رادیو فردا
صفدر تقیزاده، نویسنده و مترجم، شامگاه شنبه ۲۳ مرداد پس از تحمل یک دوره کوتاه بیماری، در سن ۸۹ سالگی در آمریکا از دنیا رفت.
آقای تقیزاده متولد سال ۱۳۱۱ در آبادان و دانشآموخته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه تهران و دانشکده نفت آبادان بود.
او که از چهرههای شناختهشده در حوزه ترجمه ادبی معاصر ایران بود، با همکاری محمدعلی صفریان دیگر مترجم نامدار ایران، آثار ارزشمندی از یوجین اونیل، پِرل باک، شِروود اندرسن را به فارسی برگرداند.
صفدر تقیزاده، علاوهبر تدریس زبان تخصصی در دانشگاههای تهران و علامه طباطبایی و نوشتن مقالات ادبی، هیچگاه از ترجمه دست نکشید.
او در سالهای بعدی، تاریخ تمدن رنسانس اثر ویل دورانت، زائران غریب از گابریل گارسیا مارکز، شعر جهان اثر سی.کی.ویلیامز و همچنین آثاری از پتِر هانتکه، اومبرتو اکو، و ولادیمیر ناباکوف را به فارسی برگرداند.
آقای تقیزاده در سالهای فعالیتش داوری جوایز معتبر ادبی ایران همچون جایزه ادبی مجله گردون، جایزه ادبی پکا، جایزه ادبی گلشیری و جایزه ادبی یلدا را نیز بر عهده داشت.
صفدر تقیزاده، نویسنده، مترجم و عضو باسابقه کانون نویسندگان ایران که روز شنبه ۲۳ مرداد در ۸۹ سالگی پس از تحمل یک دوره بیماری در آمریکا درگذشت، یکی از مترجمان پیشرو و تأثیرگذار ادبیات داستانی در ایران بود که برخی از نویسندگان جهان را برای اولین بار به خوانندگان فارسیزبان معرفی کرد.
او از نسل مترجمان و نویسندگان و هنرمندان خطه جنوب ایران چون نجف دریابندری بود که در دوران رونق این منطقه و اوج مراودات ایران با کشورهای غربی به ویژه بریتانیا و آمریکا پرورش یافتند.
آنان علاوه بر خاستگاه مشترک، دیدگاه مشترکی را نیز نسبت به هنر و ادبیات پیدا کردند و بر کلیت ادبیات ایران نیز تاثیر بسزایی داشتند.
منوچهر بدیعی، مترجم معروف ایرانی، درباره تقیزاده گفته است: «اگر گروه آبادانیها را در نظر بگیریم، آنهایی که در شرکت نفت بودند و ترجمه را شروع کردند، بنیانگذاران ترجمهٔ دقیق و صحیح از ادبیات زبان انگلیسی بودند؛ مخصوصا از نویسندگان مترقی آمریکا.»
آبادان، سینما، زبان انگلیسی
صفدر تقیزاده ۲۷ تیر سال ۱۳۱۱ در آبادان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ فرهنگ آبادان گذراند. او سپس در دبیرستان رازی همین شهر به تحصیل ادامه داد و پس از دو سال وارد آموزشگاه فنی آبادان شد.
تقیزاده بهگفتهٔ خودش در همان دبیرستان رازی بود که با دنیای هنر و ادب آشنا شد. از دانشگاه تهران مدرک فوق لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت و نزدیک به دو سال هم دورههایی را از طرف شرکت نفت در بریتانیا گذراند.
او چند سال پیش در گفتوگویی با علی دهباشی دربارهٔ آن سالهای خود چنین گفت: «وقتی به دانشکدهٔ نفت آبادان رفتم، با عالم دیگری آشنا شدم. دبیران آنجا بیشتر دبیران انگلیسی بودند که از طرف شرکت نفت به آبادان آمده بودند.»
در همین دوران بود که هم بر زبان انگلیسی مسلط شد و هم با سینما خو گرفت: «در آن موقع هر هفته دو سه فیلم سینمایی در سینما تاج آن موقع و سینما نفت امروز نشان میدادند که بعضی از آنها همزمان در آمریکا و انگلیس نمایش داده میشد و تماشای فیلمهای سینمایی به زبان انگلیسی در یادگیری زبان خیلی مؤثر بود.»
همکاری با محمدعلی صفریان در ترجمهٔ یک نمایشنامه که در دانشکده نفت آبادان به اجرا درآمد، موجب شد که این دو همکاری در زمینه ترجمه را ادامه دهند: «چندی بعد متن مصاحبهای با ویلیام فاکنر، نویسندۀ آمریکایی، به دستمان رسید که ترجمه کردیم و برای مجلهٔ سخن به تهران فرستادیم که چاپ شد.»
