «وزیر خارجه آمریکا بدون ارائه هیچ مدرک محکمی گفت که القاعده در ایران پایگاه جدید ایجاد کرده است.»
اما واقعیت مسئله آنجا بود که آنچه پومپئو میگفت، فراتر از یک منازعه با اهداف سیاسی و جناحی بود. سال ۲۰۱۰، وقتی جو بایدن معاون باراک اوباما بود، نهادهای امنیتی آمریکا در مورد روابط تهران و طالبان گزارش داده بودند که جمهوری اسلامی ایران در ازای کشتن هر سرباز آمریکایی در افغانستان هزار دلار به طالبان میپردازد. دهها سرباز آمریکایی در افغانستان به دست طالبان و القاعده کشته شدند.
طی سالهای اخیر سطح روابط جمهوری اسلامی با نیروهای طالبان تقویت شد، چنانکه پس از کشته محسن فخریزاده، از متخصصان اتمی- موشکی سپاه در آبسرد دماوند، گروه طالبان در بیانیهای رسمی به مقامات تهران تسلیت گفت و علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، در دیدار با اعضای طالبان میگوید «رهبران طالبان را در مبارزه با آمریکا مصمم دیدم» و یا احمد نادری، نمایندهٔ مجلس، آنها را از «جنبشهای اصیل منطقه» مینامد و مجتبی ذوالنوری، عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، میگوید «نباید طالبان را با داعش و القاعده یکی دانست».
در جریان درگیریهای خونبار اخیر در افغانستان، عبدالستار حسینی، نماینده پارلمان افغانستان، گفت که سپاه پاسداران به طالبان سلاح میرساند. بهگفتهٔ او، اتفاقات افغانستان جنگ طالبان نیست بلکه جنگ «آیسیآی» (سازمان اطلاعات) پاکستان و سپاه پاسداران است».
همزمان اما جریان دیگری وابسته به جمهوری اسلامی با همکاری «سپاه قدس» یگانهایی را برای مقابله با طالبان تجهیز کرده است.
گزارشها حاکی است که یک گروه شبهنظامی با نام «حشد الشیعی» با اعلام جنگ علیه طالبان در کابل اعلام موجودیت کرده است. سید حسن الحیدری، فرمانده این گروه، سابقهٔ حضور در عراق دارد.
بررسیها نشان میدهد بخشی از نیروهای لشکر «فاطمیون» (شاخه افغان سپاه قدس) به این تشکیلات پیوستهاند. البته ایران ماهها پیش از آغاز درگیریهای داخلی کنونی در افغانستان، تشکیل یگانی مشابه حشد الشعبی در عراق را آغاز کرده بود. تهران همزمان از دولت قانونی و نیروهای نظامی ملی افغانستان نیز اعلام حمایت میکند.
میدانی که چند نیروی متخاصم در آن درگیرند، «گرداب جنگ» (Vortex of war) است. سیاست جمهوری اسلامی در این میدان «زورآزمایی/ طنابکشی چند سویه برای استیلا» (Multi tug of war) است با هدف بهدست گرفتن «نبض جنگ» (Pulse of war) و از آن بهعنوان کارت برای باجگیری و مذاکرات بهره میبرد.
تجلّی این رویه همان موضعی است که برخی در تهران گرفتهاند و میگویند طالبان با آمریکا میجنگد و «دشمن دشمن ما دوست ماست» و جریانی دیگر آن را رد میکنند.
جمهوری اسلامی به عناوین مختلف زیر پرچم «مقاومت» (در عراق و سوریه تا یمن) خود را درگیر «گرداب جنگ» میکند و از تمام ظرفیتها برای ایستادن پشت طرفهای آن استفاده میکند. این مدلی است که ایران بر پایهٔ تفکر شیعی در جغرافیای مقاومت به آن رسمیت میدهد.
گرداب جنگی در «قرهباغ»
در جریان «جنگ قرهباغ» میان آذربایجان و ارمنستان، باز هم جمهوری اسلامی ایران، پیدا و پنهان، پشت سر هر کدام از طرفهای درگیر خاکریز دارد، هرچند ابعاد آن محدودتر از دامنهٔ جنگ در افغانستان است.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در گذشته گفته بود «قرهباغ خاک اسلام است». با همین نسخه بود که سیدمحمدعلی آلهاشم، نماینده ولی فقیه در تبریز، کشته شدن نیروهای جمهوری آذربایجان را «شهادت» خواند و چند مراسم با عنوان «یادواره شهدای جنگ قرهباغ» در تهران و دیگر شهرستانهای ایران برگزار شد و چهرههایی مثل حسین امیرعبداللهیان، دستیار محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی، و کاظم صدیقی، امامجمعه موقت تهران، و شماری از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در آن حضور داشتند.
بعضی از کشتههای آذربایجانی طلبههای عضو «جامعهالمصطفی» قم بودند؛ مرکزی که دفتر کنترل داراییهای وزارت خزانهداری آمریکا در دوران دونالد ترامپ آن را بهاتهام تسهیل فعالیتهای سپاه قدس وابسته به سپاه پاسداران از طریق جذب نیرو و عضوگیری برای جاسوسی تحریم کرد.
با این حال در جریان جنگ «قرهباغ» بخشی از حاکمیت و حتی نهادهای نظامی در ایران جانب ارامنه را گرفتهاند. فعالیتهای این جریان هرچند غالب نبود و خیلی هم رسانهای نشد، اما انتقاد تند ترکیه را در پی داشت. حتی رادیوتلویزیون دولتی ترکیه (TRT) با انتقاد شدید از حمایت جریانهایی وابسته به جمهوری اسلامی از ارمنستان پرسید «چرا برخی از ایرانیها بهجای حمایت از آذربایجان مسلمان و شیعه، از ارمنستان حمایت میکنند؟»
مسئله چنان حاد شد که سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ترانزیت سلاح و ادوات نظامی از مسیر خاک ایران بهمقصد ارمنستان را تکذیب کرد و گفت «بههیچ وجه اجازه داده نمیشود از خاک کشورمان برای انتقال سلاح و مهمات استفاده شود»، اما علی مطهری، نماینده وقت مجلس شورای اسلامی، هشدار داد که «وزارت خارجه باید مراقب باشد مثل درگیری قبلی آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ، بهخاطر ملاحظات قومی جانب ارمنستان را نگیرد».
از همینها میشد فهمید که در پشت صحنه روابط مشکوکی میان تهران و ایروان برقرار است، زیرا در همان دوران منابع غیررسمی ویدئوهایی از انتقال ادوات و تجهیزات نظامی از مرز ایران به ارمنستان منتشر کردند، هرچند تکذیب شد.
کانال تلگرامی «الغالبون» (وابسته به بسیج) که دهها هزار فالوئر دارد و به انتشار اخبار شبهنظامیان نیابتی رژیم ایران مانند حوثیها، حشد الشعبی، فاطمیون، حزبالله و غیره میپردازد، ارتش جمهوری آذربایجان را تجاوزگر توصیف کرد و نوشت: «فضاحتی که امروز نیروی زمینی آذربایجان در جریان حمله به قرهباغ به بار آورد، بسیار شبیه آبروریزی سعودیها در عرصهٔ نبرد زمینی در یمن بود.»
مسئله آنجا پیچیدهتر میشد که ترکیه بخشی از شبهنظامیان ارتش آزاد سوریه (مخالف بشار اسد) را به جنگ قرهباغ اعزام کرده بود و جمهوری اسلامی از نیروهایی حمایت میکرد که در جنگ بهنفع جمهوری آذربایجان میجنگیدند.
پیداست که در جریان جنگ افغانستان میان طالبان و دولت این کشور نیز جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «طنابکشی چندسویه» را در عمل پیاده میکنند.
از: رادیو فردا