همکاری تقیزاده و صفریان که هر دو به استخدام شرکت نفت درآمدند و به ادبیات مدرن علاقه داشتند، موجب شد که نویسندگان تازهای برای اولین بار به خوانندگان فارسیزبان معرفی شوند؛ نویسندگانی چون جیمز تربر، جان چیور و باشیویس سینگر.
این مترجم سپس آثاری از نویسندگان بزرگی مانند آرتور شنیتسلر، گابریل گارسیا ماکز، دوریس لسینگ، پیتر هاندکه، اومبرتو اکو و ولادیمیر ناباکوف را ترجمه و متشر کرد.
صفدر تقیزاده علاوه بر ترجمه ادبی، سالها به تدریس زبان انگلیسی در دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی و شهید بهشتی نیز پرداخت و در دورههایی عضو هیئت داوران جایزههای ادبی بود.
او همچنین از دوستان نجف دریابندری هم بود. دریابندری در یکی از گفتوگوهایش گفته بود وقتی پس از وقایع ۲۸ مرداد زندانی شد، صفدر تقیزاده کتاب «تاریخ فلسفهٔ غرب» را برایش آورد که دریابندری هیچگاه به او بازنگرداند و از آنجا که صحافی بلد بود، آن کتاب را در زندان صحافی کرد.
تقیزاده بعداً نیز رابطهٔ خود را با دریابندری حفظ کرد و جلسات هفتگی با چند نویسنده و اهل ادب دیگر برگزار میکردند.
همچنین از تقیزاده به عنوان «کاشف» استعداد ناصر تقوایی نام میبرند. تقیزاده خود گفته بود که تقوایی «زمانی یک داستان کوتاه به خواهرزاده بنده داد که بخوانم. من پس از خواندن این داستان کوتاه گفتم که یک داستان کوتاه دیگر هم به من بدهد. پس از آن دو سه کار دیگر به من داد و من آنها را به سیروس طاهباز دادم و او این داستانها را در نشریهٔ آرش منتشر کرد و این باعث شد تقوایی به تهران بیاید و در ادامه به کار سینما گرایش پیدا کند.»
تأثیرگذار بر جریان داستان کوتاه ایران
تقیزاده که مقالهای با عنوان « صادق چوبک و تأثیرپذیری از ادبیات داستانی مدرن آمریکا» نوشته بود، در میان داستاننویسان ایرانی به صادق چوبک بیش از همه علاقه داشت: «چوبک شاید اولین نویسندۀ ایرانی بود که با ادبیات نوین آمریکا یعنی با نویسندگانی مثل ارنست همینگوی و ویلیام فاکنر و اسکات فیتزجرالد و جان اشتاین بک به طور مستقیم آشنا شد.»
این مترجم همچنین به داستان کوتاه علاقهمند بود: «داستان کوتاه، امروز با گذشت زمان، شکل مستقلی به خود گرفته است طوری که گاه به رقابت با شکل رمان مقایسه میشود. یکی از ویژگیهای داستانِ کوتاه خوب آن است که در همان بار اول خواندن، دل خوانندهایش را برباید.»
با این حال، تقیزاده کار ترجمه را از کار نوشتن «سختتر» میدانست و معتقد بود «نویسنده وقتی مطلبی مینویسد، اگر دید توان شرح و توصیفش را ندارد، میتواند موضوع را عوض کند. اما مترجم با یک کتاب نوشتهشده سر و کار دارد و باید همانطور که هست ادامهاش بدهد و دخالتی در متن نکند».
کانون نویسندگان ایران در پیامی به مناسبت درگذشت تقیزاده نوشت که او «مترجمی گزیدهکار بود و با تمرکز بر روی ترجمهٔ نمونههای درخشان داستان کوتاه مدرن جهان بر جریان نوپای داستاننویسی ایران تأثیر گذاشت».
کانون نویسندگان ایران همچنین دهها مقالهٔ صفدر تقیزاده را که در معرفی و نقد جریانهای داستاننویسی ایران و شماری از داستاننویسان جوان این کشور منتشر شد، دارای «نقش بسزایی در بالندگی داستان کوتاه در ادبیات فارسی» توصیف است.
«فرهنگ روشنفکری در کنار نفت»، «نقد ادبی: پست مدرنیسم از چه زمانی آغاز شد؟» و «نخستین داستاننویس زن ایرانی» عناوین برخی از معروفترین مقالات صفدر تقیزاده است.
تقیزاده همچنین در معرفی نویسندگان ایرانی مهاجر به جامعهٔ ادبی ایران نیز نقش داشت. او در دهه پنجاه در مجلات ادبی مثل «سخن» و «رودکی» داستانهای مسعود فرزان، یکی از این نویسندگان، را به فارسی ترجمه کرد.
آنچنانکه کانون نویسندگان ایران تأکید کرده است، یکی از عوامل مؤثر در «بیمیلی او به تکمیل و انتشار ترجمههای سالهای اخیرش، هراس از سانسور و تجربههای تلخ مربوط به مجوز چاپ» بود. تقیزاده خود گفته بود: «سانسور آدم را کور میکند.»